صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

صبح صادق >>  نگاه >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۰۶ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۰:۵۸  ، 
شناسه خبر : ۳۱۶۲۴۹
صلح بدون عدالت تثبيت نظام نابرابر به نفع مستكبران و زياده‌خواهان بوده و تنها به خلع سلاح عدالت‌خواهان، خاموشي فرياد آزادي‌خواهان و غلاف كردن شمشير رهبران مقاومت خواهد انجاميد و عامل فراگيري ظلمت و تباهي و فساد خواهد بود.
پایگاه بصیرت / گروه سیاسی / مهدي سعيدي

صلح را مي‌توان يكي از زيباترين و ارزشمندترين مفاهيم انساني دانست كه زيست مبتني بر آن، آمال و آرزوهاي هميشگي بشريت در طول تاريخ بوده است. در اين ميان، همواره زياده‌خواهاني بوده‌اند كه براي برخورداري بيشتر، تجاوز به حقوق ديگران را در دستور كار خود قرار داده‌ و آرامش، امنيت و صلح جوامع بشري را تهديد كرده‌اند؛ بنابراين تاريخ بشر بيش از آنكه تاريخ صلح باشد، تاريخ جنگ است.

در طول هزاران سال بشر بخش عمده‌اي از حيات خود را يا مشغول نبرد بوده است يا آماده‌سازي و تدارك مقدمات آن! جنگ‌هايي كه زياده خواهان به منظور اشغالگري و گسترش سلطه سياسي، اقتصادي و گاه فرهنگي طرح‌ريزي كرده‌اند كه حاصل آن قتل و جنايت و نابودي دستاوردهاي فرهنگي تمدني بشر بوده است. از آغاز پيدايش دولت‌ها در حدود پنج هزار سال پيش تاكنون، توسعه جمعيت‌ها، گسترش تمدن‌ها و دستيابي به دانش و علم و فناوري نه تنها از روند رشد جنگ‌ها نكاسته، بلكه ابعاد آن را پيچيده‌تر كرده است. به گفته برخي پژوهشگران «بين سال‌هاي 3500 پيش از ميلاد تا اواخر سده 20 ميلادي، حدوداً 14500 جنگ رخ داده و 3/5 ميليارد نفر بر اثر آنها جان خود را از دست داده‌اند و تنها 300 سال از تاريخ بشر در صلح به سر رفته است.» 

در اين ميان انبياي الهي و اديان ابراهيمي همواره پيشگامان تحقق «صلح همراه با عدالت» بوده‌اند. در نگاه ايشان بشريت براي زندگي عاري از جنگ و تجاوز در جهان خلق شده و قرار است كه اين كره خاكي مقري براي عبادت و بندگي خدا باشد؛ اما مستكبران و زياده‌خواهان اين نظم طبيعي را بر هم ريخته و جهاني نابرابر و همراه با خشونت و جنگ را رقم زده‌اند؛ بنابراين انبياي الهي يكي از مهم‌ترين شعار و اهداف خود را تحقق صلح دانسته‌اند.

نكته اساسي در فهم مفهوم صلح آن است كه صلح ارزشمند و انساني صلحي است كه مبتني بر عدالت باشد. به واقع راه تحقق صلح تحقق عدالت است و اين گسترش عدالت است كه صلح را براي بشريت به ارمغان خواهد آورد. صلح بدون عدالت تثبيت نظام نابرابر به نفع مستكبران و زياده‌خواهان بوده و تنها به خلع سلاح عدالت‌خواهان، خاموشي فرياد آزادي‌خواهان و غلاف كردن شمشير رهبران مقاومت خواهد انجاميد و عامل فراگيري ظلمت و تباهي و فساد خواهد بود.

اين روزها كه تقابل جمهوري اسلامي با زياده‌خواهي استكبار جهاني با پرچمداري آمريكايي‌ها به نقطه حساسي رسيده است، باز هم صداهاي گوناگوني از سوي برخي جريان‌هاي سياسي داخلي غرب‌گرا به نام صلح بلند شده است. در همين راستا رئيس‌جمهور دولت اصلاحات در نوشتاري كه در روزنامه انگليسي گاردين منتشر گرئخ، به موضوع ائتلاف براي صلح پرداخته است. وي با طرح مجدد «گفت‌وگوي تمدن‌ها» از افكار عمومي جهاني‌ خواهان شده تا از بروز جنگ جلوگيري كرده و «نه به جنگ با ايران» را فرياد بزنند.

فارغ از اينكه چنين نوشتاري چرا در روزنامه‌اي انگليسي منتشر شده و تا چه اندازه در افكار عمومي جهاني اثرگذار بوده و آيا امكان شنيده شدن آن از سوي جهانيان وجود دارد يا خير؟ اين پرسش مطرح است كه آيا اين پيام خواهد توانست موجب تغيير رفتار زياده‌خواهان كاخ سفيد شد؟ به واقع بايد گفت چنين سخناني در جهان عاري از عدالت، كاري از پيش نخواهد برد و تا زماني كه نظام نابرابر سلطه به نفع سلطه‌گران وجود دارد، تقاضا براي صلح حرف بيهوده‌اي خواهد بود. امروزه افكار عمومي را همان صاحب قدرت آمريكايي مديريت مي‌كند و چنين نوشته‌هايي اثرگذاري حداقلي را نيز ندارد. تنها كاركرد اين‌گونه اقدامات به ظاهر كسب نوعي پرستيژ بين‌المللي براي نويسنده آن است!

تقليل صلح به مذاكره نكته انحرافي ديگري است كه در متن اين نوشتار ترويج شده است. واقعيت اين است كه در وضعيت نابرابر و در شرايطي كه دشمن جز نابودي و تسليم ما چيزي نمي‌خواهد، مذاكره راهكار تحقق صلح عادلانه نيست. مذاكرات گذشته نيز مؤيد اين حقيقت است كه دشمن هيچ الزامي براي پايبندي به تعهدات ندارد. مذاكره شايد پيش از مذاكرات برجام براي اصلاح‌طلبان دستاوردي داشت؛ اما امروز به راهكار سوخته‌اي بدل شده است كه خريداري در افكار عمومي ندارد.

ملاحظه ديگر كاركردهاي داخلي اين‌گونه نوشتارهاست كه براي تحت فشار قرار دادن مخالفان به كار مي‌آيد! متأسفانه اين روزها دوگانه صلح و جنگ، در فضاي داخلي كشور، دوگانه ساختگي مخالفان «منطق مقاومت» است كه تلاش دارند وادادگي و انفعال را هواداري از صلح و مقاومت و ايستادگي را هواداري از جنگ معرفي كنند. اين جريانات مدعي‌اند كه دو جريان اقليت جنگ طلب در داخل و خارج كشور، عامل شكل‌گيري اين وضعيت هستند كه هر دو بايد از سوي افكار عمومي تحت فشار قرار بگيرند و منفعل شوند. از نگاه ايشان سقوط پهپاد متجاوز آمريكايي و توقف كشتي متخلف انگليسي، اقداماتي جنگ‌طلبانه است كه اين اقليت جنگ‌طلب طرح‌ريزي كرده‌اند؛ مغالطه بزرگي كه افكار عمومي بايد درباره آن هوشيار باشند، دچار اشتباه محاسباتي نشوند و مقاومت را به مثابه مهم‌ترين «مانع جنگ»، «عامل جنگ» نپندارند!

سخن پاياني اينكه «مقاومت» منطق حاميان «صلح عادلانه» براي مهار جنگ‌طلبان عالم و مقابله با آنان است و «مذاكره» منطق آناني است كه «سازش و تسليم» را به مثابه «صلح» جا مي‌زنند و حاضر به دفاع واقعي از حقوق مستضعفان و ملت‌ها نيستند! و نبايد فراموش كرد كه به فرموده حكيم انقلاب اسلامي «براي يك ملت، صلحِ تحميلي و غير عادلانه، از جنگ هم بدتر است.»

برچسب اخبار
نام:
ایمیل:
نظر: