در سال پایانی عمر دولت دوازدهم، همه فعالیتهای سیاسی احزاب و فعالان سیاسی را میتوان از منظر انتخابات پیشرو نیز بررسی کرد. ویژگی خاص انتخابات 1400 این است که فرصت هشتساله ریاستجمهوری آقای روحانی به پایان میرسد و وی دیگر در میدان رقابتهای انتخاباتی نمیتواند حاضر باشد. این وضعیت نوعی تعادل و برابری را در رقابت ایجاد میکند؛ از اینرو مشتاقان زیادی خود را برای ورود به این رقابت سیاسی مهم آماده میکنند.
طبیعی است هر یک از این نامزدها با توجه به شناختی که از وضعیت کشور و ذائقه مردم دارند، تلاش کنند راهبردی انتخاباتی را برای خود طراحی کنند و برای کسب رأی به میدان رقابتهای انتخاباتی وارد شوند.
«محمود احمدینژاد» رئیسجمهور پیشین نیز پس از کنار ماندن از قدرت در سال 1392، برای بازگشت تلاشهای مستمری داشته است.
وی در همان سال 1392 بر آن بود «اسفندیار رحیممشایی» نزدیکترین فرد تیم همکارانش را به رقابت انتخاباتی وارد کند، اما با ناکامی مواجه شد و شورای نگهبان وی را تأیید صلاحیت نکرد. این ناکامی به نحو دیگری در سال 1396 تکرار شد و این بار نیز سناریوی حضور او در انتخابات ابتر ماند.
سال 1400 اما فرصت مناسب دیگری است که شرایط را برای او و همراهانش متفاوت کرده است و محمود احمدینژاد امیدوار است حوادث به گونهای رقم بخورد که یکی از خودشان در رأس قدرت قرار گیرد.
با این پیشزمینه، باید مصاحبه تصویری منتشرشده از محمود احمدینژاد و طرح مواضع او در حوزه موسیقی را مشاهده و بررسی کرد؛ مصاحبهای جنجالی که رئیس دولتهای نهم و دهم در آن بیمحابا برخی تابوها را شکسته و از خطوط قرمز عبور میکند؛ احمدینژاد از خوانندگان قبل انقلاب نام میبرد و پا را فراتر میگذارد و از برخی از آنان تمجید میکند؛ استاندار سالهای دور دولت سازندگی در این مصاحبه از محمدرضا شجریان نیز یاد میکند، حتی از بازیگری که کشف حجاب کرده هم حمایت میکند. مصاحبهای که اگرچه از او دور از انتظار نبود، اما درباره آن باید به چند نکته توجه کرد:
1- فرهنگ، عرصه راهبردی و حساسی است که تدبیر در آن از یک سو نیازمند شناخت مبانی اسلامیـ ایرانی است و از دیگر سو توجه به مقتضیات زمانه و تغییرات نسلی جامعه را میطلبد؛ بیتوجهی به این دو میتواند تصویری ناصواب از فرهنگ ارائه دهد که حاصلی جز به انحراف کشاندن جامعه به همراه نخواهد داشت. مبتذل کردن فرهنگ با مثالهای کوچهبازاری و فقط با تاریخ مصرف دم انتخاباتی، جفایی است که همواره برخی سیاسیون به فرهنگ کردهاند. چنین اظهار نظراتی نه تنها خدمتی به فرهنگ نیست، که هموارکننده مسیر برای ابتذال است.
2-گوینده این سخنان، به خوبی حساسیتهای بخشهای مذهبی جامعه را در حوزه فرهنگ میشناسد. وی میداند بخشی از اظهاراتش عواطف این بخش از جامعه را جریحهدار میکند، حتی پیشتر بازخورد اظهار نظراتی از این دست را در این بخش از جامعه مشاهده کرده است؛ اما اینکه چرا اصرار به تکرار این خط و پیشبرد ساختارشکنی خود در عرصه فرهنگ دارد، سؤالی است که باید برای پاسخ به آن ابعاد مختلفی را در نظر گرفت.
3-حضور اینچنینی در برابر دوربین، بدون شک اقدامی کاملا انتخاباتی است که با هدف جذب آرای خاکستری طرحریزی شده است. وی به خوبی میداند مخاطبان عام برنامه چه میخواهند و از شنیدن چه کلامی راضی میشوند و ماهرانه انتظار این بخش را برآورده میکند؛ به واقع احمدینژاد بیش از آنکه به دنبال تبیین دیدگاه در زمینه فرهنگ و موسیقی باشد، با پروپاگاندای عوامفریبانه به دنبال کاسبی رأی است! باید تذکر داد تبدیل کردن فرهنگ به ابزاری برای رأیآوری و مناقشات انتخاباتی، معنایی جز خیانت به فرهنگ ندارد!
4- در بررسی ریشههای چنین اظهار نظراتی باید توجهی هم به اطرافیان و مشاورانی کرد که احمدینژاد با آنها نشست و برخاست دارد. مشاوران و معاشرانی که تأثیر آنها را در بخشی از تصمیمات فرهنگی دولت مشاهده کردیم؛ اقداماتی که همان زمان نیز جنجالی شد و دستاوردی هم برای دولت نداشت! نزدیکانی که حرف نویی در عرصه فرهنگ ندارند و توصیهشان این است که همان رفتارهای گذشته در آستانه انتخابات، تکرار شوند تا شاید این تکرارها افاقه کنند و چند رأی به دست آید!
5- سخن آخر آنکه شناخت مواضع دو دهه اخیر احمدینژاد، حکایت از آن دارد که این جریان باوری به رسالت دولت در عرصه فرهنگ ندارد و در اعتقاد به رهاسازی فرهنگ، در جبهه مشترکی با اصلاحطلبان قرار میگیرد.