فرا رسيدن موسم حج افزون بر اينكه گذر ايام را نشان ميدهد، خود يك يادآوري و تذكر است. حج تلفيقي از يك عبادت جامع فردي و اجتماعي است و حاجي در مناسك حج اين واقعيت را باز مييابد كه «ز كجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود، به كجا ميروم آخر...»؛ اما حج فرصتي مهم براي جهان اسلام نيز هست؛ فرصتي كه در آن نمايندگان همه ملتهاي مسلمان و مسلمانان همه كشورها حضور دارند. براي بررسي اين فرصت عظيم و واكاوي ابعاد عبادي و سياسي اين واجب بزرگ توفيقي دست داد تا دقايقي در محضر عالم وارسته آيتالله هاشم نيازي خرمآبادي، نماينده مردم شريف استان لرستان در مجلس خبرگان باشيم و از محضر ايشان بهره ببريم و آيات و روايات در اين حوزه را واكاوي كنيم. آنچه در ادامه از پيش نگاهتان ميگذرد، حاصل اين گفتوگو است.
* حاج آقا چه آثار فردی و اجتماعی در زمینه حج مترتب است؟
خداوند در قرآن ميفرمايد: «و أذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأتُوكَ رِجَالاً وَ عَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ»؛ و در ميان مردم به (اداي مناسك) حج اعلام كن تا خلق پياده و سواره بر شتران لاغر اندام تيزرو از هر راه دور به سوي تو جمع آيند.»(حج/ 27) به اين نكته بايد توجه كرد كه روح اصلي دين همان توحيد است و سرچشمه همه تحولات مسئله توحيد است و همه آثار حج در همان كلمه «لبيك» نهفته است و اگر به حقيقت اين كلمه پي ببريم، حج اثر حقيقي خود را ميگذارد.
اول اينكه، «لبيك» اجابت دعوت به توحيد است. خداوند انسانها را به توحيد دعوت كرده و حاجي با لبيك گفتن اين توحيد را ميپذيرد. «سفيانبنعُيينه» نقل ميكند: امام سجّاد(ع) به حج رفت. چون احرام بست و بر مركب خويش قرار گرفت، رنگش زرد شد و به لرزه افتاد و نتوانست لبّيك بگويد. كسى گفت: لبّيك نمىگويى؟ فرمود: مىترسم خداوند در پاسخ من بگويد: لا لبّيك و لا سعديك! و چون لبّيك گفت، بيهوش شد و از مركبش افتاد. اين حالت همچنان به او دست مىداد، تا آنكه حجش را به پايان برد. همچنين «مالكبنانس» نقل ميكند: سالى با امام صادق(ع) به حج رفتم. هنگام احرام، چون بر مركبش قرار گرفت، هرچه مىخواست لبّيك بگويد، صدايش در گلو مىشكست و نزديك بود كه از مركبش بيفتد. عرض كردم: اى پسر پيامبر! بگو، ناچار بايد لبّيك بگويى. فرمود: اى پسر ابو عامر، چگونه جرئت كنم و بگويم «لبّيك اللّهمّ لبّيك»، در حالى كه بيم دارم خداى متعال به من بگويد: «لا لبّيك و لا سعديك»؟ لبيك ما براي امتثال اوامر الهي و براي انجام واجبات و ترك محرمات است. همانند شهادت دادن به رسالت رسول خدا(ص) و ولايت اميرالمؤمنين(ع).
دوم آنكه، لبيك از حضرت ابراهيم(ع)ـ كه خليلالله و قهرمان توحيد استـ به ما رسيده است و مسير از زماني مشخص شده كه پيامبري با آن ويژگيهاي خاص كه مظهر كامل توحيد بود، لبيك گفت. وقتي ما اين لبيك را ميگوييم؛ يعني بايد مسيري را كه از توحيد و معنويت لبريز است، طي كنيم تا به تقرب و تكامل برسيم. يعني رسيدن به مظهر كامل و آنچه كه انتهاي آرزوي يك انسان معنوي است، برود تا برسد به «يا غايَهَ آمالِ العارِفينَ» جايي كه فقط خدا باشد. هيچ مشغوليتي نبايد ما را از ياد خدا غافل كند، «رِجالٌ لاتُلْهيهِمْ تِجارَهٌ وَ لابَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللهِ»(نور/ 37) البته اين موضوعِ مهم را بايد بدانيم كه آنچه براي ما بت است، چوب و سنگ نيست؛ بلكه هواي نفس است و ما بايد هواي نفس را بشكنيم. اهل معنا ميفرمايند: «كُلُّ ما شَغَلَكَ عَنْ ذِكرِ اللهِ فَهُوَ صَنَمُكَ»؛ هر آنچه تو را از ياد خدا دور كند، بُت است. پيامبر اكرم(ص) در حديثي ميفرمايند: «اَبْغَضُ اِله عُبِدَ عَلى وَجْهِ الاْرْضِ الْهَوى».(الميزان، ج 15، ص 257) بدترين و مبغوضترين اله و بُتي كه در روي زمين پرستيده شده، بُت نفس و هوي است. حاجي هم بايد بتهاي درون خود را بشكند. پس اولين اثر حج آن زماني است كه حاجي مُحرِم ميشود، يعني همه بتها را بشكند و ذهنش را از هر چه غير خدا خالي كند. اگر نفس از آلودگي پاك شود و خدا بيايد، ايمان كامل به دست آمده است. «وَ سُئِلَ(عليبن موسيالرضا) عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنِ اَلسَّفِلَه فَقَالَ مَنْ كَانَ لَهُ شَيْءٌ يُلْهِيهِ عَنِ اَللهِ»؛ از حضرت رضا(ع) سؤال شد: فرومايه كيست؟ فرمود: كسى كه داراى چيزى است كه او را از توجّه به خدا باز مىدارد.(بحارالانوار، ج 75، ص 335) اگر رفتيم حج و باز هم مشغول خودمان شديم، ميشويم آن حاجي كه فقط ضجيج است. در اين زمينه حديثي داريم كه بايد مورد توجه قرار گيرد. «قَالَ أَبُو بَصِيرٍ لِلْبَاقِرِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَا أَكْثَرَ اَلْحَجِيجَ وَ أَعْظَمَ اَلضَّجِيجَ، فَقَالَ بَلْ مَا أَكْثَرَ اَلضَّجِيجَ وَ أَقَلَّ اَلْحَجِيجَ....»؛(بحار، ج 46، ص 261) ابوبصير كه همراه امام به حج رفته، ميگويد: چقدر حاجي آمده و چه زيبا در حال مناجات هستند! امام ميفرمايد: بهتر است اينطور بگويي چقدر سر و صداي غير واقعي زياد است و چقدر حاجي واقعي كم است. پس اگر به خدا نزديك نشويم، حج ما تمام نيست و فقط از نظر شرعي رفع تكليف شده است. اين جنبه فردي كه ميگوييم بايد دل را از غير خدا خالي كرد، آثار بسيار عظيمي دارد. تازه اين خود مقدمهاي براي جنبههاي اجتماعي است.
اما طبيعتاً اين حركت فردي يك سري آثار اجتماعي را هم رقم ميزند. مهمترين اثر اين حركت فردي آن است كه خواسته ما با خواسته خداوند يكي ميشود؛ يعني دوست داشته باشيم آنچه خدا و امام معصوم(ع) ميخواهد و آنچه نايب بر حق امام معصوم ميخواهد، پياده شود. آنچه خدا و اهل بيت(ع) ميخواهند، چيست؟ خطي در مبارزه با دشمن پيش گرفته شود كه ما را به ظهور حضرت بقيهالله الاعظم(عج) برساند. به عبارتي ديگر ابراهيم بتشكن و قهرمان توحيد كسي بود كه وارد كعبه شد و با تبر آن بتهاي چوبي زمان خود را در هم كوبيد، امّا در اين زمان بايد ابراهيموار آن بتهايي را كه به زور و ظلم حكومت ميكنند، بشكنيم تا مقدمه ظهور امام زمان(عج) باشد.
* سؤالی که میخواهم از محضرتان بپرسم، درباره حج سیاسی و بعد سیاسی حج است، به نظر شما این بعد سیاسی تا چه حد در حج وجود دارد؟
مسلّم است كه حج آثار سياسي فراواني دارد. با اين تفاوت كه بُعد سياسي حج خودش دو جنبه دارد؛ اول جنبه فردي؛ براي افرادي كه ميخواستند به صورت سرّي با امام معصوم(ع) ملاقات كنند و از امام كسب تكليف كنند. در آن اجتماع عظيم هر كسي كه از شهر خودش حركت ميكرد، مسائل خود را از امام ميپرسيد و برميگشت. حال چه مسائل فردي، چه مسائل اجتماعي يا سياسي كه گره ذهني اين فرد بود. هر چند علمايي بودند كه بتوانند سؤالات را جواب دهند، اما جواب دادن امام معصوم(ع) فرق دارد. او با ديدن حقايق وجودي افراد به پرسشها پاسخ ميداد. مثلاً به «عليبنيقطين» كه بعد از هارونالرشيد نفر دوم حكومت بود، دستور ميداد در كارهاي حكومتي بماند، به ديگري دستور ميداد اصلاً در كارهاي حكومتي مشغول نباشد. چرا؟ چون اولي عاملي بود براي كمك به مردم و دومي اگر ميرفت در حكومت مشغول ميشد سر خود را به باد ميداد. يكي را امر ميكرد در كار حكومت كمك كند كه فسادي برطرف شود، به ديگري مثل آن ساربان كه شترهاي خود را به دشمن كرايه داده بود، ميفرمود چرا اين كار را انجام دادي. پس در بعد سياسي از جنبه فردي هم ميشود كسب تكليف است. تكليفي كه در آنجا مشخص ميشود، با ديدن اجتماع عظيم مسلمانان.
دوم جنبه اجتماعي؛ ما هيچ اجتماع بينالمللي، مانند حج نداريم. اين اجتماع عظيم، كارهاي بزرگي ميتواند انجام دهد كه يكي از آنها «برائت از مشركين» است. مسئله ديگر آنـ كه مهمترين موضوع امروز استـ «مقابله با استعمار بينالمللي» است كه جنگ نيابتي را بين مسلمانان به راه انداخته است. به اسم اسلام مسلمانان را در مقابل هم قرار ميدهند. اين اجتماع ميتواند در مقابل اين حيله دشمن بايستد؛ زيرا همه مسلمانان در كنار هم جمع هستند و وحدتشان دسيسههاي دشمن را خنثي ميكند. البته اين مسئله به فرهنگسازي و تلاش نياز دارد. مسلمانان بايد به اين مهم برسند كه براي غلبه بر استكبار و دشمن بايد همگي در كنار هم جمع شويم. كار ما و وظيفه ما در اين زمينه ابتدا فرهنگسازي و تفهيم اين اصل در داخل كشورمان و سپس تفهيم مسلمانان جهان، در همان حج است. به عبارتي، فرهنگسازي و فرصتسازي براي مقابله با دشمن در خود حج صورت ميگيرد.
* گاهی در ماجراهای سیاسی نظریه تعطیل کردن حج از گزینههایی است که مطرح میشود؛ به دلایل گوناگون از جمله رفتار حاکمان عربستان، در این خصوص و درست یا غلط بودن این دیدگاه توضیح دهید.
اينجا نيز دو مسئله وجود دارد؛ اول آنچه قابل توجه است و احتياج به تأمل صحيحي دارد، تبيين آيات حج در قرآن است. نكتهاي در بيان يكي از علماي بزرگ ما به مناسبت آيه «جَعَلَ اللهُ الْكَعْبَهَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَامًا لِّلنَّاسِ...» (مائده/ 97) آمده كه فرمود: ما اسرار اين عالم را نميفهميم. تنها چيزي كه ميتوانيم بگوييم اين است كه كعبه لنگر عالم است. قيام حاجي در واقع براي نگهداري از اين خانه كه مركز عالم است بايد صورت بگيرد. دحوالارض هم بيانگر اين حقيقت است؛ بنابراين نبايد اين خانه از ظاهر كه همان قيام است خالي شود، اگر بشود عالم فرو ميريزد.
دوم آنكه حج براي ما فرصتي استثنايي است كه بايد از آن استفاده كنيم و نبايد از دسيسههاي دشمن هم بترسيم. اين دسيسهها در بسياري از مواقع فرصتي شده براي احياي دين و شريعت و حتي مذهب. اگر ما فرصت را غنيمت بشماريم، ميتوانيم از برنامههاي دشمن به نفع خودمان استفاده كنيم. پيامبر اكرم(ص) ميفرمايند: «لا يَزالُ يُؤَيَّدُ هذَا الدينُ بِالرَّجُلِ الْفاجِر»، همواره دين خدا به واسطه مردان فاجر تأييد ميگردد.(كنزالعمال، ح 115). نكته ادبي آن هم اين است كه نميگويد: يؤيد بالرجل الفاجر الدين... رجل فاجر مؤيد نميشود، سبب ميشود؛ يعني ناخواسته همه تهديدهاي او فرصت ايجاد ميكند. در واقع اين دين هميشه براي اثبات حقانيت خودش فرصت دارد. اين همان سخن امام خميني(ره) است كه در مراسم بزرگداشت شهيد مطهري فرمود: «اين رجل فاجري كه خون عزيز ما را به زمين ريخت، تأييد كرد دين خدا را؛ يعني خدا دين خودش را به عمل او تأييد كرد. با ريختن خون عزيز ما، تأييد شد انقلاب ما...».
* با توجه به توضیحاتی که بیان کردید و اینکه مسلمانان جهان در موسم حج در کنار هم جمع هستند، این اجتماع عظیم چه فرصتی را برای تشیع ایجاد میکند؟
شيعيان ميتوانند در اين اجتماع، به بسياري از تهمتها پاسخ بدهند؛ يعني بيان كنند تبليغاتي كه عليه ايشان صورت گرفته دروغ است. دسيسهها و برنامهريزيهاي مذهبي عليه شيعه در اين حج خنثي ميشود؛ همچنين براي همه مسلماناني كه در جهان امروز عليه ايشان جو رواني ايجاد كردهاند و مسلمان هراسي به راه انداختهاند. ضمن اينكه توجه مسلمانان به يكديگر هم بيشتر ميشود؛ ميتوانند خودشان را بيابند و از وجود يكديگر استفاده كنند. توجه ما بايد به اين باشد و نكاتي را ببينيم كه منتج و منجر به وحدت ميشود و به نزديك شدن دلهاي مسلمانان كمك ميكند.
* سالهاست رهبر معظم انقلاب در بیانیهها و پیامها و سخنرانیهایشان در موسم حج و پیش از آن، مطالباتی از حجاج دارند و خط مشیهای خاصی را تعیین میکنند. مجموعه این خط مشیها را از دیدگاه خودتان خلاصه بفرمایید.
بله، رهبر معظم انقلاب مطالباتي در پيامهايشان دارند كه هم مهم است و هم جهتگيري مسلمانان را تصحيح و ترميم ميكند. به عبارت ديگر اين مطالبات، ذهن و جهت مسلمانان را از مسائل متفرقه يا تنها عبادي به تمام مسائل مهم جهان به ويژه جهان اسلام معطوف ميكند. از جمله مطالبات ايشان برگزاري آبرومندانه اين مراسم و حفظ آبروي ايرانيها و مسلمانان است؛ زيرا ايشان به بازتاب جهاني اين مراسم عظيم توجه دارند و ميخواهند اين حركت بزرگ سبب ضعف اسلام و خجالت مسلمانان نشود. ديگري مبارزه با عوامل مخرب وحدت است. ما در عين وحدت وظيفه داريم از مشركان برائت بجوييم؛ اما يكي از مهمترين مطالبات رهبر فرزانه انقلاب دفاع از مظلوم در هر جاي جهان است. انتظار ميرود يكي از كاركردهاي حج احقاق حق ملت فلسطين و مظلومان جهان باشد. نظر رهبر حكيم انقلاب هم در مورد كاركرد حج همين است؛ پس ما حجي جامع ميخواهيم كه بتواند مشكلات بشريت را حل كند نه تنها مسلمانان را.
* در مورد مقدمات و مؤخرات حج هم نکاتی زیادی وجود دارد. اشارهای به این نکات داشته باشید.
در مقدمات حج، يعني پيش از رفتن به حج و پس از بازگشت از آن نكاتي وجود دارد كه منافع دنيايي و آخرتي زيادي را براي ما به دنبال دارد و آن اينكه حاجي زمينه آمادگي روحي پيدا ميكند كه حج مقبولي نصيبش بشود. به طور طبيعي در مقدمات حج بايد حقوق مردم و حقوق شرعي را از گردن خود بردارد و آن را بپردازد يا حلاليت بگيرد. اگر حقي به گردن ما باشد و به حج برويم، شايد حجمان صحيح باشد؛ اما به مرتبه قبولي نميرسد. امام صادق(ع) ميفرمايند: «اَن العبدَ ليُرفعُ لهُ مِن صلاتهِ نصفُها او ثلُثها او ربعُها او خمسُها و ما يرفعُ لهُ الّا ما اقبلَ عليهِ بقلبهِ»؛ همانا از نماز انسان، نصفش، ثلثش، ربعش يا خمسش بالا برده ميشود و آن مقداري از نماز كه توجه قلبي داشته باشد بالا برده ميشود.(بحارالانوار، ج 84، ص 28) در واقع به همان مقدار كه نماز در تو اثر ميگذارد، به همان ميزان مقبول است. اين مقدمات و مؤخرات زمينهساز روحي حاجي است. گرچه در عمرش يكبار اتفاق ميافتد، الگويي براي همه روزهاي زندگي است كه سعي كنيم چنين شرايطي داشته باشم. وقتي حاجي برميگردد، بايد آثاري در او بماند و ديده شود.
نقل است از رسولالله(ص): «الطاعه بعد الطاعه علامه قبول الطاعه و...» اطاعت انجام دادن بعد از اطاعت، نشانه قبول شدن اطاعت است و گناه انجام دادن بعد از اطاعت، نشانه مقبول واقع نشدن اطاعت است و اطاعت پس از معصيت نشانه آمرزش گناهان است و معصيت انجام دادن بعد از معصيت، علامت گمراهى و هلاكت بنده است!(جهاد با نفس، شيخ حر عاملي، ص484) اگر حاجي برگشت و حالش تغيير نكرد، حجش مقبول نيفتاده؛ پس بايد آثار حج در زندگي او و خانواده و جامعه او ديده شود. آن اثري كه «إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ» (مائده/ 27) است ديده شود و البته بهترين دعا هم براي حاجيان دعا در حق ديگران است.