صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صبح صادق >>  نگاه >> گزارش
تاریخ انتشار : ۰۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۶:۴۰  ، 
شناسه خبر : ۳۲۲۰۶۷
نگاهی به آثار و پیامدهای ویروس کرونا
پایگاه بصیرت / مصطفی قربانی

گذار از غربِ سده‌های میانه به غرب جدید(مدرن) که به رنسانس(نوزایی) معروف شده است، همه وجوه حیاتِ بشرِ غربی را دست‌خوش تحول کرد؛ از حوزه اقتصاد و معیشت گرفته تا تحول در انگاره‌ها و نگرش‌ها نسبت به انسان و کیستی وی. در این میان، مهم‌ترین وجه انسان‌شناسی مدرن، که سایر وجوه نیز ذیل آن تعریف و تبیین می‌شود، قرار دادن انسان در موقعیت سوژگی و استعلایی است؛ این موضوع تغییرات بنیادینی را در پی داشت.

 

انسان تک‌ساحتی 

در تلقی سوژگی و استعلایی، انسان نه تنها به عنوان فاعل‌شناسای خودبنیاد، با بهره‌مندی از نعمت عقل، قادر به شناخت جهان و تغییر آن بود، بلکه اساساً ارباب واقعیت شد و از این به بَعد بود که تسلط انسان بر طبیعت و به حداکثر رساندن بهره‌برداری از طبیعت برای انسان مطرح شد. وجه دیگر انسان‌شناسی مدرن، تک‌ساحتی دیدن انسان و قطع ارتباط او با خدا، ماوراءالطبیعه و الهیات بود؛ بنابراین به طور خلاصه می‌توان از موقعیت استعلایی انسان و اصالت فرد، تک‌ساحتی دیدن انسان و خودبنیادی و مستقل بودن انسان به عنوان مهم‌ترین گزاره‌های انسان‌شناسی مدرن نام برد.

اگرچه از منظر دینی، نقدهای جدی بر تلقیات مدرن از انسان وارد است، اما گزاره‌های مذکور بر انسان، جامعه و تمدن مدرن حکم‌فرما بوده و قرن‌هاست که مبنای تنظیم روابط افراد با خود، افراد با هم در جامعه و افراد با حکومت‌هاست، به گونه‌ای که متفکری چون «امیل دورکیم» در قرن نوزدهم میلادی با مشاهده تغییراتی که در جوامع غربی صورت گرفته بود، از مرحله گذار از «همبستگی مکانیکی» به «همبستگی ارگانیکی» سخن گفت. همین بحث را متفکر دیگری به نام «فردیناند تونیس» مطرح می‌کند. وی از دو نوع جامعه سخن می‌گوید؛ گمینشافت(معادل اجتماع سنتی) و گزلشافت(معادل جامعه مدرن) و معتقد است همبستگی در گزلشافت حالت تصنعی و ساختگی دارد؛ زیرا در گزلشافت خدمت‌رسانی، حمایت و امنیت، جای خود را به ترتیب به‌سودجویی، رقابت و ناامنی میدهد. بدون شک، وقوع این تحول در همبستگی اجتماعی، محصول تحولی بود که در طرز تلقی از انسان حاصل شد و به عنوان «گرگ هم‌نوع خود»، «موجودی بیشینه‌خواه و سودپرست» صورت‌بندی شد.

 

کرونا و بن‌بست انسان‌شناسی مدرن

حال در اثر وقوع پاندمی(همه‌گیری) کرونا در سراسر جهان، به وضوح می‌توان بن‌بست انسان‌شناسی مدرن را به نظاره نشست؛ زیرا ویروس کرونا نشان داد در جوامع مدرن، موقعیت استعلایی و اصالت انسان، اهمیت چندانی ندارد که اگر این‌گونه بود، شاهد تبعیض‌ها در رسیدگی به انسان‌ها در کشورهایی چون آمریکا نبودیم. علاوه بر این، وقتی کشورهایی مانند آمریکا به عنوان مدرن‌ترین کشور جهان و کشورهایی چون انگلیس، ایتالیا و...، همچنان به سبب منافع اقتصادی خود حاضر به رسیدگی تمام‌قد به مردمان خود نیستند، حتی در آمریکا هزینه‌های آزمایش‌های تشخیص ابتلای افراد به کرونا را باید خود آنها متکفل شوند، مشخص است اهمیت افراد به عنوان انسان در برابر «منافع و مصلحت دولت» در درجه دوم اهمیت قرار دارد.

جالب آنکه در گذشته، نظام‌های منادی لیبرال دموکراسی، به همین بهانه نظام‌های فاشیستی را نقد می‌کردند و مدعی می‌شدند در نظام‌های فاشیستی اصالت فرد در برابر مصالح دولت قربانی می‌شود، اما امروزه بعد از گذشت سال‌ها ثابت شده است حتی در رادیکال‌ترین لیبرال دموکراسی‌ها، مصلحت دولت بر اصالت فرد ارجحیت دارد؛ به عبارت دقیق‌تر در عالَم‌گیری کرونا، این گزاره انسان‌شناسی مدرن که انسان موقعیت استعلایی دارد و اصالت با اوست، عملاً در مقابل اصالت و مصلحت دولت رنگ باخته است.

 

بازتعریف انسان و بازگشت معنویت   

امروز واقعیت ناکارآمدی و نقصان تک‌ساحتی دیدن انسان مدرن در پرتو همه‌گیری کرونا به اثبات رسیده است، اما این اول بار نیست که این موضوع از پرده بیرون افتاده است، بلکه در گذشته نیز با وقایعی همچون فروپاشی شوروی سابق، همان‌گونه که امام خمینی(ره) در نامه معروف‌شان به «گورباچوف» رئیس‌جمهور وقت شوروی متذکر شده بودند، این موضوع به اثبات رسیده بود. با این حال، اعلام روز دعا از جانب «ترامپ» در آمریکا و روی آوردن مردمان متعددی در اقصی نقاط غرب به کلیساها و کنیسه‌ها و دست دعا و تضرع برداشتن به درگاه الهی، نشان می‌دهد انسان موجودی تک‌ساحتی نیست و برای رسیدن به آرامش و آسایش، فقط تأمین مایحتاج مادی و رفاهیات او کفایت نمی‌کند؛ انسان موجودی است که علاوه بر بُعد جسمانی، بُعدی روحانی و معنوی دارد و آرامش نهایی برای او در زندگی و تاب‌آوری‌اش در برابر حوادث جز با توجه به این دو بُعد ممکن نیست. بر همین اساس، اصل دیگر در انسان‌شناسی مدرن، یعنی خودبنیادی و مستقل بودن انسان نیز زیر سؤال می‌رود؛ زیرا انسانی که در فلسفه‌های مدرن به عنوان «قادر» به تصویر کشیده شده است، در عمل در مقابل ویروسی که با چشم غیر مسلح به میکروسکوپ دیده نمی‌شود، ناتوان و درمانده است. در همین راستا قابل ذکر است همین انسان، دیگر به مدد عقل خود قادر به تسلط بر طبیعت نیست.

 

نکته پایانی

جامعه‌ای که بر اساس این‌گونه تلقی‌ای از انسان صورت‌بندی شده است، جامعه‌ای است با همبستگی ارگانیکی(به روایت دورکیم) و از نوع گزلشافت که در آن همبستگی تصنعی و عَرَضی است؛ بنابراین، این‌گونه جامعه‌ای در برابر بحران‌ها و اپیدمی‌ها آسیب‌پذیر است؛ زیرا شاهد ضعف همبستگی اجتماعی هستیم و افراد مانند دانه‌های شن در کنار هم قرار گرفته‌اند و امکان حرکت‌های جهادی و خودجوش میان آنها کم‌رنگ و ضعیف است. اما در جوامع سنتی‌تر، ازجمله اسلامی، همبستگی اجتماعی در پرتوی آموزه‌های دینی و انسانی چنان استحکام و استقرار دارد و در تار و پود حیات انسان‌ها تنیده شده است که انسان‌ها مصلحت اجتماع و دیگران را بر منافع خود ترجیح می‌دهد و تا ایثار جان برای حفظ هم‌نوع خود پیش می‌رود.

نام:
ایمیل:
نظر: