تنشهای اخیر در پی ترور سردار سلیمانی و حمله موشکی ایران به پایگاههای آمریکایی در عراق، فضای سیاسی جهان را به سمت و سویی برد که احتمال افزایش تنش تا مرحله درگیری وسیعتر نظامی را قوت بخشید. در این میان نگرانیهای منطقهای و بینالمللی از پیامدهای افزایش تنش، مقامات سیاسی کشورهای درگیر را بر آن داشت تا با افزایش فعالیتهای دیپلماتیک، دامنه تنش را تا حد امکان کم کنند. در این مسیر اظهارنظرهای مقامات اروپایی و منطقهای از یک سو و سیگنالهای مقامات جمهوری اسلامی در راستای عدم تمایل به افزایش تنش از سوی دیگر، سبب شد منطقه فضایی نسبتاً آرام را تجربه کند. سفر بن حمد، امیر قطر به ایران و دیدار ظریف از هندوستان حکایت از آن دارد که بازگشت فضا به کانال دیپلماتیک سطح تنش را پایینتر آورده است.
قطر بهعنوان میزبان پایگاه العدید و یکی از مهمترین پایگاههای آمریکا در منطقه، از جمله اهداف ایران هنگام تهدید قلمداد میشود. افزایش میزان تهدید برای قطر هنگام درگیری میتواند این کشور کوچک را با مشکل زیادی مواجه کند، بهخصوص که اقتصاد کشورهای کوچک منطقهای بهشدت به میزان ثبات در منطقه گره خورده است. از سوی دیگر، این احتمال که پهپاد ترورکننده شهید سپهبد سلیمانی از پایگاه قطر برخاسته نیز، تهدید علیه این پایگاه را افزایش داده بود. سفر بن حمد به ایران نشان داد قطر به شدت از تداوم روند در منطقه نگران است، به ویژه اینکه این کشور سرمایهگذاری عظیمی بر پروژههای زیرساختی برای برگزاری جام جهانی ۲۰۲۲ انجام داده است که تنش در منطقه میتواند بر آن اثر بگذارد. گذشته از این، در نمای بازتری از این موضوع سفر امیر قطر میتواند حاومی پیامهای دیگری باشد که با توجه به اینکه اطلاعات دقیقی از محتوای گفتوگوها در دسترس نیست، نمیتوان به صورت قاطع درباره آن سخن گفت.
در سوی دیگر، محمدجواد ظریف به دنبال آن بوده است با افزایش فعالیتهای دیپلماتیک بهنوعی فضای پس از ترور را به سود ایران تغییر دهد. برجام، فعالیت تندروهای آمریکایی و تلاش برای ایجاد تنش در منطقه و سرمایهگذاری در ایران از جمله محورهای گفتوگو با مقامات هندی بودند. در سوی دیگر اما، با فعال شدن مکانیسم ماشه از سوی بریتانیا، فرانسه و آلمان، همچنان سطح اصطکاکهای سیاسی در مرحله خاصی متوقف شد. اجرای مکانیسم ماشه بهنوعی حکایت از لابیهای سه کشور اروپایی با آمریکا دارد که حلقه محاصره علیه ایران را تنگتر میکند. با این مقدمه باید به چند نکته اشاره داشت.
یارگیری جدید: فضای منطقه بهسوی یارگیریهای مجدد در حوزه سیاسی حرکت میکند. بر این أساس، توانمندی دیپلماتیک مهمترین ابزاری است که میتواند کارساز شود. البته باید عنوان کرد منافع عینی و ذهنی که پشت گفتوگوها میتواند قرار داشته باشد نیز تعیینکننده خواهد بود. به عبارت دیگر، در فضای جدید، کنشگرانی از احتمال موفقیت بالاتری برخوردار خواهند بود که کالای ملموسی برای ارائه داشته باشند. بر این اساس به هر میزان که طرف ایرانی بتواند پایبندی متقابلی با شبکه خود ایجاد کند، به همان میزان موفق خواهد بود.
انزوا آری، جنگ نه: تنش در روابط ایران و ایالاتمتحده و نگرانی دولتهای منطقهای نشان داد حتی کشورهایی مانند عربستان نیز به دنبال جنگ با ایران نیستند؛ چراکه در چنین شرایطی وقوع یک جنگ بزرگ به معنای بازنده شدن کشورهای منطقهای، شکلگیری خلأ قدرت و در نهایت تداوم حضور قدرتهای فرامنطقهای است. از این حیث به نظر میرسد عدم تمایل ایران به افزایش تنش میتواند تصمیم معقولی باشد. با وجود این، بسیاری از رقبای منطقهای همواره از تصمیم دولت ایالات متحده برای افزایش فشار، به ویژه فشار اقتصادی بر ایران حمایت کردهاند، اما این به معنای تمایل به درگیری در جنگ بزرگ با ایران نیست. امارات متحده، عربستان سعودی و قطر تمرکز خود را بر توسعه توان اقتصادی داخلی قرار دادهاند، بنابراین وقوع جنگ میتواند ضربه مهلکی به اقتصاد این کشورها وارد کند.
تصمیمگیری موقعیتی: علیرغم اشتباه مهلکی که ترامپ درباره ترور سردار سلیمانی مرتکب شد، تغییر فاز ایالات متحده پس از این اقدام نشان داد واشنگتن تمایل دارد دامنه فعالیتهای خود را همچنان منعطف نگه دارد. بر این اساس نکته دیگری که میتوان دریافت، این است که ایالاتمتحده بار دیگر تمایل دارد تنشهای رودررو را به سطح فشار اقتصادی برگرداند؛ به همین سبب آرامش فضای کنونی را میتوان دورخیزی برای هماهنگی بیشتر برای افزایش فشار بر ایران قلمداد کرد. از دید ایالاتمتحده هزینه مقابله با ایران باید بر کشورهای اروپایی مخالف سیاستهای ایران سر شکن شود. از سوی دیگر ایالاتمتحده به دنبال آن است تا ائتلافسازی ممکن علیه ایران را به وجود آورد تا در زمان تنش احتمالی آینده از پشتوانه توجیهی قدرتمندتری برخوردار باشد. به علاوه نباید از این موضوع غافل بود که ایالاتمتحده تمایل خود را به اقدام تروریستی مجدد نیز پنهان نکرده است.
بازگشت به حافظه تاریخ: رفتار اروپا نشان داد حتی تحت شدیدترین توافقات با ایران نیز در نهایت به سمت ایران متمایل نخواهد شد، بلکه کفه بده بستانهای سیاسی با ایالاتمتحده بر تعهدات به ایران سنگینی خواهد کرد. البته ناگفته نماند این موضوع تازه نیست و نخواهد بود. بر این اساس، حتی درصورتیکه ایران به مذاکره مجدد با غرب روی آورد، باید به این حافظه تاریخی رجوع کند که در شرایط انتخاب، غرب به سوی آمریکا متمایل خواهد شد.
برجسته شدن تفکر واقعگرایی در منطقه: فضای سیاست منطقهای بیشازپیش به سوی حساب سود و زیان حرکت میکند و در چنین فضایی، در عین اینکه سیاست اعلانی میتواند هنجاری باشد، اما سیاست واقعی باید برمبنای نقشه راه استراتژیک باشد؛ در غیر این صورت نه تنها تعیین مسیر دشوار خواهد بود، بلکه در گیر و دار حوادث روزانه اهداف مبهم خواهند شد. فضای منطقه یک حقیقت تلخ را یاد آور میشود و آن این که واقعیت بر هنجار غلبه دارد.
تسلط بر نبض تفکر عمومی: ترور سردار سلیمانی نشان داد جمهوری اسلامی میتواند افکار عمومی منطقهای را با خود همراه کند، البته این موضوع به سرعت عمل جمهوری اسلامی و ابزارهای آن بستگی دارد. همواره به رسانه به عنوان یکی از مهمترین ابزارها تأکید شده است، به خصوص که رسانههای قدرتمند منطقهای به تفسیر واقعیات مطابق منافع خود تمایل دارند.
توجه به تمامی سطوح در یارگیری: ذکر این نکته مهم به نظر میرسد که باید تعریف واضحی از یارگیریهای منطقهای صورت گیرد. اینکه تمرکز بر دولتهاست یا ملتها و گروههای فرودولتی؛ این موضوع میتواند در کوتاهمدت و بلندمدت اثرگذار باشد. در واقع فضای کنونی نیازمند رویکردی جامع است که تمامی سطوح ملی و فروملی را در نظر بگیرد.
با تمام این اوصاف روشن است منطقه تا حدودی از زاویه بسته بحرانی دورتر شده است. نزدیکی ایالاتمتحده به انتخابات ریاستجمهوری و دغدغههای داخلی ترامپ نیز حکایت از این دارد که در فضای پس از ترور به دنبال دستاورد جدید از جنس دیپلماتیک است؛ به این معنا که اگر بتواند مذاکرهای در راستای منافع ایالاتمتحده با ایران داشته باشد و تعهدات جدیدی را برای ایران تعریف کند، از شانس بالایی برخوردار خواهد بود. در این مسیر البته به سه قدرت اروپایی نیز نیاز دارد. در مقابل، جمهوری اسلامی نیز با تمرکز بر بهبود شرایط داخلی خود در آستانه انتخابات مجلس شورای اسلامی به دنبال آن است تا همچنان کشورهای منطقهای و فرامنطقهای را به بهبود سطح مبادلات اقتصادی خود متقاعد کند. با تمامی این اوصاف، واضح است تنش در روابط ایران و ایالات متحده همچنان در کمرکش خود قرار دارد و باید هر آن منتظر شگفتیساز جدیدی بود.