صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

صبح صادق >>  نگاه >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۰۷ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۴:۳۲  ، 
شناسه خبر : ۳۲۲۷۴۵
خنثی‌سازی پروژه استعمار فرانو آمریکا با تدبیر ولی امر مسلمین
پایگاه بصیرت / حمزه عالمی

«استعمار» در ادبیات سیاسی به معنای نفوذ و دخالت کشورهای قدرتمند در کشورهای ضعیف به بهانه آبادی و سازندگی است که در عمل به غارت منابع طبیعی و بهره‌کشی از نیروی انسانی این کشورها منجر می‌شود. این پدیده هرچند از زمان‌های کهن وجود داشته است، اما در دوران جدید به اشکال گوناگون، سطح نسبتاً وسیعی از جهان را تحت سلطه خود قرار داده و با ظلم و ستم فراوانی ادامه یافته است. استعمار که از قرن شانزدهم با رنگ‌ولعاب تبلیغ مسیحیّت و با حمایت اربابان کلیسا از سوی کشورهای غربی آغاز شد، تاکنون سه دوره را طی کرده است که عبارتند از: استعمار قدیم، استعمار نو و استعمار فرانو.

در «استعمار قدیم» که طولانی‌ترین دوران استعمار بود و از ابتدای قرن شانزدهم تا پایان جنگ جهانی دوم ادامه داشت، اشغال نظامی یک کشور و سلطه مستقیم بر آن و سپس غارت منابع طبیعی و بهره‌کشی از نیروی انسانی آن کشور دنبال می‌شد. اشغال هند به دست انگلیس یا اشغال الجزایر از سوی فرانسه نمونه‌های بارز این نوع از استعمار هستند. پس از جنگ جهانی دوم که کشورهای اروپایی با ضعف مواجه شدند و قدرت بین‌الملل میان دو ابرقدرت شوروی و آمریکا تقسیم شد، استعمارگران شیوه‌های دیگری را برای اعمال سلطه بر کشورهای ضعیف به کار گرفتند که مجموعه این اقدامات با عنوان «استعمار نو» تعریف می‌شود. در استعمار نو، استعمارگران غربی (با محوریت آمریکا) و شرقی (با محوریت شوروی) به‌جای اشغال سرزمینی، دولت‌های وابسته به خود را در کشورهای هدف به قدرت رسانده و از آنها حمایت می‌کردند؛ در مقابل آن دولت وابسته نیز به نیابت از آنها منابع کشورش را در اختیار قدرت استعمارگر قرار می‌داد. دولت وابسته در مقابل قدرت استعمارگر کاملاً تابع و پیرو بود و در مقابل ملت خود با استبداد و خشونت رفتار می‌کرد. این نوع از دولت‌ها را می‌توان در ایران زمان پهلوی مشاهده کرد. استعمار نو تا اواخر قرن بیستم در دنیا رایج بود. در اواخر این قرن با افزایش آگاهی و اعتماد به‌نفس ملت‌های مستعمره، انقلاب‌های ضد استعماری و علیه دولت‌های وابسته در نقاط گوناگون جهان به‌وقوع پیوست که یکی از مهم‌ترین آنها انقلاب اسلامی ایران بود. این وضعیت در حالی‌که با سال‌‌های پایانی اتحاد جماهیر شوروی مواجه می‌شد، کشورهای استعمارگر غربی را به این نتیجه رساند که از طریق دولت‌های وابسته نیز دیگر امکان غارت منابع کشورهای ضعیف وجود ندارد، بنابراین باید راه‌ها و شیوه‌‌های جدیدی را برای استعمار این کشورها به کار گیرند. بر اساس این، آنان به نفوذ فکری‌ـ فرهنگی میان ملت‌های خواهان استقلال روی آوردند و با این اقدامات شیوه جدیدی از استعمار پدید آمد که آن را «استعمار فرانو» می‌نامند. مفهوم استعمار فرانو را اولین بار رهبر معظم انقلاب در دیدار با مسئولان سازمان صدا و سیما (11 آذر 1383) مطرح کرده و درباره آن گفتند: «تلاش طبقه زرسالاران اقتدارطلب برای تسلط بر منابع حیاتی و مالی جهان، آغازگر استعمار فرانو و کاملاً جدید است.» همچنان که رهبر معظم انقلاب در این بیانات توضیح داده‌اند، در استعمار فرانو قدرت‌های غربی به محوریّت آمریکا و ایفای نقش زرسالاران صهیونیستی در سطح دنیا، لیبرال‌ـ سرمایه‌داری را در مقام الگوی ایدئولوژیک برتر به مردم دنیا معرفی کرده و تنها راه خوشبختی، رفاه، امنیت و تأمین نیازهای انسان را این ایدئولوژی تعریف می‌کنند. در اینجا نباید پنداشت استعمار فرانو تنها در حوزه فرهنگی‌ـ ایدئولوژیک تعریف می‌شود، بلکه باید توجه داشت که ایدئولوژی و فرهنگ (سبک زندگی آمریکایی) زمینه‌ساز و جاده صاف‌کن استثمار اقتصادی کشورهای دنیا از سوی آمریکا، زرسالاران صهیونیسم و اتباع اروپایی آنهاست.

در استعمار فرانو متفکران وابسته به سلطه‌گران غربی، آموزه‌ها و هنجارهای لیبرال‌ـ سرمایه‌داری را در مقام تنها راه مطلوب زیست انسان معرفی می‌کنند. رسانه‌های آمریکایی (اعم از رسانه‌های چاپی، صوتی، تصویری و به‌ویژه سینمای هالیوود) و غربی‌ـ که تحت نفوذ گسترده صهیونیسم جهانی قرار دارند‌ـ این آموزه‌ها و هنجارها را در میان ملت‌های جهان منتشر کرده و نهادینه می‌کنند و ضمن جذب سرمایه کشورها از طریق فروش محصولات فرهنگی خود، زمینه پذیرش سیاست‌های آمریکا را نیز فراهم می‌کنند. سیاست‌های آمریکا در همه عرصه‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی‌ـ اجتماعی و امنیتی نمود می‌یابد، اما یکی از نقاطی که این سیاست‌ها به استثمار مستقیم ملت‌ها و دولت‌های دنیا منجر می‌شود، نهادهای پولی‌ـ مالی بین‌المللی است. در این میان «صندوق بین‌المللی پول» از جمله مهم‌ترین گلوگاه‌هایی است که آمریکا با توجه به اینکه بیشترین سهم را در آن دارد، می‌تواند سهم سایر اعضا در صندوق را مشخص کند، بیشترین استفاده از منابع صندوق را به خود اختصاص دهد و درباره تأیید یا عدم تأیید وام به کشورها بر تصمیم‌گیری‌ها اثرگذاری تعیین‌کننده‌ای داشته باشد. ضمن اینکه اساساً پرداخت وام خود ابزاری برای استثمار کشورها به شمار می‌آید و نمونه آن را می‌توان در وام‌های پرداختی به کشورهای آمریکای لاتین در سال‌های پایانی قرن بیستم مشاهده کرد.

بنابراین استعمار فرانو به‌صورت نرم و بی‌رحمانه با اثرگذاری بر افکار، عقاید و فرهنگ ملت‌ها، زمینه استثمار اقتصادی آنها را فراهم می‌کند و در کنار آن علایق و سلایق مردم جهان را به سمت محصولات تولیدی غرب در همه زمینه‌ها سوق می‌دهد، ضمن اینکه وجهه و چهره مثبتی از آمریکا و همراهانش نمایش می‌دهد و به تبع آن هرگونه اقدام امنیتی و نظامی آمریکا برای ملت‌ها باورپذیر می‌شود. نمونه این موضوع را می‌توان در نهادینه‌سازی مفهوم تروریسم با تفسیر آمریکایی مشاهده کرد که عملیات آن با وقوع حادثه یازده سپتامبر در سال 2001 آغاز شد و به بهانه مبارزه با تروریسمی که آمریکا تعریف کرده، نزدیک به دو دهه است که کشورهای غرب آسیا را صحنه آشوبگری آمریکا قرار داده است، با این حال همه چیز دست آمریکا و همراهانش نیست و این آشوب‌گری که واشنگتن آن را به زعم خود «خلّاقانه» می‌داند، با مقاومت اسلامی مردم منطقه تحت رهبری جمهوری اسلامی ایران، به باتلاقی برای آمریکا تبدیل شده و دامنه فعالیت‌های رژیم صهیونیستی را نیز به‌شدّت محدود کرده است.

نام:
ایمیل:
نظر: