هفته گذشته يك فروند نفتكش ايراني در تنگه «جبلالطارق» از سوي نيروي دريايي انگليس توقيف شد كه در اين ميان تحليلهاي گوناگوني از سوي كارشناسان و صاحبنظران اين حوزه صورت گرفت. براي بررسي ابعاد اين حادثه با «حسن عابديني» كارشناس مسائل بينالملل گفتوگو كرديم كه در ادامه ميخوانيد:
* به نظر شما چرا انگليسيها به راهزني دريايي اقدام كردند؟
انگليس خصومتي ديرينه با ملت ايران دارد كه تبلور آن، در سرنگون كردن دولت ملي ايران در 8 مردادماه سال 1332 بود. طي اين مدت نيز همواره به انحاي گوناگون خصومت خود را نشان داده است؛ اما اكنون به سبب اينكه از آن امپراتوري بزرگ چيزي باقي نمانده با دستوري كه از كاخ سفيد گرفته، اقدام به راهزني دريايي كرده است.
در اين رابطه چند نكته وجود دارد؛ اول اينكه اقدام انگليس غيرقانوني بوده و منطبق بر حقوق بينالملل نيست. نكته دوم اين است كه در حال حاضر بين اسپانيا كه خود كشوري اروپايي است با انگليس بر سر تنگه «جبلالطارق» اختلاف نظر وجود دارد و حتي مقامات اسپانيايي گفتهاند كه از انگليس شكايت ميكنند. مورد بعد اينكه برخي خبرگزاريهاي اروپايي مثل «رويترز» كه وابسته به انگليس است، گفتهاند اين اقدام در چارچوب تحريمهاي اتحاديه اروپا بر ضد سوريه است. نبايد فراموش كنيم كه انگليس به دليل موضوع «برگزيت» دست به گريبان است و عملاً، در نشستهاي اتحاديه اروپا شركت نميكند؛ بنابراين اين مسئله نيز كاملاً بهانهاي عبث است.
نكته بعد اينكه هيچ كشوري در اتحاديه اروپا از جمله انگليس حق ندارد قوانين داخلي خود را به فراسوي مرزها تسري دهد. مورد بعد اين است كه انگليسيها، فرانسويها و آلمانيها طي روزهاي گذشته به دروغ اعلام كردند كه با راهاندازي «اينستكس» ميخواهند مانع فروپاشي برجام شوند؛ در حالي كه اين اقدام انگليس ميخي بر تابوت برجام است. نكته بعد اينكه آمريكاييها گفتهاند تلاش ميكنند تا صادرات نفت ايران را به صفر برسانند و اتحاديه اروپا از جمله انگليس گفته است كه ميخواهد با «اينستكس» زمينه را براي مبادلات تجاري فراهم كند كه به نظر ميرسد اين اقدام انگليسيها در چارچوب سياست آمريكاييها تعريف شده است.
به نظر ميرسد همكاري مشتركي ميان انگليس و آمريكا با جناح شرارتپيشه «نتانياهو» نخستوزير رژيم صهيونيستي، «محمدبنزايد» وليعهد امارات و «محمدبنسلمان» وليعهد سعودي در مخالفت با جمهوري اسلامي وجود دارد كه در اين راهزني دريايي متبلور شده است.
* آيا ارتباطي ميان اين اقدام انگليس و پايان يافتن فرصت اروپاييها براي تأمين منافع ايران در برجام (فرصت 60 روزه) وجود دارد؟
در حقيقت از همان ابتداي مذاكرات هستهاي كه از سال 1382 ميان جمهوري اسلامي و سه كشور اروپايي صورت گرفت، اروپاييها در مورد مسئله هستهاي چهار دستورالعمل داشتند؛ اول اينكه ايران بايد بحث هستهاي را متوقف و دوم اينكه بايد از فعاليتهاي هستهاي خود عقب گرد كند. سوم اينكه فعاليتهاي هستهاي و تجهيزات هستهاي خود را اوراق كند و چهارم اينكه همه تأسيسات هستهاي خود را ويران كند.
متأسفانه اين ديدگاه طي 16 سال گذشته ميان كشورهاي اروپايي و آمريكايي يكسان بوده و اگر برخي مواقع اندكي از اين موضوع عقبنشيني كردهاند، به نظر ميرسد كه دليل آن تنها تاكتيكي بوده و بيش از اين كاري نميتوانستند انجام دهند؛ وگرنه اين ديدگاه اصلي آنهاست.
در مورد مذاكرات منجر به برجام، سه مرحله قابل تحليل است كه نخست مرحله جنگ روايتهاست. وقتي ايران با آمريكاييها و كشورهاي اروپايي مذاكره ميكرد، آنها ابتدا جنگ روايتها را راه انداختند؛ يعني بلافاصله بعد از مذاكره روايت خود از مذاكرات را به عنوان واقعيت پشت ميز مذاكرات اعلام ميكردند. بعد از اين، به مسئله جنگ ارادهها تبديل شد؛ يعني آمريكاييها يا اروپاييها تلاش ميكردند ايران را وادار به عقبنشيني كنند و ايران هم روي حقوق هستهاي خود پافشاري ميكرد؛ اما اكنون به مرحله جنگ شناختي رسيدهايم. به اين شكل كه هر يك از طرفها تلاش ميكند روي دستگاه محاسباتي طرف ديگر تأثير بگذارد. اگر جريان امروز را به صفحه شطرنجي تشبيه كنيم، حركت آمريكاييها و اروپاييها را درك خواهيم كرد. اينكه مثلاً نمايندهاي از عمان، قطر يا نماينده وزير خارجه آلمان يا نخستوزير ژاپن را براي ميانجيگري به ايران ارجاع ميدهند، براي تأثيرگذاري بر تصميمات مقامات ايران است.
از سوي ديگر و در حوزه نظامي هم وقتي آمريكاييها تلاش ميكنند ناو هواپيمابر «آبراهام لينكلن» را به سوي خليجفارس روانه كنند، در حقيقت تلاش ميكنند تا از طريق ايجاد دلهره، مانع از تصميمگيري درست مقامات ايران شوند. خوشبختانه جمهوري اسلامي با تجربهاي كه از سالهاي طولاني مبارزه با حوزه استكبار جهاني دارد، هم در حوزه فرستادن ميانجي و هم در حوزه فرستادن تهديدها، به گونهاي عمل كرده كه دست آنها رو شده است و نتوانستهاند روي دستگاه تصميمگيري و محاسباتي ما تأثير بگذارند.
بنابراين ميبينيم انگليسيها با بحث مربوط به توقيف كشتي نفتكش در تنگه «جبلالطارق» عملاً ميخواهند پيام ديگري را ارسال كنند؛ در حالي كه جمهوري اسلامي به اندازه كافي دانش، تجربه و قدرت بازدارندگي راهبردي دارد و هرگز تحت تأثير اين موضوعات قرار نميگيرد؛ از اين رو اقدام اخير بريتانيا را ميتوانيم در اين چارچوب ارزيابي كنيم كه تلاش ميكند از تصميم جديد جمهوري اسلامي در حوزه افزايش درصد غنيسازي از 3/67 به بالاتر جلوگيري كند.
* به نظر شما جمهوري اسلامي ايران بايد چه واكنشي مقابل اين عمل خبيثانه انگليسيها داشته باشد؟
جمهوري اسلامي گزينههاي متعددي در اين زمينه دارد كه ميتواند در چارچوب برجام انجام دهد كه در عين دردآور بودن براي غرب، نقض برجام هم تلقي نشود. در حوزه منطقهاي ميتوانيم همچنان حوزه نفوذ خود را گسترش دهيم. همچنين در حوزه هستهاي ميتوان گامهاي بعدي را در برداشتن محدوديتها برداريم. در حال حاضر محدوديت ميزان مواد غني شده را برداشتهايم و درصد مواد غني شده را افزايش ميدهيم. در حوزههاي تحقيق و توسعه نيز محدوديتهايي وجود دارد كه رفع آنها ميتواند مؤثر باشد.
راهاندازي و شروع به كار رآكتور آب سنگين خنداب اراك هم ميتواند سبب فشار دردآور به غرب شود. همچنين استفاده از سانتريفيوژهاي نسل جديد IR-4، IR-6 و IR-8 نيز در اين زمينه تأثيرگذار است. در حوزههاي ديگر مانند كاهش پروتكل الحاقي كه نياز به مصوبه مجلس دارد نيز ميتوان اعلام كرد كه تا زمان تصويب آن از سوي مجلس، به حالت تعليق درآيد. كد اصلاحيه 1/3 نيز ميتواند به حالت تعليق دربيايد.
* آيا اين اقدام انگليسيها ميتواند با موضوع نفتكشها و حوادث دريايي عمان مرتبط باشد؟
در دنياي سياست، هر حركتي كه كشوري در روابط بينالملل انجام ميدهد، محاسبات زيادي روي آن انجام شده است كه به نظر ميرسد ميتواند با آن هم ارتباط داشته باشد. گرچه جمهوري اسلامي ايران به صراحت اعلام كرد كه مسئوليت هر اقدامي را كه انجام دهد ميپذيرد و در انفجار نفتكشها در «الفجيره» و «درياي عمان» هيچ نقشي نداشته است، اين موضوع را دستاويز رژيم صهيونيستي يا ارتجاع عرب، براي ايجاد تنش در منطقه خليجفارس ميدانيم.