اواخر آذر ماه سال ۱۳۵۸ بود که خبر استعفای چند نفر از شخصیتهای شناخته شده نهضت آزادی انتشار یافت. محمود احمدزادههروی، عبدالعلی اسپهبدی، محمد بستهنگار، سیدمحمد مهدیجعفری، حسن حبیبی، كریم خداپناهی، علی دانشمنفرد، عزتالله سحابی، فریدون سحابی، حسن عربزاده، انسیه مفیدی، امیر ناطقی، همایون یاقوتفام و محمدعلی رجایی، افرادی بودند که با صدور بیانیهای تفضیلی، جدایی خود را از تشکلی که سالها در آن عضو بودند، اعلام کردند.
این استعفا از اختلافات جدی حکایت داشت که سالیان متمادی بین بخشی از بدنه با سران و پیشکسوتان این تشکل وجود داشت و در نهایت به این شکل ظهور و بروز کرد.
تحلیل غلط از تحولات بینالمللی
نویسندگان بیانیه، اشتباه عملکردی نهضت آزادی در مواجهه با انقلاب اسلامی را محصول تحلیل غلط از تحولات بینالمللی و متأثر شدن از سیاستهای استعمارگرانه «كمیسیون سهجانبهای» دانستند که آمریکاییها پس از شكست ویتنام و رسوایی واترگیت و هند و چین و لائوس، برای دفاع از موجودیت غرب سرمایهدار آن را با حضور حدود دویست نفر از برجستهترین و بالاترین طراحان سیاسی و اقتصادی ایالات متحده، اروپای غربی و ژاپن تشکیل دادند.
حاصل این خطای راهبردی اشتباه در ارزیابی و تحلیل تاریخی حوادث دو ساله اخیر ایران و جهان بود که در نهایت پدران و پیشگامان نهضت آزادی را بدان راه كشانید كه خط فكری تحلیلی جدا و منتزعی از آنچه در درون جامعه انقلابی در جریان بود و سیر واقعیت سیاسی و اجتماعی در این سرزمین اتخاذ كرد و بر آن مبنا آثار عملی و حركتی از خود بروز دهند.
در بخشی از این بیانیه در نگاهی آسیبشناسانه آمده است: «شخصیتها، گروهها و احزاب سیاسی در طول حیات خود ممكن است اشتباهات و لغزشها و نارساییهایی را تجربه كنند، ولی نوع و نحوه این اشتباهات در سرنوشت آنها و بالنتیجه در استقبال اجتماعی از آنها به كلی مختلف است.
اشتباهات در عمل، نحوه تبلیغ، نقایص سازمانی و... همه موجب كندی در رشد یک سازمان سیاسی میشوند، ولی اگر متفكران و برنامهریزان آن به راستی واقعیت حركت جامعه و سیاست را درک كرده باشند، هرگز از صحنه حركت و سیاست جامعه رانده نتوانند شد. ما اینها را خطای تاكتیكی یا نارساییهای سازمانی میشناسیم كه در هر زمان امكان تغییر و تعویض و اصلاح آن وجود دارد؛ ولی خطا در شناخت واقعیت و مبنای فرآیند یک انقلاب و تشخیص انگیزههای اصلی و فرعی و عوامل درونی و ذاتی یا بیرونی آن یک امر تاكتیكی یا ناشی از نقایص سازمانی نیست؛ اینها معمولاً اشتباهات بینشی و تاریخی هستند. این گونه خطاها همانها هستند كه رجال و احزاب سیاسی را از حركت اجتماع عقب انداختند و انزوا و مرگ سیاسی را برای آنها به ارمغان آوردند.»
عقبماندگی تاریخی نهضت آزادی
در ادامه بیانیهنویسان با صراحت بیشتری از «عقبماندگی تاریخی نهضت آزادی» از تحولات سیاسیـ اجتماعی جامعه انقلابی ایران و نهضت اسلامی ملت ایران سخن گفته و مینویسند:
«ریشه اصلی عقبماندگی نهضت آزادی ایران از سالهای ۵۶ به بعد، در همین واقعیت نهفته است. وقتی خود جامعه و سیر تحولی و تكاملی حركت ضد رژیمی و تغییرات بنیادی كه در ارزشها و آرمانهای مردم شورشگر پیدا شده بود، به طور عینی و علمی شناخته نشده و به تاریخ گذشته این سرزمین، علیالخصوص دویست سال اخیر آن از سرپیشداوری و وصله كاریهای تخیلی و نه واقعی به تحلیل و تجربه گرفته شد و پیدایش استعمار كه منبعث از رشد سرمایهداری در مغرب زمین در صحنه تاریخ از اواخر قرن هجدهم و تأثیر آن بر روند حوادث و حركات اجتماعی و سیاسی ایران نادیده انگاشته شد و با صراحت و سماجت تمام به افكار و اندیشهها و تحلیلهای افراد دیگر درون نهضت و متفكران و تحلیلگران غیر نهضتی بیاعتنایی شد، ماحصل آن همان اشتباه تاریخی و بینشی است كه اوایل سال ۵۷ نهضت آزادی ایران را به رغم همه گذشتههای غنی و افتخارآمیزش و همه صداقتها و فداكاریها و تقوای رهبران و كادرها و فعالینش، دچار عقبماندگی از حركت انقلابی جامعه ایرانی كرد.»
جداشدگان از نهضت آزادی اشتباه و نارسایی در تحلیل واقعیت تاریخی حركت و تحول در جامعه ایران را به عامل دیگری نیز مرتبط میدانستند. آنان معتقد بودند این خطای استراتژیك «ماحصل اصرار و لجاجت پدران ما و به ویژه جناب مهندس بازرگان و كادرها و فعالین نهضت كه در خارج و داخل كشور یا در داخل زندان بودند» بود!
ساختار غیردموکراتیک تشکیلات
انتقاد جدی دیگر به نگاه سانترالیسمی رهبران به تشکل و نوعی پدرسالاری افراطی بود که اجازه رشد و تکاپو را از دیگران، به ویژه جوانترها گرفته بود؛ از این رو با صراحت مینویسند:
«از اشتباهات اساسی و سازمانی یک حزب آن است كه رهبران یک حزب همه چیز را به خود نسبت دهند و معتقد باشند و به دلیل آنكه تأثیر اخلاقی بر ساخت و بافت ارزش و فرهنگ حزب دارند، سازمان بدون ایشان و نظر ایشان هیچ است. این طرز تلقی به معنای صفر دانستن و هیچ گرفتن نقش و تأثیر دیگران نیست؟ درست است كه افرادی به دلیل استعداد شخصی یا اعتقاد جمعی از امكان نوشتن و گفتن برخوردار میشوند و به تشخیص و تصمیم جمع آن را به خود اختصاص میدهند، اما این كار نباید موجب شود كه حزب عرصه را بر رشد استعداد دیگران تنگ كند و یا نقش تأثیر ایشان را در وجود مثبت سازمان نادیده انگارد. چنین معنایی موجب از میان رفتن امنیت فكری و عملی اعضای فعال و متفكر میشود و افراد حزب استقلال شخصیت را از كف میدهند و خصلت جمعی و سازمانی حزب به هدر میرود.»
امام، تبلور آرمان ضد استعمار
این افراد در پایان بیانیه ضمن انتقاد به مشی نهضت آزادی و تقابل با خط امام و شخصیت رهبری نهضت اسلامی ملت ایران اعلام میدارند: «ایمان ما به رهبری امام خمینی از این واقعیت سرچشمه میگیرد كه امام را تبلور كاملی از آرمانهای ضد استعماری، ضد استبدادی و ضد استثماری تودههای قیامكرده و شهیدداده ملت ایران میدانیم و بدین دلیل رابطه طبیعی امامت امت بین ایشان و این ملت هدفدار برقرار است و لذا هر گونه مقابله و مخالفت با ایشان و مواضع اساسی ایشان را در حقیقت مقابله با امت و انقلاب امت تلقی میكنیم.»