نظامهای سیاسی آنگاه خواهند توانست با تمام توان در مسیر پیشرفت و توسعه کشور و غلبه بر مشکلات قدم بگذارند که مردم با همه توان از مسئولان و کارگزاران حمایت کنند و به ایشان اعتماد داشته باشند؛ بهواقع هرچقدر شکاف بین دولت و مردم تنگتر باشد، نظام سیاسی از اقتدار بیشتری برخوردار است و هرچقدر دیوار بیاعتماد بین مردم و دولتمردان مرتفعتر شود، آن حکومت مشروعیت و اقتدار خود را متزلزل خواهد یافت.
حضرت امام(ره) به خوبی به این قاعده و سنت الهی آگاه بودند و به همین علت با همه توان، با تمسک به راهکارهای ارائهشده در آموزههای دینی، در مسیر جلب اعتماد ملت قدم گذاشتند و توانستند اعتماد ایشان را جلب کنند و همین اعتماد مردم به ایشان بود که ثمره ارزشمند نهضت اسلامی ملت ایران را به بار نشاند؛ بهواقع حاصل چنین باوری به ملت، که هم در نظر و هم در عمل خود را عیان کرده بود، این بود که ملت نیز کاملاً به امام(ره) اعتماد کردند و از ایشان مردمیترین رهبر تاریخ ایران زمین را ساختند. به فرموده حکیم انقلاب اسلامی: «امام(ره)، ملت را به صحنه آورد، به مردم اعتماد کرد. وقتی او به مردم اعتماد کرد، مردم هم به او اعتماد کردند.» (۳۱/۵/۱۳۸۵)
این اعتماد، البته، محصول اخلاص، صداقت، شجاعت و کارآمدی امام(ره) بود که با خود محبوبیت و اعتبار آورده بود. همانطور که پیش از این اشاره شد، امام(ره) از جنس مردم بودند و درد آنان را میشناختند و به زبان آنان سخن میگفتند. ایشان با زبانی ساده و خودمانی، پیچیدهترین مبانی اعتقادی و مسائل سیاسی را با مردم ساده کوچه و بازار در میان میگذاشتند و قدم به قدم جامعه را به سوی بیداری پیش میبردند و مردم نیز در سخنان ایشان گمشده فطرت خود، یعنی عزت، استقلال و خداجویی را مییافتند و اینچنین بود که امام خمینی(ره) برای ملت ایران چون جانی برای کالبدی خاکی شدند که فقط با ایشان زندگی و نشاط ممکن میشد.
در همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، «مهندس مهدی بازرگان» در مصاحبهای با «اوریانا فالاچی» روزنامهنگار ایتالیایی اعتراف میکند: «امام خمینی و توده یکجور فکر میکنند، با یک منطق سخن میگویند؛ با یک اشاره ایشان ملت میفهمد امام چه میخواهند.»
«ابوالحسن بنیصدر» درباره شخصیت امام(ره) معتقد است: «امام قطعاً در تاریخ ما اگر بینظیر نیست، حتماً بسیار کمنظیر است و من بدون اینکه شائبهای وجود داشته باشد، به عنوان یک فرزند امام میگویم که شاید در تاریخ ما بینظیر است که یک انسانی توانسته باشد یک ملتی را به همکاری بخواهد.»
۴۰ سال بعد نیز «عبدالکریم سروش» که خود از مخالفان و منتقدان گفتمان سیاسی حضرت امام(ره) به حساب میآید، به این حقیقت اعتراف میکند؛ وی در پاسخ به این پرسش که «اگر امروز شما را بین شاه و امام خمینی مخیر کنند، کدامشان را میپذیرید؟»، پاسخ داد: «اگر فرض کنیم که هیچ اختیاری نداشته باشیم، جز اینکه یا شاه یا آقای خمینی، یکی را انتخاب کنیم، بنده صددرصد آقای خمینی را انتخاب میکنم؛ برای اینکه آقای خمینی، مردمیترین رهبری بود که در تاریخ این کشور ظهور کرد. شما فقط کافی است که استقبال از او و بدرقه او را ببینید. ما در تاریخ ایران هیچ رهبری را نداریم که اینطور در دل مردم جا داشته باشد. شاه که هیچ، پدرجد شاه هم خواب اینجور پشتیبانی مردمی را نمیدید. مردم به هرحال یک چیزی دیده بودند، نشانه یک عشقی بود، نشانه یک عاطفهای بود که معطوف به یک رهبری میشد که دوستش داشتند؛ در او چیزی دیده بودند. خمینی باسوادترین رهبر این کشور بوده تاکنون؛ از ایام اولیه حکومت هخامنشیان تا روزگار حاضر هیچ کس به لحاظ علمی به پای او نمیرسید.»
سروش دلایلش را اینطور برشمرد: «برای اینکه اولاً، فقیه درجهاولی بود، عرفان هم خوانده بود، فلسفه هم خوانده بود. شاه قبل از آقای خمینی که بود؟ یک جوان ۲۰ ساله که از سوئیس بلند شد آمد ایران پادشاه شد. بعد از پادشاهیاش که درس و مکتب و مدرسهای نبود؛ قبلش هم حداکثر یک دیپلم، اگر آن دیپلم را هم داشت، من خبر ندارم. سوادی نداشت. پادشاهان قبل از او چی؟ این را تواریخ برای ما نوشتند، اینها خواندن و نوشتن بلد نبودند. آنقدر فاصله زیاد است که لازم نیست ما بخواهیم شواهد تاریخی بیاوریم. نه فقط در ایران، شما سراغ پادشاهان انگلستان و فرانسه بروید؛ اینها آدمهای بافکر، باعلم و باسوادی نبودند. در تاریخ ما آقای خمینی واقعاً یک نمونه بینظیر بود در مقام حکومتداری. خمینی سابقه خوبی داشت. در گذشته او هیچ چیز ناپاکی وجود نداشت؛ نه مال مردمی را خورده بود، نه آدمی را کشته بود، نه تجاوزی به حق کسی کرده بود، هیچکدام اینها نبود. مرد شجاعی بود. ما آدم شجاع در تاریخ خودمان کم داشتیم؛ آدم قلدر داشتیم، ولی شجاعت یک فضیلت اخلاقی است؛ این غیر از این است که شما زورتان زیاد باشد. نادرشاه هم آدم قلدری بود؛ ولی شجاعت اصلاً حرف دیگری است. اختناق و خفقانی در زمان شاه بود که کسی جرئت سخن گفتن نداشت، یک کسی از قم برمیخاست و فریاد میکشید و مقابل حکومت شاه میایستاد و میگفت من سینهام را برای سرنیزههای شاه آماده کردهام؛ این چه میزانی از شجاعت لازم دارد؟ بین شاه یا خمینی اصلاً جای مقایسه نیست. چه نسبت خاک را با عالم پاک؟ این کسانی که الآن مدعی رهبری خارج از کشور هستند، تهیدست تهیمغز هستند. آخه شما یک چک خورده باشید، بعد ادعای رهبری کنید.»
این اعتماد مردم تا پایان عمر حضرت امام(ره) در عالیترین سطح ممکن باقی ماند و تشییع جنازه باشکوه ایشان که تاریخ بشریت همتای آن را به خاطر ندارد، سند معتبری بر بقای این اعتماد بود. بهواقع، ملت ایران همانطور که در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ به استقبال امام آمدند، در نیمه خرداد ماه ۱۳۶۸ نیز همانگونه برای وداع با ایشان رفته بودند.