صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

صبح صادق >>  نگاه >> یادداشت مخاطبین
تاریخ انتشار : ۱۲ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۳:۴۳  ، 
شناسه خبر : ۳۲۳۸۵۳
پایگاه بصیرت / کیومرث یزدان‌پناه دِرو

شرایطی که در حال حاضر کشور ما از لحاظ بافت، ساختار، ترکیب، کمیت و کیفیت جمعیت گرفتار آن است، نمایانگر برایندی مطلوب، شایسته و پایدار برای آینده جغرافیای انسانی کشور نیست. طبیعتا هر کشوری با آسیب پایه اساسی خود، یعنی «جمعیت» مواجه شود، باید منتظر پیامدهای ناگواری باشد. کشور ما به لحاظ جغرافیایی و قرار گرفتن در مسیر کوریدور ژئوپولیتیک جهانی از جمله کشورهایی است که اگر با پیری جمعیت یا منحنی نزولی کاهش جمعیت مواجه بشود، قطعاً با عواقب و پیامدهای خاصی در بعد جغرافیای سیاسی و در نهایت در بعد امنیتی و سرزمینی مواجه خواهد شد.

ایران در حال حاضر در دو بعد شرایط نگران‌کننده دارد؛ یک بعد، کاهش میزان باروری در کشور است که متأسفانه هر ۱۰ زن جوان در ایران به طور میانگین ۱۱ فرزند به دنیا می‌آورند که این میانگین برای کشور بسیار نگران‌کننده است و بعد دوم قضیه هم نوع توزیع جغرافیایی جمعیت است. درست است که در حال حاضر منحنی باروری کشور روند نزولی را طی می‌کند، اما در برخی مناطق کشور، شدت باروری بسیار بالاست که این عدم تعادل هم می‌تواند عدم توازن در فرصت‌های جغرافیایی سرزمینی را برای ایران به وجود بیاورد.

به نظر می‌رسد موضوع جمعیت کشور ما از سال ۲۰۳۵ یا شاید هم زودتر از آن، به بحرانی فراتر از بحران‌های فعلی کشور تبدیل شود و حال سؤال اینجاست که واقعاً باید چه کار کرد؟ به نظر بنده بررسی بی‌طرفانه علمی موضوع و توجیه مردم ایران، به ویژه نسل جوان حال حاضر و نسل نوجوانی که در دهه‌های آینده تبدیل به نسل جوان و بارور کشور می‌شوند، ضروری است و می‌توان از طریق سازوکارهای علمی این موضوع را حل‌وفصل کرد؛ البته این مسئله باید دسته‌بندی شود و روی آن مطالعات علمی صورت گیرد و آسیب‌ها بی‌طرفانه و بدون نگاه حکومتی بیرون بیاید. مسلماً دلایل مختلفی وجود دارد که الآن کشور را به این روز انداخته است. مهم‌ترین توجیه در سطح افکار عمومی و افرادی که در مسیر باروری هستند، ولی زیر بار مسئولیت نمی‌روند، وضعیت بغرنج و بحرانی اقتصادی و چالش‌های ناشی از معیشت عادی است که دست‌آویز نسل جوانی شده که یا تشکیل زندگی نمی‌دهند یا اگر تشکیل زندگی می‌دهند، از فرزندآوری شانه خالی می‌کنند.

آیا صرفا وضعیت اقتصادی عاملی است برای شانه خالی کردن از باروری در کشور یا عوامل دیگری در این زمینه وجود دارند؟ معتقد هستم در کنار عامل اقتصاد، تغییر ذائقه نسل جوان در این امر دخیل است که متأسفانه ناشی از تقلید نادرست از سیاست‌های غلط و تعمدانه یک‌سری از گروه‌های سیاسی و افرادی است که بدون پشتوانه فکری و صرفاً به دلیل غرض‌ورزی با کشور، اجازه زاد و ولد و باروری را نمی‌دهند، یا نهایتا به سمت تک‌فرزندی پیش می‌روند.

در این زمینه سه راهکار وجود دارد؛ یکی کوتاه‌مدت است که در این راهکار باید زدودن هرگونه نگرش منفی نسبت به فرزندآوری در اولویت کار باشد که این مهم‌ترین مسئله حاکمیت در ابعاد ملی است و در این موضوع همه عناصر و عوامل حاکم، نقش‌آفرینی می‌کنند؛ یعنی صرف اینکه دولت را متولی این کار بدانیم، اشتباه بزرگی است؛ بنابراین راهکار کوتاه‌مدت زدودن آثار منفی است که متأسفانه جامعه کنونی به دلیل تغییر ذائقه نسل جوان، به آن گرفتار شده و این مسئله فراگیر است و ربطی به اعتقادات ندارد، حتی بسیاری از خانواده‌های معتقد و مذهبی هم گرفتار این مسئله هستند؛ بنابراین باید جامعه را توجیه کرد. نکته دوم سازوکارهای تشویقی است که در کوتاه‌مدت به نتیجه منجر نمی‌شود و حتماً باید برنامه‌ریزی میان‌مدت و بلندمدت داشت؛ در این راهبرد باید برای گروه‌های فرزندآور جامعه سازوکارهای تشویقی باثبات و پایداری در نظر گرفته شود.

در حال حاضر درصد اندکی از جامعه بسیار برخوردار آن که طبقه ثروتمند آن هستند، به جای فرزندآوری، به پذیرش فرهنگ غلط نگهداری از حیوانات روی آورده‌اند؛ همه این افراد را نمی‌توان محکوم کرد که فرزند بیاورید؛ اما از طریق مکانیزم‌های قانعی می‌شود با وضع کردن مالیات‌های سنگین برای این گروه از مرفهان و تزریق آن به بخش میانی که اعتقاد به فرزندآوری دارند، از آنها در زمینه فرزندآوری حمایت کرد؛ این سیاستی است که در خیلی از کشورهای دنیا اعمال می‌شود.

مسئله بعدی مکانیزم‌های تنبیهی است؛ هیچ دلیلی وجود ندارد افرادی که ازدواج می‌کنند و از تمام بسترهای لازم زندگی‌های غربی، اجتماعی حتی درآمدی کشور ارتزاق می‌کنند، به بهانه نبود درآمد کافی از فرزندآوری سر باز بزنند. به نظر بنده در این دو مورد باید مجلس ورود کند؛ چراکه به قوانین قوی با ضمانت‌های اجرایی کافی نیاز دارد و به این موضوع باید توجه قرار شود.

موضوع سوم این است که مناطق جنوبی کشور ما در حال حاضر به شدت در معرض آسیب هستند؛ با وجود اینکه دو هزار و 36 کیلومتر ساحل انحصاری به عنوان یک منطقه بکر و بسیار ارزشمند در حوزه خلیج‌فارس و دریای عمان داریم، متأسفانه این مناطق سهم بسیار ناچیزی از نسبت کلی جمعیت ایران را دارند که حدودا زیر ۱۱ درصد است؛ در حالی که اگر بستر توسعه و شرایط اسکان دائم یا اسکان درازمدت برای این مناطق فراهم شود، علاوه بر اینکه می‌تواند به عنوان قطب اقتصاد ملی ایران باشد، می‌تواند کانون ثبات جمعیتی ایران هم شود. جنوب ایران به تنهایی ظرفیت بیش از ۴۰ الی ۵۰ میلیون نفر جمعیت را دارد که به نظر بنده در این موضوع باید نهادهای متولی، اعم از دولت، مجلس و نهادهای حاکمیتی دست به دست هم دهند و به طور جدی روی این موضوع سرمایه‌گذاری کنند. اقلیم نامطلوب و وجود گرمای بیش از حد و عدم برخورداری از منابع پایه، همگی بهانه و نشان‌دهنده بی‌کفایتی در برنامه‌ریزی است. چطور کشورهای عربی و حوزه جنوبی خلیج‌فارس که به مراتب اقلیمی بدتر از کشور ما دارند، جزء کشورهای توسعه‌یافته هستند، جمعیت باثبات و رشد جمعیتی فوق‌العاده‌ای دارند؟ در واقع آنها توانسته‌اند با به کارگیری به موقع فرصت‌ها، ثروت‌ها و منابع و اعمال قانون‌های شفاف و سخت‌گیرانه، این مناطق را به آبادترین مناطق جهان تبدیل کنند، اما بسیاری از مناطق جنوبی کشور ما به بیغوله تبدیل شده‌اند.

به نظر بنده سرمایه‌گذاری روی جنوب ایران و گرفتن بار فشار از تراکم جمعیت در مناطق مرکزی، مثل تهران، مشهد، اصفهان و مخصوصاً مناطق شمالی که واقعا فراتر از توان اکولوژیک بار جمعیتی را تحمل می‌کند، با یک برنامه هدفمند، قدرتمند و با قابلیت اجرایی و نظارت قوی و سوق دادن ثروت‌های ملی به مناطق جنوبی، می‌تواند تعادل جمعیتی را به آن مناطق برگرداند و زمینه را برای اسکان جمعیت متراکم در آن منطقه فراهم کند. این نکات مواردی است که حتما باید درباره آِینده جمعیتی ایران به آنها توجه شود، وگرنه تردید نکنید در ۳۰ سال آینده کشور، ایران با تغییر ساختار جمعیتی مواجه خواهد شد و جمعیت مهاجرانی که از کشورهای همسایه شرقی وارد ایران می‌شوند، می‌توانند بخش قابل توجهی از سرزمین ما را اشغال کنند. علاوه بر آن، رقابت بزرگ قدرت‌های جهانی هم است که بخشی از بار این رقابت‌ها را منطقه خلیج‌فارس به دوش می‌کشد که اگر مناطق ما در آن بخش‌ها خالی از سکنه باشد، ما در فرایندی تحمیلی و جبری جغرافیایی و ژئوپولیتیک حتی ممکن است بخشی از این مناطق خالی از سکنه را برای همیشه از دست بدهیم.

نام:
ایمیل:
نظر: