این روزها شیوع بیماری واگیردار کروناویروس 2019، به معضلی جهانی بدل شده است. سرعت و قدرت شیوع بالای آن در کنار نبودن واکسنی برای پیشگیری و دارویی برای درمان موجب شده است افکار عمومی جهانی به شدت نگران آسیبهای آن به سلامت افراد جامعه باشد؛ اما نکته قابل توجه آن است که گذشته جهان و به طور خاص ایران زمین، مملو از خاطرات تلخ در باب شیوع بیماریهای واگیرداری است که هزاران ایرانی را به کام مرگ کشیده است.
پیشینه بیماریهای واگیردار، مانند وبا، طاعون، سل و غیره به عنوان یکی از عوامل مهم مرگومیر به هزارههای پیش از اسلام باز میگردد، به گونهای که یافتههای آسیبشناسی تاریخی حاکی از شواهد این قبیل بیماریها در اسکلتهای دوران نوسنگی هستند، حتی ستون مهرههای کالبدهای مومیاییشده مصریان اثر سل را نشان دادهاند. یکی از الواح باستانی بینالنهرین حاوی شرحی از بیماری مسری است. در دورانهای گوناگون تاریخ ایران و سایر کشورهای جهان، بارها همهگیریهای وحشتناکی بروز کرده و هزاران انسان را به کام مرگ فرستاده است. گاهی گستردگی و تأثیر بیماریهای واگیردار در ایران به حدی بوده که موجب دگرگونیهای سیاسی شده است. به نحوی که بروز طاعون اسبی در لشکریان مغول به سال 765 ه.ق سبب پیروزی سربداران سمرقندی شد. در سال 783 ه.ق «سلطان ابوسعید تیموری» به سبب تلفات اسبان در اثر بیماری، از «اوزون حسن آق قویونلو» شکست خورد و کشته شد.
شاید شایعترین بیماری واگیردار در هزار سال اخیر تاریخ ایران که بیشمار از ملت ایران تلفات گرفت، وبا باشد. میکروب وبا اغلب در جاهای گرم گسترش مییابد و در زمانهایی مانند وقوع جنگ و بلایای طبیعی که امکان رعایت بهداشت فردی و اجتماعی وجود نداشت، بروز میکرد. این بیماری اغلب دامنگیر مردم فقیری بود که تغذیه کافی نداشتند. در منابع دوره اسلامی به صورت جداگانه و گاه همراه با طاعون اشاراتی به این بیماری شده است. بر اساس گزارش «حمزه اصفهانی» در سال 324 ه.ق به هنگام خلافت «متوکل» بیماری سختی در شهرهای بغداد، بصره، کوفه، آبادان، اهواز، همدان و غیره انسانها، حیوانات و گیاهان زیادی را نابود کرد، همچنین در سال 258 ه.ق مردمان زیادی به سبب وبا در عراق و برخی شهرهای ایران چون اهواز جان باختند.
از آنجا که دوران حکومت تیموریان با آشفتگی، جنگ و منازعات داخلی و خارجی همراه بود، شرایط سیاسی و اجتماعی آن بر بهداشت جامعه تأثیر گذاشت، به گونهای که محاصرههای طولانیمدت، قحطی و رواج بیماریهای واگیردار را به دنبال داشت. «حسنبیگ روملو» مورخ ایرانی در شرح فتح بغداد مینویسد: «آب دجله از خون کشتگان کسوت شاخ مرجان و لعل بدخشان در بر کرد و هوای بغداد از عفونت اجساد مردگان مزاج سموم گرفت.» بنابراین، اجساد کشتههای جنگی و آلوده شدن آبها به آنان و همینطور تجزیه آن جسدها در فضای باز یکی از عوامل شیوع بیماریهای واگیردار بوده است.
منابع دوره قاجار به وفور به شیوع بیماری وبا در ایران اشاره دارند. «میرزاموسی ساوجی» در رسالهاش عامل اصلی وبا را تعفن هوا میداند که این امر منجر به عفونت و وارد شدن آن به مزاج افراد میشد. «کنت آرتور دو گوبینو» خاورشناس فرانسوی فقدان بنگاههای خیریه، مریضخانه و عبور آب آشامیدنی از مجرای سرباز و بدون حفاظ را علل بروز وبا دانسته است.
در منابع تاریخی، نخستین بروز و شیوع بیماری وبا در دوره قاجاریه به سال 1211 ه.ق در محدوده آذربایجان ثبت شده است و در سال 1221 ه.ق مرض وبا برای بار دوم در آذربایجان و ایروان شیوع مییابد. بیماری وبا در این سالها علاوه بر آذربایجان، به بوشهر، شیراز، اصفهان، یزد، کاشان و غیره سرایت داشته است. در جنگهای ایران و روس، در کنار مشکلات مالی و تلفات ارضی و انسانی برای ایران، بیماریهای عفونی و واگیردار هم در شمال غرب کشور جان بسیاری را گرفتند و در آن زمان به سبب نبودن امکانات برای دفن کشتههای جنگی اجساد در فضای باز متعفن شدند و فضا را آلوده کردند.
منابع مختلف از شیوع وبای کوچک و بزرگ در سالهای ۱۲۳۶ تا ۱۲۵۰ و ۱۲۵۲ ه.ق در تهران و سایر شهرها خبر میدهند که حکومتها کار خاصی برای پیشگیری و درمان آن انجام نمیدهند، به گونهای که در سالهای 1260 تا 1263 ه.ق شاه و درباریان قاجار برای مصون ماندن از بلای وبا به لواسان رفتند. بروز نارضایتیهای مردم از دولت و بحرانهای اجتماعی ناشی از وبا بود که فرصت و زمینه را برای رهبران جریانها فراهم میکرد؛ «علیمحمد باب» از فقر و فلاکت عامه مردم عصر قاجار بهرهبرداری و در سال 1260 ه.ق شورش کرد. در گزارشها و تحلیلها درباره گروندگان به این شورش، گروههای متعددی را میتوان یافت که به سبب فقر و فلاکت ناشی از بیماریهای واگیردار به جریان باب پیوستهاند. در این دوران بروز بیماری وبا و مشکلات ناشی از آن به حدی بود که «امیرکبیر» در سال 1267 ه.ق دستور اجرای قرنطینه در مرز ایران و عراق را صادر کرد.
درسال ۱۲۶۹ و۱۲۷۳ ه.ق وبا بار دیگر تمام ایران را فرا میگیرد. «کنت دو گوبینو» که در این سال در تهران به سر میبرد، مینویسد: «هر کس دو پا داشت و میتوانست فرارکند، برای حفظ جان خود از پایتخت گریخت. مردم چنان میمردند که گویی برگ از درخت میریزد. من تصور میکنم که بیش از یکسوم سکنه شهر تهران در اثر وبا مردند.» در سال ۱۲۸۴ ه.ق وبای شدید دیگری در همه شهرهای ایران همهگیر میشود. در همان سال طبق برآورد «ژوزف دزیره تولوزان» پزشک مخصوص ناصرالدین شاه، حدود 100 هزار نفر به سبب ابتلا به وبا درگذشتند.
در سال ۱۲۸۷ ه.ق این بیماری همراه قحطی پدیدار شد. در سال ۱۲۹۴ ه.ق وبای سختی در گیلان شیوع پیدا کرد و ۱۰ هزار تا ۱۲ هزار نفر را تلف کرد. در سال ۱۳۰۷ ه.ق باز از کرمانشاهان آمد. آخرین وبا در ۱۳۰۹ ه.ق از بادکوبه آغاز شد و روسیه را گرفت و به اندک زمانی از شهر حاجی ترخان (آستراخان) به رشت رسید. در تابستان ۱۳۰۹ ه.ق وبا به سمنان و دامغان زد و در اوایل محرم سال۱۳۱۰ ه.ق در تهران شیوع یافت. «دکتر تولوزان» مینویسد: «در مدت سی سال که من در ایران بودم، این سختترین و گستردهترین وبایی بود که شاهدش بودم و کسی امید یک ساعت زنده ماندن نداشت.»
جنگ جهانی اول (1918ـ 1914م) ناخواسته ایران را فرا گرفت و به سبب بروز مشکلات مالی و قحطی، بیماریهایی چون وبا در نقاط مختلف کشور افراد بسیاری را به کام مرگ فرستاد. به طور کلی، رواج وبا در تاریخ اجتماعی ایران ارتباط تنگاتنگی با وقوع جنگها، فقر و آلودگیهای محیطی دارد و بروز این بیماری در زمان اشغال ایران به دست متفقین به سال 1320 ه.ش را میتوان یکی از این موارد تصور کرد.