فضای سیاسی سالهای 1358 و 1359، فضای متفاوتی بود. نظام جمهوری اسلامی هنوز به طور کاملا قانونی ساختارمند نشده بود و دولت مرکزی اقتدار خود را فراگیر نکرده بود. احزاب و گروههای سیاسی متعددی با گرایشهای ایدئولوژیک مختلف، قارچگونه فعال شده و هر یک تریبونی برای خود اختیار کرده بودند. دانشگاههای کشور به محلی برای گفتوگوها و مناظرات سیاسی بدل شده بودند. دانشگاهها، به ویژه دانشگاه تهران جولانگاه اندیشههای مختلف بود و روزی نبود که ساعتها وقت دانشجویان به گفتوگوها، مناظرات و مشاجرات فکریـ سیاسی نگذرد. روزنامهها و نشریات گوناگون، مطالب مختلفی را منتشر و بدون هیچ محدودیتی آنها را توزیع میکردند.
همه این احوالاات برآمده از آزادیای بود که حضرت امام خمینی(ره) پیش از پیروزی انقلاب وعده تحقق آن را داده بودند. چند ماه قبل از پیروزی انقلاب، خبرنگار روزنامه هلندی «دی وُلت كرانت» از امام(ره) میشنود: «در جمهوری اسلامی كمونیستها نیز در بیان عقاید خود آزادند.»(17 آبان 1357) نماینده سازمان عفو بینالملل نیز در دیداری دیگر از امام(ره) میپرسد: «آیا در حكومت اسلامی، ماركسیستها آزادی عقیده و آزادی بیان عقیده دارند؟» و جواب میشنود: «در حكومت اسلامی همه افراد دارای آزادی در هرگونه عقیدهای هستند، ولكن آزادی خرابكاری را ندارند.» (19 آبان 1357)
استاد شهید مرتضی مطهری به عنوان شاگرد برجسته حضرت امام(ره) و رئیس شورای انقلاب، بر کلام امام تأکید داشته و در شرح مرزهای آزادی عقیده گفته است: «احزاب و افراد در حدی که عقیده خودشان را صریحاً میگویند و با منطق خود به جنگ منطق ما میآیند، آنها را میپذیریم؛ اما اگر بخواهند در زیر لوای اسلام، افکار و عقاید خودشان را بگویند، ما حق داریم که از اسلام خودمان دفاع کنیم و بگوییم اسلام چنین چیزی نمیگوید، حق داریم بگوییم به نام اسلام این کار را نکنید.»
جمهوری اسلامی محدودیتی برای ابراز عقیده ایجاد نکرده بود، مادامی که این ابراز عقیده به توطئه، خشونت، بیقانونی و بینظمی نینجامد؛ همین امر موجب شد نظام اسلامی عملا فرصتهای بسیاری را برای بیان عقاید در اختیار تفکرات مختلف قرار دهد.
بارزترین نشانه آزادی عقیده در جمهوری اسلامی را میتوان در مناظرات تلویزیونی در سالهای اولیه دهه 1360 مشاهده کرد که با حضور نمایندگان رسمی احزاب و گروههای سیاسی مختلف شکل گرفت و رسانهای شد تا افکار عمومی با عقاید گروهها بیشتر آشنا شوند. در بهار سال 1358 بود که مناظره «ابوالحسن بنیصدر» از اعضای شورای انقلاب با «بابک زهرایی» از اعضای حزب کارگران سوسیالیست ایران، در چندین جلسه برگزار شد که جلسات ابتدایی آن را صداوسیما پخش کرد. موضوع مناظره، بررسی مسائل اقتصادی کشور بود که بعد از مخالفت «صادق قطبزاده» رئیس صداوسیما، در دانشگاه تربیت معلم ادامه یافت.
بابک زهرایی یکی از فعالان سیاسی جوان با گرایشهای مارکسیستی بود که توانسته بود با ایجاد شور و هیجان در سخنرانیها، هوادارانی برای خود و حزب کوچکش به دست آورد و نزد جوانان و کارگران محبوبیتی کسب کند. در این مناظره، صحبتهای مختلفی ردوبدل شد که مهمترین آن اظهار نظر درباره چگونگی حل مشکلات کشور بود. بابک زهرایی در سخنان خود تأکید میکرد برخی مسائل ایران را دوشبه میتوان حل کرد. او گفت: «مسئلهای که من در سفرهای مختلف که به چند نقطه ایران داشتم، با آن مواجه شدم، مسئلهای بود که میگفتند چرا من گفتهام بعضی از این مسائل را دوشبه میشود حل کرد.
اینجا میخواهم پیشنهاد کنم که مسئله استقلال کشور هم دوشبه حلشدنی است. مسئله کشاورزی را که قبلا مطرح کردیم، مسئله رابطه بین دهقان و زمیندار، دو شب کافی است که همه زمینها به دست دهقانان سپرده شود. در رابطه با کارخانجات هم همینجور، دو شب زیاد است، یک شب کافی است که همه کارخانجات کشور تحت کنترل کارگران درآید. در رابطه با استقلال واقعی کشور، به جز ملی شدن کلیه سرمایههای امپریالیستی در این کشور، کلیه کارخانههای بزرگ، کلیه شاخههای بانکهای جهانی که بانکهای ما را کنترل میکنند، هیچ راهی به جز ملی شدن این وسایل وجود ندارد.»
ابوالحسن بنیصدر نیز در پاسخ به او گفت: «نمیشود که شما دوشبه کشاورزی را حل کنید، یکشبه استقلال درست کنید و یکساعته هم فلان را درست کنید. اگر ما بخواهیم کشاورزی را حل کنیم، ۱۶ مشکل بزرگ کشاورزی ایران را باید حل کنیم، شما میتوانید اینها را دوشبه حل کنید؟ بگویید چگونه؟ همین زمینهایی که شما میگویید اختیارش را بدهیم به دهقانان، در هر سال دو میلیون هکتار زمین آبی میرود زیر کشت و شش میلیون هکتار زمین دیم، در مجموع میشود هشت میلیون هکتار، حدود سهونیم بلکه چهار میلیون خانوار داریم که از کشاورزی زندگی میکنند؛ یعنی به هر خانوار، به طور متوسط به هر پنج نفر، دو هکتار زمین میرسد که از آن یکچهارم زمین آبی است. اگر تمام این زمینها هم تقسیم شود بین دهقانان، به هر خانوار دهقان دو هکتار زمین میرسد که برای تهیه قوت لایموت زندگی همان پنج نفر هم کافی نیست؛ چرا که تولید کشاورزی ما به طور ناخالص، یعنی به علاوه آنچه که صرف کاشت دوباره میشود، به علاوه آنچه که وارد کشور میشود، به هر نفر ۱۱ ریال در روز میرسد، آیا شما میتوانید با ۱۱ ریال در روز زندگی کنید؟»
او افزود: «حالا همین کشاورز برای اینکه کشتوکارش انجام شود، در سال ۲۳ میلیارد تومان وام احتیاج دارد. اگر همه زمینهها هم به دهقانان داده شود، حدود ۳۰ میلیارد تومان وام به آن اضافه میشود. اینها را دوشبه میشود فراهم کرد؟ غیر از اینها، مسئله آب است در ایران؛ تمام آبی که نزولات بارانی ماست، کافی است برای این زمینها، البته اگر همه را مهار کنند. حال شما ببینید که کنترل این آبها که نزولات بارانی باشد و میزان سرمایهای که لازم است تا آبها مهار شود، چقدر خواهد بود.