نظر امام(ره) قبل از پيروزي انقلاب و بعد از آن «حفظ ارتش» بود؛ به همين دليل قبل از پيروزي انقلاب اسلامي و در جريان تظاهراتها وقتي مردم به نيروهاي ارتش در خيابانها ميرسيدند، در لوله اسلحه آنها گل ميگذاشتند و اين راهبرد از جانب امام(ره) براي مردم در زمينه چگونگي تعامل با ارتش اعلام شده بود. رويكردي كه در شعار «ارتش، برادر ماست» نيز متبلور بود. حتي وقتي نيروهاي گارد ارتش در تظاهرات به مردم حمله ميكردند مردم با شعار «برادر ارتشي چرا برادركشي؟» برادري خود را به نيروهاي ارتش يادآوري ميكردند.
قبل از پيروزي انقلاب اسلامي در تاريخ 19 بهمن ماه سال 1357 نيروهاي هوايي ارتش به انقلاب پيوستند و بعد از پيروزي انقلاب امام(ره) اصرار داشتند ارتش حفظ شود؛ اما در نقطه مقابل گروههاي منحرف؛ مانند مجاهدين خلق، شعار انحلال ارتش را سر ميدادند و برخي افراد هم نادانسته اين شعار را تكرار ميكردند يا عدهاي ديگر شعار اداره شورايي ارتش را ميدادند كه اين حرف نيز خيلي عجيب و بيپايه بود كه نيروهاي مسلح به شكل شورايي اداره شوند. در اين ميان، برخيها مثل دولت مهندس بازرگان عملاً حركاتي كرد كه سبب تضعيف ارتش شد؛ يكي از اين اقدامها اين بود كه اعلام كردند ما اسلحه نميخواهيم و حتي تسليحاتي را كه از كشورهاي غربي خريداري شده بود، پس فرستادند و خدمت سربازي را به يك سال كاهش دادند كه همه اين اقدامات موجب تضعيف روحيه و كاهش توان ارتش شد. البته فرار برخي فرماندهان خائن ارتش هم مزيد بر علت شده بود و نظم ارتش به منزله تنها نيروي مسلح كشور تا حدودي كاهش پيدا كرده بود.
طراحي كودتا در پادگان هوايي «شهيد نوژه» در همدان نيز دليل ديگري در كاهش توان ارتش بود تا عملاً ارتش در آستانه شروع جنگ، وضعيت و آرايش مطلوب و مناسبي نداشت.
در اين ميان، عملكرد بنيصدر نيز كه در آن مقطع زماني فرمانده كل قوا بود، از نكات قابل توجه است؛ وي همه هشدارهايي را كه نيروهاي ارتش، سپاه و مردم انقلابي يا حتي ائمه جمعه استانهاي غربي كشور ميدادند، ناديده گرفت. از ابتداي سال 1359 واقعاً محسوس شده بود كه رژيم صدام قصد تهاجم دارد و بارها نيروهاي سپاه، داوطلب مردمي، نيروهاي ارتشي كه در مرزها مستقر بودند، عشاير و ژاندارمري كه آن زمان وظيفه مرزباني را بر عهده داشتند، همگي به شكلهاي گوناگون در استانهاي خوزستان، كردستان و آذربايجان غربي اين بحث را به مركز مخابره ميكردند كه رژيم صدام قصد تهاجم دارد؛ اما بنيصدر اين هشدارها را ناديده گرفت و عملاً وقتي جنگ شروع شد كشور غافلگير شد.
اگر بنيصدر اين هشدارها را جدي ميگرفت و در كشور بسيج عمومي اعلام ميكرد و ارتش را سامان ميداد، ارتش بعثي نميتوانست پيشروي كند، بديهي است بياعتنايي بنيصدر به اين هشدارها ناشي از غفلت نبود؛ بلكه به علت خيانت بود كه سبب شد وقتي نيروهاي زميني صدام به نقاط مختلف حمله كردند، متأسفانه در بسياري از مناطق پيشرويهاي جدي داشته باشند؛ زيرا مدافعاني براي جلوگيري از آنها وجود نداشت و اگر هم بودند، اسلحه نداشتند؛ براي نمونه نيروها در خرمشهر اسلحه و مهمات دريافت نميكردند و پشتيباني نميشدند و حتي وقتي نيروهاي داوطلب به اين مناطق رفتند، به دستور بنيصدر دادن مهمات، اسلحه و تداركات به آنها ممنوع بود. همه اين مسائل سبب شد متأسفانه ما در ماههاي اول جنگ، دچار خسارتهاي فراوان انساني و مالي شويم و صدها هزار نفر از هموطنهايمان آواره شوند و ميلياردها دلار به منابع و امكانات شهرهاي كشور خسارت وارد شود.