سال پایانی دولت دوازدهم آغاز شد و آقای روحانی و کابینهاش کمتر از 365 روز فرصت دارند تا برنامههای خود برای خدمت به کشور را عملیاتی کرده و بر ثقل کارنامه خود بیفزایند. به صدا درآمدن زنگ پایان دولت، نوید فرارسیدن انتخابات 1400 را برای گروهها و جریانهای سیاسی به همراه دارد؛ از این رو مراحل آمادهسازی برای این رقابت را، که در بهار سال 1400 و کمتر از 9 ماه دیگر برگزار خواهد شد، در دستور کار خود قرار دادهاند؛ انتخاباتی که در آن رئیسجمهور حضور ندارد و این امر رقابت را برای نامزدهای گوناگون متوازن کرده است.
در این میان، اوضاع در میان جریان اصلاحطلب به طور گسترده آشفته است. این آشفتگی در سال پایانی دولت مورد حمایت آنان و پس از ناکامی در انتخابات اسفند ماه سال گذشته بیش از پیش شده و اختلافات در میان فعالان این اردوگاه بالا گرفته است. تعطیلی شورای عالی سیاستگذاری که با همه ضعفها، در حداقل همگرایی این اردوگاه نقشآفرین بود، مزید بر علت شده که شاهد تفرق و تشتت آرای شدیدی در این جریان باشیم. هرچند برخی فعالان سیاسی و رسانههای مربوطه تلاش دارند به نوعی آبروداری کرده و با سیلی صورت خود را سرخ نگه دارند. برای نمونه، روزنامه «شرق» مدعی است: «اصلاحطلبان در شرایط کنونی که مدت زیادی تا انتخابات ریاستجمهوری سال آینده باقی نمانده است، میکوشند به راهبردی واحد برسند تا شرایطی مانند آنچه در انتخابات مجلس رخ داد، به وجود نیاید. تا این لحظه نیز تقریباً تمام نیروهای اصلاحطلب و حتی تا حدی نیروهای حزب کارگزاران هم به این نتیجه رسیدهاند که باید با تکیه بر کاندیدای اصلاحطلب وارد انتخابات شد و دیگر از نامزدهای غیر اصلاحطلب حتی علی لاریجانی که در چند سال اخیر نزدیک به اصلاحطلبان بوده است، حمایت نکرد.» واقعیت آن است که آنان از یکسو کارنامه عملکرد دولت یازدهم و دوازدهم را در دست دارند که با حمایت این جریان به قدرت رسید و ضعف عملکرد و شکست سیاستهای بینالمللیاش موجب افت شدید محبوبیت آن نزد مردم شد و از دیگر سو کارنامه افراطگرایی اصلاحطلبان رادیکال که در سال 1388 کشور را ناامن کرده و بساط رأی مردم را به آتش کشیدند نیز در چشم مردم منفور است. این وضعیت موجب شده است انتقادات درون گروهی سر باز زند و اضلاع مختلف این اردوگاه همدیگر را متهم کنند و وضع موجود را به گردن هم بیندازند. البته خط تخریبی این جریان همچنان هدف خود را زدن شورای نگهبان قرار داده و در تلاش است علت اوضاع آشفته و برزخگونه اردوگاه خود را رفتار پیشبینیناپذیر این شورا معرفی کنند! در حالی که اوضاع چنددستگی در این اردوگاه برهم ریختهتر از آن است که عاملی بیرونی را برای توجیه آن بتوان علم کرد! در نگاهی کلان نیز بخشی از اصلاحطلبان ادامه حیات سیاسی خود را در ماندن در قدرت میدانند و معتقدند بیرون ماندن موجب زوال اصلاحطلبی خواهد شد. طیفی دیگر اردوگاه اصلاحطلبان را نیازمند آرامش و یافتن فرصتی برای بازاندیشی گفتمانی و بازگشت به جامعه میبینند و معتقدند ناکامی در 1400 میتواند این فرصت را برای این جریان فراهم آورد تا به ساماندهی فکری ـ تشکیلاتی خود بپردازد و با توانی دوچندان در سالهای آتی وارد میدان سیاست شود. گزینههای مطرح از جانب این اردوگاه نیز چندان چنگی به دل هواداران نمیزند! چهرههای تکراری که حرف نویی برای جامعه و حل مشکلات آن ندارند. خیلیها سودای ورود به انتخابات دارند که از همین الآن ناکامی آنان مشخص است. ورود برخی از این نامها خود عاملی برای ایجاد اختلاف و چنددستگی خواهد بود و وفاق عمومی در میان اصلاحطلبان پیرامون آن وجود ندارد. همین امر موجب شده است ائتلاف با چهرههای میانهرو نیز همچنان به مثابه یک سناریو در دستور کار این جریان باقی بماند. در همین هفته گذشته، از ترکیبی با محوریت علی لاریجانی و معاون اولی محمدجواد ظریف سخن به میان آمده بود. ترکیبی که هرچند تحقق آن بعید به نظر میرسد، اما حکایت از آن دارد که اتاق فکرهای این جریان با همه توان در حال فعالیت هستند که به هر نحو ممکن انتخابات 1400 را از دست ندهند. این جریان به خوبی آگاه است که هرکس بر کرسی ریاستجمهوری سیزدهم بنشیند، تقریباً برای یک دهه، اداره کشور را در اختیار خواهد داشت. این جریان که انتخابات اسفندماه مجلس شورای اسلامی را از دست داده است، نمیخواهد آخرین سنگر رسمی خود در قدرت را نیز از دست بدهد.