صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

صبح صادق >>  نگاه >> گزارش
تاریخ انتشار : ۲۱ مهر ۱۳۹۸ - ۱۳:۳۵  ، 
شناسه خبر : ۳۱۷۵۸۶
نگاهی‭ ‬به‭ ‬جدیدترین‭ ‬ساخته‭ ‬‮«‬محمدحسین‭ ‬مهدویان‮»‬‭ ‬درباره‭ ‬عملیات‭ ‬مرصاد
پایگاه بصیرت / نسیم‭ ‬اسدپور

مهدویان «در رد خون» امتداد «ماجرای نیمروز»؛ را در روزهای پایانی دفاع مقدس روایت می‌کند. این امتداد را می‌توان هم نقطه قوت «رد خون» دانست و هم نقطه ضعفش. نقطه قوت از این جهت که شخصیت‌‌های کلیدی داستان مانند «کمال» و «صادق» پیش از این و در ماجرای نیمروز به خوبی پردازش شده است و از طرفی بیننده نیز با داستان این دو ماجرا غریبه نیست؛ اما همین را نیز می‌توان نقطه ضعف آن دانست؛ زیرا اگر کسی ماجرای نیمروز را ندیده باشد، آن چنان که باید با شخصیت‌ها ارتباط برقرار نمی‌کند و داستان نیز تا حد زیادی برایش مجهول خواهد ماند.

البته به نظر می‌رسد حتی همین شخصیت‌های آشنا نیز آن‌طور که باید و انتظار می‌رود، مانند «ماجرای نیمروز» ساخته و پرداخته نشده‌اند.

برای نمونه؛ کمال با وجود تکیه‌کلام‌هایی که مختص خودش است، شیرینی و جذابیتش کمتر از آن چیزی است که در ماجرای نیمروز شاهدش بودیم، یا شخصیت ابراهیم که کاملاً دو پهلوست و در نهایت نیز برای مخاطب مبهم باقی ماند.

 

روایت ماجرای مهجور

بارزترین وجه «رد خون» را می‌توان پرداختن به روزهای پس از پذیرش قطعنامه 598 و عملیات «مرصاد» دانست؛ روزهایی که در بسیاری از کارهای فرهنگی و هنری پس از جنگ، مظلوم واقع شده و چندان به آن پرداخته نمی‌شود. روزهایی که با آتش کینه و جاه‌طلبی منافقین، برای مردم مظلوم غرب کشور به خصوص سرپل ذهاب، اسلام‌آباد غرب و کرمانشاه به تاریخی پر از درد تبدیل شده است.

تصویری که «رد خون» از منافقین به نمایش می‌گذارد، تصویری واقعی است که دل هر ایرانی را به درد می‌آورد و این دردی است که مردم، به ویژه مردم مناطق غرب کشور با پوست و گوشت خود آن را لمس کرده‌اند. این ترسیم از آنچه در «ماجرای نیمروز» شاهدش بودیم قوی‌تر و کامل‌تر است؛ به طوری که می‌توان گفت «رد خون» فیلمی برای شناخت بهتر و بیشتر منافقین است؛ در حالی که «ماجرای نیمروز» بیشتر به چگونگی مبارزه با منافقین در سال 1360 پرداخته است.

چینش محور اصلی فیلم یعنی از دفاع مقدس به عملیات مرصاد رسیدن، بسیار دقیق است و سیری کاملاً منطقی و تاریخی دارد. محمدحسین مهدویان برخلاف ساخته‌های دیگر با موضوع تاریخ انقلاب،‌ این بار به روایت حرف تاریخی نپرداخته و تلاش کرده تا در کنار این موضوع به داستان‌های حاشیه‌ای دیگر نیز بپردازد تا هم زبان راحت‌تری برای پیش بردن داستان اصلی پیدا کند و هم برخی حرف‌های ناگفته درباره تفکرات منافقین را در لابه‌لای داستان‌های حاشیه‌ای با مخاطبش در میان بگذارد؛ به طوری که در بعضی جاهای داستان این حاشیه است که زورش بر موضوع اصلی می‌چربد و ذهن مخاطب را درگیر خود می‌کند؛ خلاف «ماجرای نیمروز» که حاشیه پا از گلیم خود فراتر نگذاشته و در مخاطب بیشتر از آنچه باید دغدغه ایجاد نمی‌کند.

«رد خون» از ابتدا بسیار پرقدرت ظاهر می‌شود و این قدرت را در هیچ جای داستان به جز فرود آخر که نیاز پایانی فیلم است از دست نمی‌دهد. پلان‌ها نیز کاملاً پخته و بی‌تعارف است؛ همان‌طور که شخصیت‌های اصلی داستان مانند کمال و صادق بی‌تعارف هستند؛ البته در برخی جاهای فیلم پلان‌ها بیش از گذشته جسارت کارگردان را به رخ می‌کشند و در این میان صدای بی‌سیم و سپس موسیقی نیز به کمک تصویر می‌آید تا داستانی تأثیرگذار را خلق کند؛ مانند آنچه در میدان جنگی این فیلم شاهد هستیم.

 

قابل تحسین

فیلم‌ساز حتی از مسائل مانند قطعنامه به راحتی گذر نکرده و دوست دارد نگاهی هرچند کوتاه، اما عمیق به آن داشته باشد و این اشاره در یک دیالوگ کمتر از یک دقیقه صورت می‎گیرد؛ اما در بخش‌هایی تاریخی آن طور که باید و در خور ماجراست توقف ندارد؛ مانند موضوع اعدام‌ باقی‌مانده‌های قرص و محکم منافقین در سال 1367، هر چند که مقدمه این اتفاق را با به تصویر کشیدن توبه ظاهری برخی منافقین به خوبی چیده؛ اما بهره‌برداری لازم را از این چینش انجام نداده است. آن هم تدبیری تاریخی و مهم از سوی حضرت امام(ره) که اگر انجام نمی‌شد، معلوم نبود در سال‌های بعد چه بلایی بر سر مردم می‌آید.یکی دیگر از نکاتی که در این فیلم به ظرافت و دقت به آن پرداخته شده است، تفاوت ارزش‌های انسانی میان منافقین و نیروهای انقلابی است. کمال با وجود شخصیتی چریکی و مبارزاتی، قلبی رئوف دارد و در مقابل او، «برادر کریم» منافقی است که حتی به همسر و فرزند خود نیز رحم ندارد و نام آن را نیز پایبندی به اصول تشکیلاتی می‌داند.

در یک کلام، هرچند «ماجرای نیمروز» و حرفه‌ای بودنش، تاحدودی توقع مخاطب را بالا برده است، اما «رد خون» نیز در نمایش برهه‌ای حساس از تاریخ انقلاب اسلامی و آنچه این مردم مقاوم با آن دست و پنجه نرم کرده‌اند، کم نگذاشته و قابل تحسین عمل کرده است.

نام:
ایمیل:
نظر: