این روزها مهمترین مسئله کشور چگونگی مواجهه با مشکلات اقتصادی است. نوسانات غیرمعقول ارز و مسکن و بورس و دیگر بازارهای مؤثر در اقتصاد کشور، مردم را سخت درگیر خود کرده است. وضعیت موجود هم ناشی از سوء تدبیرهای دولتی است که سال پایانی خود را میگذراند و هم به دلیل کرونایی است که اقتصاد جهان را تحت تأثیرخود قرار داده است و هم برآمده از تحریم ظالمانهای است که برای مقابله با آن باید بیش از این تدبر کرد.
اما در ورای این مسئله که به گفتوگوی همه محافل خصوصی و عمومی جامعه بدل شده است، روند شکلگیری رقابتهای انتخاباتی سال 1400 ریاستجمهوری در حال رقم خوردن است و احزاب، گروهها و فعالان سیاسی مشغول آن شدهاند. یکی از مهمترین مسائل انتخابات توجه به همین اوضاع اقتصادی است که آثار آن میتواند موجب کم رونقی انتخابات شود. این کم رونقی را از کم توجهی این روزهای مردم به اخبار انتخابات هم میتوان مشاهده کرد.
با این حال جریانهای سیاسی در تلاشند تا هم خود را سامان بخشند و هم با ارائه برنامهها و گزینههای جذاب برای جامعه، هواداران را به شرکت در انتخابات ترغیب کنند و هم وعده تغییر و تحول دهند. در این میان اوضاع خاصی بر اردوگاه اصلاحطلبان حاکم است. اصلاحطلبان از یک سو میراثدار دولت روحانی شدهاند؛ دولتی که در نگاه عموم جامعه مسئول اوضاع امروز کشور است! تلاش آنان برای جدایی سبد اردوگاهشان از اعتدالیون مورد قبول افکارعمومی قرار نگرفته است. از طرفی راهکار مشخصی نیز برای خروج از وضعیت کنونی ندارند. حداکثر منتظرند تا انتخابات آبان ماه آمریکا رقم بخورد تا شاید دموکراتها با محوریت بایدن به قدرت برسند و همین را بهانهای برای تداوم سیاست شکست خورده خود قرار دهند!
در کنار این قصه از لحاظ تشکیلاتی نیز اوضاع به شدت آشفته است. شورایعالی سیاستگذاری که در چند انتخابات گذشته نقش کلیدی در ایجاد انسجام انتخاباتی را بر عهده داشته، ماههاست که بدون رئیس رها شده است و کسی داوطلب پذیرش مسئولیت و ساماندهی به امور نیست. فراتر از آن حتی اعتبار این تشکیلات نیز زیر سؤال رفته و بخشی از اصلاحطلبان از ضرورت انحلال کامل این شورا و شکلدهی به پارلمان اصلاحات سخن میگویند. تشکیلاتی نوین که شکل دادن به آن نیز خود با مشکلات متعددی همراه است و به این سادگی اجماع شکل نخواهد گرفت.
شخصیتهای کلیدی چون رئیس دولت اصلاحات و... نیز این روزها کم اعتبارتر از آن هستند که بتوانند در لحظات حساس با پیامی کوتاه همه اضلاع این اردوگاه را گردهم جمع کنند! اجازه طرح چهرههای جدیدتر برای محوریت یافتن در این اردوگاه نیز وجود ندارد. به زعم برخی فعالان سیاسی، نامهنگاریهای موسویخوئینیها در این روزها با هدف محوریت یافتن در این اردوگاه دنبال میشود؛ اقدامی که با واکنش تند بخشی از فعالان سیاسی اصلاحطلبان روبهرو بوده است. صادق زیباکلام به تازگی گفته است: «آقای موسویخوئینیها به هیچوجه نمیتواند در جایگاه رهبری اصلاحات قرار بگیرد و اگر صد بار دیگر نامه بنویسد، در این اصل تغییری ایجاد نمیشود و آقای خوئینیها اگر قرار است با اطلاع آقای خاتمی یا بدون اطلاع او، سخنگو یا لیدر جنبش اصلاحات باشد، یک فاجعه برای اصلاحات رقم خورده و عقبگردی بزرگ برای این جریان است و به نوعی لیدری موسویخوئینیها تیر خلاص به شقیقه جنبش اصلاحات است.»
در مورد چگونگی مواجهه با انتخابات 1400 نیز اختلافات بسیار است. برخی از ضرورت حضور حداکثری در انتخابات و تلاش برای کسب قدرت سخن میگویند و معتقدند پس از واگذاری مجلس، باید تلاش کرد تا قدرت در دستگاه اجرایی را در اختیار گرفت، وگرنه جریان اصلاحطلبی دچار انحلال و فروپاشی خواهد شد. نامه موسوی خوئینیها و دعوت به حضور حداکثری در انتخابات را در این راستا میتوان تحلیل کرد.
از سویی دیگر بخش رادیکال اصلاحطلب به نحوی خروج از حاکمیت را در دستورکار خود قرار داده و رفتارهای ساختارشکنانه خود را دنبال میکند. اینان معتقدند اوضاع به گونهای است که ماندن در حاکمیت منافع اصلاحطلبان را تأمین نخواهد کرد. حضور هفت ساله در قدرت دستاوردی برایشان نداشته و موجب ریزش هواداران شده است. بیرون ماندن از قدرت و اتخاذ رویکرد اپوزیسیونی، گویا برایشان منفعت بیشتری دارد! در این مسیر حتی پیشنهادهای عجیب و غریبی هم مطرح میشود. برای نمونه، عباس عبدی آقای روحانی را به استعفا و کنارهگیری دعوت میکند یا تاجزاده از حذف ریاستجمهوری و ادغام آن با رهبری سخن میگوید!
البته این اظهارات بدون پاسخ نمانده است. برای نمونه، محمد هاشمی از اعضای حزب کارگزاران میگوید: «شخصی این درخواست را مطرح میکند که ارزش عکسالعمل نشان دادن هم ندارد. آقای عبدی از چه موضعی چنین سخنی را میگوید. او کیست که از رئیسجمهور درخواست استعفا میکند یا دستور میدهد.»
همه این اظهارات به خوبی از آشفتگی و تشتت در این اردوگاه حکایت دارد و نشان میدهد اصلاحطلبان تا رسیدن به انسجام و وحدت فاصله بسیار دارند؛ وضعیتی که تداوم آن میتواند به ناکامی در انتخابات 1400 منجر شود.