تصمیمات گرفته شده در عرصههای سیاستهای داخلی و خارجی، اعم از اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و امنیتی، در چهار سطح تکنیکی، تاکتیکی، عملیاتی و راهبردی دستهبندی میشود. تصمیمات تکنیکی، تاکتیکی و عملیاتی که میتوان از آنها به تصمیمات «غیر راهبردی» نام برد، تفاوت اساسی با تصمیمات راهبردی دارند. تصمیمات غیر راهبردی، بر اهداف جزئی تمرکز دارند و نتایج کوتاهمدتی دارند و اثرات آن، حوزههای محدودی را در بر میگیرد که در صورت بروز خطا و اشتباه در این قبیل تصمیمات، پیامدهای آن نیز کوتاهمدت، محدود و قابل جبران است؛ اما تصمیمات راهبردی، کلنگر است و بر اهداف کلان و اساسی تمرکز دارد و نتایج بلندمدتی داشته و حوزههای وسیعی از جامعه را تحت تأثیر خود قرار میدهد. بروز خطای راهبردی، جبرانناپذیر یا به سختی جبرانپذیر است. با این تعریف، رهبر معظم انقلاب برای چندمین بار در سالهای اخیر فرمو دند: «این یک خطای راهبردی است که ما اقتصاد را موکول کنیم به تحولات خارجی.» این بیان رهبر معظم انقلاب این سؤال را به ذهن متبادر میکند که چرا عدهای با وجود اینکه استدلالهای متقنی برای این امر وجود دارد و گره زدن مسائل داخلی به خارج را آزمودهاند، باز هم راه امتحان شده را تبلیغ و توصیه میکنند؟ شاید این دسته از افراد مصداق این سخن حکمتآمیز امیرالمؤمنین علىبنابیطالب(ع) باشند که فرمودند: «مَا أَکثَرَ اَلْعِبَرَ وَ أَقَلَّ اَلاِعْتِبَار»؛ چقدر پند و عبرتها فراوان و پندپذيرى اندک است. آنها یک روز مشکل اقتصادی کشور را به برجام موکول کردند، اما این امر هم نتوانست مشکلات را حل کند، یک دوره هم حضور آمریکا در مذاکرات را کلید مشکلگشا دانستند، که همه دیدیم چه اتفاقی افتاد. جالب این است که هنگام خروج آمریکا از برجام، برخی گفتند یک موجود مزاحم از برجام خارج شده است. یک روز مشکلات را به بسته اروپاییها، اعم از SPV، INSTEX، اعتبار 15 میلیاردی مکرون و... موکول کردند، اما این بسته نیز آبی برای مردم ایران گرم نکرد. اکنون نیز بسیاری از همان افراد، حل مشکلات را در مذاکره با ترامپ توصیه کرده یا انتظار گشایش درها پس از پیروزی دموکراتها در آمریکا را القا میکنند. با این وصف، شرح کوتاه از مبانی خطای راهبردی خالی از لطف نیست:
1-مبنای خطای مزبور در نگرش راهبردی اقتصاد بروننگر ریشه دارد که فکر میکند رونق اقتصادی عمدتاً از طریق عوامل خارجی تعیین شده و عوامل داخلی در ایجاد آن نقشی ندارند. نکته بسیار تأملبرانگیز این است که برخی از طرفداران همین دیدگاه، گرفتار خطای مضاعفی هم هستند و آن، منحصر کردن عوامل خارجی به رابطه با آمریکا و اروپاست؛ از این رو در یک پروپاگاندای قوی، تبلیغ میکنند که اگر سیاست خارجی را تغییر دهیم، همه مشکلات حل خواهد شد. اما وقتی از انعقاد قرارداد با کشورهای شرقی، مانند چین و روسیه صحبت میشود، هجمه وسیعی را مبنی بر خلاف منافع ملی بودن، تکرار قرارداد ترکمنچای، مستعمره شدن ایران و... راه میاندازند. در واقع، این نوع مواجهه را باید به جای خطای راهبردی، شیفتگی راهبردی دانست.
2-دومین مبنای خطای راهبردی طرفدارانی که علتالعلل مشکلات داخلی را به دولتهای آمریکایی و اروپایی نسبت میدهند، در تحلیل برآورد رفتار راهبردی آنهاست. در این تحلیل حداقل سه خطای بزرگ رخ داده است؛ اول، خطای معرفتی در ماهیت رفتار آمریکا علیه ایران است (آمریکا شرایط جنگی را بر ما تحمیل کرده است). دوم، خطای شناسایی موضوع است؛ نداشتن اشراف بر دادههای لازم و کافی و بیتوجهی و غفلت در شناسایی فرآیندهای نظام تصمیمسازی و تصمیمگیری آمریکا و اروپا در قبال ایران به چنین خطایی دامن زده است و چه بسا به کار بردن وجود جهل مرکب برای طرفداران رویکرد مزبور مناسبتتر از نداشتن اشراف اطلاعاتی باشد. سومین خطا در فرآیند تحلیل است که شامل ارزیابی اطلاعات، دستهبندی و سپس تحلیل اطلاعات و نفوذ در عمق آن میشود. بیتوجهی، ناتوانی و اختلال در این فرآیند، مانع از کشف واقعیتهای رابطه آمریکا و تروئیکای اروپایی با ایران شده است. خوشبینی پایانناپذیر این دسته از افراد در این خطای سوم ریشه دارد. البته غربباوری را که افراط آن به شیفتگی و خودباختگی منجر میشود، نمیتوان در خطای فوق نادیده گرفت.
3-سومین خطای راهبردی به تحلیل ماهیت نظام بینالمللی بر میگردد. اگر چه هندسه قدرت در حال گذار است، اما نمیتوان وجود نظام سلطه را که نماد آن «آمریکا» است، نادیده گرفت. این خطای راهبردی پس از ناکامی برجام و بی بهره شدن ایران از همه امتیازات آن به گونهای آشکار شد که «سریعالقلم» در نقد به دیپلماسی دولت اذعان کرده است، مذاکرات برجام از سوی ایران بر اساس دانش بینالمللی نبود؛ اما عدهای نظیر «زیباکلام» همچنان به هزار دلیل حل مشکلات را در توافق با ترامپ میدانند یا برخی تصمیمسازان و تحلیلنویسان روزنامههای اصلاحطلب، حل مسئله را به پیروزی بایدن در انتخابات آمریکا مشروط میکنند که خطای راهبردی این افراد را باید مصداق این سخن پندآموز ابن سینا دانست: «اگر برای یک اشتباه هزار دلیل بیاورید، در واقع هزار و یک اشتباه از شما سر زده است.»
4-چهارمین خطای راهبردی، جابهجایی دستاوردهای «اقتصادیِ زودگذر» بر «آوردههای مبنایی» است. به بیان دیگر، جابهجایی «مصونسازی اقتصاد از تحریم» به «مُسَکّن سازی اقتصاد از تحریم» است. در برابر این ایده، رهبر معظم انقلاب تصریح دارند: «من از بُن دندان معتقدم که کلید حل مشکلات کشور عبارت است از «ترویج تولید داخلی» به جای چشم دوختن به بیرون. چراکه برپایه ماهیت تفکر حاکم بر نظام سیاسی غربی، تحریمها با توافق ریشه کن نمیشود و برای نجات اقتصاد کشور نباید منتظر پایان تحریمها و بودن یا نبودن فلان شخص یا اقدام فلان کشور بود.»
به جز مبانی ذکر شده، بخشی از خطاهای راهبردی، پیامد تفکر گره زدن حل مسائل به خارج و منحصراً به آمریکا و تروئیکای اروپایی است. در این جا به سه مورد اشاره میشود:
الف- یکی از بروندادهای خطاهای راهبردی، شرطی کردن اقتصاد کشور به تصمیم بیرونی است که نتیجه آن بلاتکلیفی بخشهای تولید، فضای کسبوکار و نوسانات لحظهای ارز و قیمتهاست.
ب- دومین نتیجه خطای تفکر مزبور غفلت از ظرفیتهای فراوان و بینهایت کشور است.
ج ـ سومین پیامد خطای راهبردی غفلت از فرصتسازی از فشارهای تحریمی است. در حالی که استراتژیستهای واقعی به جای ارجاع دادن حل مشکلات به خارج، اندیشهها را برای استخراج فرصتهای بزرگ فعال میکنند و از این رهگذر اقتدار میآفرینند.