«جعفربنمحمد» معروف به امام جعفرصادق(ع) در سال ۸۳ قمری دیده به جهان گشود. ایشان ششمین امام شیعیان است که به مدت ۳۴ سال(۱۱۴ تا ۱۴۸ق) امامت شیعیان را بر عهده داشت که با خلافت پنج خلیفه آخر اموی، یعنی از هشامبنعبدالملک تا مروان حمار که پنج سال و چند ماه خلیفه بود و از بنی عباس شکست خورد همزمان بود. پس از کشته شدن او در ماه ذیحجه سال 132هـ دولت بنی امیه منقرض شد.1 زندگی امام صادق(ع) با دو خلیفه نخست عباسی «سفاح» و «منصور دوانیقی» نیز همزمان بود. دوران بنی امیه از سیاهترین دوران اسلام بود که از سال چهلم هجرت، پس از شهادت امیرمؤمنان(ع) و با به قدرت رسیدن معاویه آغاز شد و سرانجام در سال 132هـ بساط حکومت ننگین امویان برچیده شد و بنیعباس با استفاده از احساسات جریحهدار مردم و با هیبتی حق به جانب و طرفداری از اهل بیت(ع)، زمام امور را به دست گرفتند. در این میان قیامهایی در زمان امام صادق(ع) رخ داد اولین آن قیام زید، فرزند امام چهارم بود.
قیام زیدبن علی(ع): زيد پس از اختلافات و مشاجرات لفظى با «هشامبنعبدملك»، تصميم به اعتراض عليه قدرت حاكم گرفت؛ در نتیجه در صفر سال 122 در كوفه قیام کرد و پس از دو روز درگيرى به شهادت رسيد. او را به دار آویختند و پس از چند سال پایین آورده و سوزاندند.
برخورد امام با زید: برخی عالمان شیعه از جمله شهید اول معتقدند که زیدبن علی از جانب امام صادق(ع) اذن داشته است؛2 اما به اعتقاد برخی دیگر مانند علامه طهرانی اذنی وجود نداشته؛3 اما در برخی روایات نقلشده زیدبن علی قصد داشته که در صورت پیروزی، خلافت را به امام صادق(ع) واگذار کند. در روايتى از امام صادق(ع) درباره زيد چنين آمده است: «خدا او را رحمت كند، مرد مؤمن و عارف و عالم و راست گويى بود كه اگر پيروز مىشد وفا میكرد و اگر زمام امور را بهدست مىگرفت، میدانست آن را به دست چه كسى بسپارد.»4
قیام یحییبن زید: یحییبن زیدبن علیبن حسین(ع) یکی از چهار پسر زید است. یحیی پس از کشته شدن پدرش شبانه از کوفه به نینوا و از آنجا به مدائن رفت و چون حاکم عراق در تعقیب او بود، از مدائن به ری و از ری به سرخس رفت. او پس از پیروزیهایی از سوی حاکم خراسان در جوزجان و پس از سه روز و سه شب درگیری کشته شد.
قیام نفس زکیه: ابوعبدالله محمد «نفس زکیه» و ملقب به «صریح قریش» فرزند عبداللّه، نوه امام حسن مجتبی(ع) است. محمد را از جهت کثرت زهد، عبادت، فقه، دانایی، شجاعت و کثرت فضائل «نفس زکیه» میگفتند. او نامزد جمعی از بنیهاشم برای خلافت پس از امویان بود؛ ولی با پیشی گرفتن بنیعباس به چنین مقامی نرسید. محمد نخستین قیامکننده علوی علیه خلافت بنیعباس است که در سال ۱۴۵ هـ خروج کرد و با 250 نفر وارد مدینه شد و مردم به فتوای مالکبن انس با وی بیعت کردند. منصور ابتدا او را دعوت به صلح کرد؛ اما محمد نپذیرفت و با عده کمی از یارانش که هنوز بر بیعت خود پایدار بودند، به نبرد سپاه خلیفه رفت و شکست خورد و کشته شد. پس از مرگش بسیاری از پیروانش چنین میپنداشتند که او به غیبت رفته است و زمانی مجدد بازمیگردد. پیروان این فرقه شیعه را «محمدیه» مینامند.
برخورد امام با قیام نفس زکیه: اختلاف ميان فرزندان امام حسن و امام حسين(ع) از آنجا پديد آمد كه عبداللهبن حسن(ع) فرزندش محمد را به عنوان قائم آل محمد(ص) یعنی به عنوان مهدی(عج) معرفى كرد.5 جريان بيعت علويان و عباسيان با نفس زكيه را «ابوالفرج اصفهانى» به تفصيل نقل كرده است که به بیعت ابواء مشهور است. زمانى كه امام مخالفت خود را با قيام آنها اعلام كرد، عبداللهبن حسن اين عمل او را حمل بر حسادت كرد.6 در جريان شورش نفس زكيه در مدينه، امام صادق(ع) از مدينه خارج شده و به منطقه فرع در راه مدينه به مكه رفتند و پس از پايان ماجرا به مدينه بازگشتند.7 زيديان امام صادق(ع) را متهم مىكردند كه ايشان اعتقاد به جهاد در راه خدا ندارد. امام اين اتهام را از خود رد كرده، فرمود: «من نمىخواهم علم خود را در كنار جهل آنان بگذارم.»8
تأیید کردن و نکردن قیامها از سوی امام صادق(ع) با توجه به قدرت سیاسی شیعه در جهان اسلام بوده است. ایشان از نبود یاران حقیقی گلایهها داشتند و این را نمیپسندیدند که وقتی شیعیان وحدت کامل و قدرت سیاسی زیادی در جهان ندارند، برخی با قیامها و اختلافافکنیهایشان اسباب قتل و خونریزی را فراهم کنند و وحدت نسبی را که وجود دارد از بین ببرند. «سدیر صیرفی» کسی بود که امام را نصیحت میکرد نباید خانه نشینی کند؛ اما هنگامی که با امام به بیرون شهر رفت، امام(ع) به جوانی که چند بزغاله را شبانی میکرد، نگاه کرده و فرمودند: «به خدا سوگند، اگر من به اندازه شماره این بزغالهها یاور داشتم، سکوت برایم روا نبود»! او میگوید: پیاده شدیم و نماز خواندیم. آنگاه که از نماز فراغت پیدا کردیم، متوجه بزغالهها شدم، آنها را شمارش کردم 17 عدد بیشتر نبودند.9
پینوشتها:
1ـ تتمة المنتهی، ص 57.
2ـ القواعد، ج ۲، ص ۲۰۷.
3ـ امامشناسی، ج ۱، ص ۲۰۴.
4ـ اصول کافی، ج ۸، ص ۲۶۴.
5ـ مقاتلالطالبيين، ص 141.
6ـ کشفالغمه، ج 2، ص 172.
7ـ كشفالغمه، ج 2، ص 162.
8ـ وسائلالشيعه،ج 2، ص 32.
9ـ اصول کافی، ج 2، ص 190.