آقای دکتر، با توجه به اینکه حدود نیم قرن است در حوزه اقتصاد اسلامی پژوهش و تدریس کردهاید، دلیل سوق یافتن شما به این سمت صرفاً انگیزههای دینی و مذهبی بوده یا انگیزه علمی داشتهاید؟
بدون شک، انگیزه علمی وجود داشته است. من از نظر مذهبی یک آدم معمولی بوده و هستم و در خانوادهای مذهبی و متوسط هم زندگی کرده و بزرگ شدهام. اما مسائل علمی سبب شد به سمت اقتصاد اسلامی بروم. وقتی حدود 50 سال پیش در آمریکا میدیدم که استادان ما در هر کلاسی به ویژه اقتصاد کلان از نرخ بهره حرف میزنند، اما حتی تمایز بین بهره و ربا در کلاسها بیان نمیشود، احساس کردم یک جای کار میلنگد. از سویی بنده اصولاً به لحاظ روحی آدمی هستم که از انجام کارهای روتین و روزمره خسته میشوم و دلم میخواهد چیزهای جدیدی یاد بگیرم. امروز نظام سرمایهداری به آخر خط خود رسیده است و بحرانهای مالی ایجاد شده در چند سال اخیر نشاندهنده ضعف و ایرادات شدید این نظام است. یکی از دلایل گرایش من به این سمت و سو، نارساییهای نظام سرمایهداری بود. اقتصاد هیچ چیز جز منطق نیست. شما اگر در نظامی تناقض ببینید، مطمئن باشید این نظام هیچ گاه به سر منزل مقصود نمیرسد و من این تناقض را در نظام سرمایهداری دیدم. از سویی از دین اسلام این نتیجه را گرفتم که نقطه ضعف یا به عبارتی پاشنه آشیل نظام سرمایهداری همین «بهره» است. همیشه با خودم به دنبال این داستان بودم که اگر در هستی و کاینات حتی یک تناقض وجود داشت، هستی به هم میریخت؛ اما میلیونها سال است که این دنیا به روند خود ادامه میدهد و همچنان کارآیی دارد. پس سیستم در حال جلو رفتن است اگر هم ایرادی وجود دارد، مقصر ضعف بشر است. تصوری که من از اقتصاد اسلامی به ویژه بانکداری اسلامی دارم، این است که خداوند میفرماید ما این چیزها را بر اساس فطرت شما آفریدیم، چون فطری است ما در یک فضای فطرتآمیزی زندگی خواهیم کرد. «فطرت الله التی فطر الناس علیها» همین است که خداوند میفرماید من خارج از ظرفیت شما چیزی از شما نمیخواهم. به هرحال ما هم عضو این «هستی» هستیم و قوانینی که خداوند ایجاد کرده، مطابق با فطرت ماست. گفتنی است، نظام سرمایهداری در غرب به مرحله اجرا رسیده است و میتوان آن را نقد کرد؛ اما مگر اقتصاد اسلامی در جایی اجرایی شده است که ما بخواهیم آن را با نظام سرمایهداری قیاس کنیم! کار یک نظریهپرداز این است که مباحث جدیدی را مطرح کند. آیا پیش از اینکه این نظریهها مطرح شود، مگر در جامعه پیاده شده است؟ این مباحث ابتدا در ذهن آن نظریهپرداز است و بعد تکامل مییابد. ممکن است این تکامل در زمانی روی دهد که نظریهپرداز آن ایده در قید حیات هم نباشد. اجازه بدهید مثال سادهای بزنم، قبل از اینکه داستان اتم در دنیا شناخته شود، تفکر انیشتن فیزیک نیوتنی بود؛ اما وقتی خیلی با خودش کلنجار رفت و حتی برخی او را به سخره گرفتند در نهایت از همان علم او بمب اتم ساخته شد. اگر چه او در زمان حیاتش گفت متأسف خواهد بود اگر دانشش مورد استفادههای غیر انسانی قرار بگیرد. در واقع، تئوریها و نظریاتی مطرح شد که بعدها از دل آن تئوری دنیای جدیدی متولد شد. ما زمانی که در آمریکا بودیم در انجمن دانشجویان مسلمان در آمریکا این بحثها جسته و گریخته وجود داشت، اما بعد از انقلاب این مباحث شدت گرفت. با گذشت 40 سال از انقلاب هنوز ما در تحقق اقتصاد اسلامی مشکل داریم. دلیل پیاده نشدن آن، بیعرضگی ما و خطرپذیر نبودن ماست. آمریکاییها و اروپاییها خطرپذیرند. همین هواپیمایی که امروز میبینیم، حاصل خطرپذیری برادران رایت است. اینها چند بار شکست خوردند تا به نتیجه برسند. اصلاً یکی از دلایل موفقیت و پیشرفت غرب در برخی از مسائل، خطرپذیری آنهاست. ضمن اینکه افزون بر خطرپذیری، بسیار حساس هستند. از طرفی به سرعت به دنبال اصلاح درونی خود هستند؛ یعنی مدام اشتباهات و خطاهای خود را اصلاح میکنند.
شما بارها از حاکم بودن روح اخلاق و تعاون در اقتصاد اسلامی گفتهاید. به نظرتان تحقق اقتصاد اسلامی نیازمند یک فضا و جامعه اسلامی است یا خیر؟
در پاسخ به این پرسش میتوان گفت، طبیعتاً در یک محیط اسلامی بهتر جواب میدهد، ولی در عمل میبینیم امروز در آمریکا، انگلستان و... خیلی بیشتر از ما روی بانکداری اسلامی کار کردهاند. فکر میکنم در سال 2012، دیوید کامرون مدعی شده بود میخواهیم بانکداری اسلامی را در انگلستان گسترش دهیم. دانشگاههایی مانند آکسفورد و کمبریج نیز روی این مسائل به شدت کار میکنند. با این حال طبیعتاً اقتصاد اسلامی در محیط اسلامی بهتر عمل میکند؛ اما این طور نیست که بگوییم مختص مسلمانان است. برای نمونه، در کشورهای اروپایی و آمریکا تعداد قابل توجهی از مسلمانان حضور دارند که گوشت ذبح اسلامی مصرف میکنند. تعداد این افراد به صورت مرتب در دنیا در حال افزایش است. تا آنجا که همین گوشت ذبیحه به گفته خود آمریکاییها طعم و مزه بهتری دارد. با اینکه گوشت همان گوشت است و فقط نوع ذبح آن متفاوت است. امروز در فروشگاههای بسیاری از این کشورها میبینیم که افراد غیر مسلمان زیادی گوشت ذبیحه خریداری میکنند. با اینکه مسلمان نیستند اما احساس میکنند این گوشت طعم بهتری دارد. نکته جالب در نظام بانکداری ما این است که ما نه کاملاً مانند نظام سرمایهداری عمل میکنیم و نه شباهتی به بانکداری اسلامی داریم. حداقل اگر مانند بانکداری غربی عمل میکردیم و تسهیلات ربوی که میدادیم متناسب با وثایق دریافتی بود، مطالبات معوقمان در این حد نبود. متأسفانه، وضعیتمان شبیه در برزخ بودن است و خودمان هم نمی دانیم چه میکنیم.زمانی که در بانک مرکزی تدریس میکردم، یکی از دانشجویانم که مدیرعامل یکی از بانکهای تبریز بود، برایم تعریف میکرد که یکبار دیدیم یکی از وام گیرندگان بعد از گذشت پنج سال تسهیلاتش را بازپرداخت نمیکند، پس از کلی ماجرا، پیگیر شدیم تا ببینیم داستان چیست؟ وامگیرنده ما را سوار ماشین کرد و به بیابانی برد. آنجا زمینی را به ما نشان داد و گفت: میخواهم در این زمین فعالیت اقتصادی کنم. فعالیت اقتصادی بعد از پنج سال از دریافت وام! در حالی که این پولها مجموع منابع خرد و کوچک همین مردم بیچاره است، اما بدون داشتن وثیقه و طرح فعالیت اقتصادی واقعی تسهیلات به او داده شده است.