صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

صبح صادق >>  نگاه >> یادداشت مخاطبین
تاریخ انتشار : ۰۶ مهر ۱۳۹۹ - ۱۹:۵۱  ، 
شناسه خبر : ۳۲۵۰۱۳
پایگاه بصیرت / حجت‌الاسلام والمسلمین علی ذوعلم

مسئله و چالش اصلی که سند 2030 ایجاد می‌کند، چالش استقلال است؛ یعنی اگر در یک کلمه بخواهیم بگوییم، این سند زمام کار تدبیر و برنامه‌ریزی‌های کلان در همه کشورها را در ذیل کشورهای توسعه‌یافته قرار می‌دهد و به حاکمیت آنها بر مجموعه روند توسعه جهانی یک قانونیت و مشروعیت می‌بخشد. متأسفانه، همه کشورهای جهان با اتفاق آرا در همان سال 2015 به این سند رأی مثبت دادند. اولین نقد و پرسشی که مطرح می‌شود، این است که چگونه هیئت نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در مجموعه سازمان ملل بدون توجه به پیامدها و تأثیر این سند، رأی مثبت به این سند داده است؟ البته برخی از کشورها اعتراض، انتقاد و نکاتی را مطرح کردند. نکته دیگر درباره ابعاد فرهنگی و تربیتی آن است؛ زیرا این سند از نظر مبانی نظریه تربیتی اساساً با مبانی ما سازگار نیست، یعنی یک نظام فرهنگی سکولار و یک تربیت شهروند جهانی را دنبال می‌کند. در واقع این تعبیر شهروند جهانی در اسناد، یک استعاره‌ای است که در پشت آن حقیقتی به نام شهروند تراز نظام سلطه نهفته است. به عبارتی، آنها همه آرزوها و آمال و اهداف را در وابستگی و وادادگی کامل فرهنگی و تربیتی به غرب دنبال کرده‌اند که کاملاً با مبانی ما متناقض است. برخی عبارات زیبا و جذاب در این سند وجود دارد که ما نیز آنها را قبول داریم؛ برای نمونه بحث توسعه آموزش فنی و حرفه‌ای و مهارتی که ما کاملاً آن را قبول داریم و در اسناد خودمان نیز وجود دارد؛ ولی این عبارات زیبا در کنار بعضی جهت‌گیری‌هایی آن با اسناد تحولی آموزش و پرورش ما مغایرت بسیار واضحی دارد.

به هر حال، آنچه رهبر معظم انقلاب روی آن تأکید دارند و به درستی و به منزله یک رسالت دیده‌بانی کلان جامعه و برای آینده جامعه دغدغه دارند، این است که این سند یک پوششی برای یک نوع جهت‌گیری جریان غرب‌گرا می‌شود. موافقان این سند به طور صریح و واضح دیدگاه خود را مطرح نمی‌کنند، یعنی اگر دیدگاه خود را صادقانه مطرح کنند و با یک مباحثه جدی و علمی نقد و بررسی شود، معلوم می‌شود که آن دیدگاه‌ها، دیدگاه درستی نیست. ما یک تجربه 50 ساله در دوره پهلوی را در کشورمان داریم که همین جهت‌ها را دنبال می‌کرد و نتیجه آن یک اعتراض عمومی در جامعه و توقف آن جریان شد؛ از این رو با تجربه‌ای که ما داریم و همچنین معارف اسلامی‌ای که داریم، می‌توانیم بسیار پیشتازتر از آنها اهداف مترقی تربیتی را دنبال کنیم و به سند 2030 نیازی نداریم. سند تحول تعلیم و تربیت نظام آموزش و پرورش کشورمان بسیار پیشرفته است؛ آنچه موجب تعجب است، این است که سند 2030 در یک نسخه و در فاصله کمتر از یک سال به مصوبات واضح و روشنی رسید و توانست در هیئت وزیران مطرح و از آنجا حمایت و پشتیبانی شود و جایگاه قانونی پیدا کند که البته شورای عالی انقلاب فرهنگی این را لغو کرد؛ اما سند تحول ما بسیار با کندی و بدون حمایت جدی از طرف بخش‌های گوناگونی که در قوه مجریه باید حمایت کنند، مواجه است و همچنان معطل مانده و کار چندانی برای اجرای سند تحول انجام نگرفته است. وقتی رهبر معظم انقلاب در سخنان اخیر خود درباره این موضوع صحبت کردند، باید وزارت آموزش و پرورش نسبت به این امر حساسیت نشان دهد و باید مراقبت شود تا این سند در گوشه و کنار آموزش و پرورش اجرا نشود. بحث بعدی، نفوذ فرهنگی از طریق اجرای این سند است که اگر استقلال فرهنگی ما آسیب ببیند، استقلال سیاسی و اقتصادی ما نیز دچار چالش خواهد شد. در حال حاضر، این انتظار وجود دارد که شورای عالی انقلاب فرهنگی، کلیت دولت و به ویژه وزارت آموزش و پرورش و مجلس در این زمینه حساسیت نشان دهند. البته حساسیت به معنای کار احساسی و عاطفی کردن و فقط اعلامیه و موضع نشان دادن نیست، بلکه حساسیت علمی پژوهشی در عرصه برنامه‌ریزی سیاست‌گذاری و مدیریتی بسیار مهم است. همچنین آگاهی‌بخشی لازم برای بدنه آموزش و پرورش در حوزه چیستی و چرایی مخالفت با سند 2030 نیاز است که هنوز مطرح نشده و رسانه‌های ما نیز در این زمینه کم‌کاری کرده‌اند. متأسفانه، هیچ موضع‌گیری آشکار و قاطعی نسبت به مضامین این سند و جهت‌گیری‌هایش ابراز نمی‌شود و ضروری است بخش‌های گوناگون آموزش و پرورش نسبت به این مسئله موضع‌گیری کرده و در قالب‌های مختلف روشنگری کنند. بحث دیگر اینکه در بعضی از رده‌های سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری در آموزش و پرورش کسانی حضور دارند که از این سند به نحوی دفاع می‌کنند یا مدافع این سند بوده‌اند و در تدوین نسخه ایرانی سند 2030 محوریت داشته‌اند که در واقع حضورشان به این معناست که همان اندیشه و همان تفکر جریان پیدا کند.

صرف نظر از اینکه عنوان شود سند 2030، سند مرده است، مسئله‌ای را حل نمی‌کند و قبول داریم در کشور ما قطعاً پا نخواهد گرفت و راه به جایی نخواهد برد؛ اما می‌بینیم دستگاه مسئول که وظیفه‌اش نقض این سند و اجرای سند تحول بنیادین به عنوان پادزهر سند 2030 است، تحرک چندانی نمی‌کند، به ویژه در ماه‌های اخیر که این فضای کرونایی هم به این کم‌کاری‌ها کمک کرده و بهانه‌ای برای بعضی از کم‌کاری‌ها شده است. امیدوار هستیم مجموعه آموزش و پرورش احساس تعهد بیشتری داشته باشد و شورای عالی انقلاب فرهنگی و بخش آموزش عالی به این موضوع ورود کنند، همچنین حوزه‌های علمیه باید در این زمینه حساسیت داشته باشند. گفتنی است، بار اصلی گفتمان‌سازی و آگاه‌بخشی بر عهده رسانه‌ها به ویژه رسانه ملی است؛ اما نباید به صورت کلیشه‌ای و تکراری به آن بپردازند. بحث مهم دیگر این است که باید توجه داشت نقد سند 2030 به معنای استفاده نکردن از یافته‌های علمی و استفاده نکردن از تجربه دیگران نیست؛ یعنی ما نگاه متحجرانه به این سند را قبول نداریم و معتقدیم این نگاه کاملاً پیشرفت‌گرا، عقلانی و منطقی است. بنابراین، این تلقی که ممکن است ایجاد شود یا اینطور القا کنند، کسانی که این سند را نقد می‌کنند، با تعاملات جهانی مخالف هستند، در واقعیت اینطور نیست؛ ما تعاملات جهانی را قبول داریم و معتقد هستیم باید در یونسکو یک حوزه فعال و اثرگذار داشته باشیم، اما اینکه بخواهیم از اسناد یونسکو و سازمان ملل تبعیت کنیم و منفعلانه آنها را به کار بگیریم، حتماً با هویت ملی و اهداف ما ناسازگار است. باید یافته‌های علمی را پالایش کنیم و در چارچوب، زیرساخت و مدل فلسفی و نظری خود آنها را جانمایی کنیم.

نام:
ایمیل:
نظر: