«چهگوارا» شخصیتی مبارز، انقلابی و در عین حال محبوب در بین کمونیستهاست. هرچند چهگوارا اهل کوبا نبود، اما محبوبیت وی آنقدر بالا بود که بعد از کشته شدن در ۹ اکتبر ۱۹۶۷ به دستور سیا در بولیوی به قهرمان ملی در آن کشور مبدل شد؛ تا جایی که تصویر وی را بر روی اسکناسهای کوبا زدند و سرودههای فراوانی در مدح وی خواندند. این موضوع آنقدر فراگیر شده بود که در آرژانتین زادگاه او مدارس، دانشگاه و موزهها به نام او احداث کردند. تصویر او در یک مقطعی بر روی بسیاری از کالاها از البسه گرفته تا کالاهای تجاری به عنوان برند تبلیغاتی و پرفروش نقش بسته شد. هرچند نگارنده معتقد است، چهگوارا یک مبارز ضد امپریالیست بود و تبیین جایگاه شخصیتی و اهداف مبارزاتی ایشان در جای خود حائز اهمیت است؛ اما مراد این وجیزه به هیچ عنوان تبیین شخصیت چهگوارا نیست؛ بلکه در مدح یک مجاهد فیسبیلالله نگاشته شده که در مبارزه استکباری در کنار خداباوری(فضیلتی که چهگوارا هرگز نداشت) آنقدر به پیش رفت تا به منزلگاه شهادت رسید. در سالهای پایانی جنگ تحمیلی، میدان مبارزه از بخشهای زمینی به حوزه دریایی در خلیجفارس کشیده شد. عراق با همراهی آمریکاییها، کویت و عربستان تلاش کردند با کشاندن جنگ به خلیجفارس با هدف قطع صادرات نفت و کاهش درآمدهای ایران را به زانو درآورده و به جنگ خاتمه دهند. جمهوری اسلامی برای بازگرداندن موازنه قدرت در جنگ با عراق، به وسیله سلسله عملیاتهای مقابله به مثل در خلیجفارس به ابتکار دست زد و توانست از این طریق بازی جنگ را به نفع ایران تغییر دهد. بدون شک، نقش شهید نادر مهدوی و همرزمان ایشان در تغییر این موازنه و بلکه فراتر از آن ساخت دکتر رزم ناهمتراز دریایی که نمونه عینی آن در عملیاتهای مقابله به مثل شکل گرفت، بیبدیل است. هدف شهید نادر مهدوی این بود که اگر قرار است خلیجفارس برای ایران ناامن باشد، برای طرف مقابل نیز ناامن خواهد بود. داستان عملیات مینریزی با فرمانده شهید مهدوی علیه نفتکش کویتی «اَلرخاء) با نام مبدل «بریجتون» از میان دهها عملیات مشابه شنیدنی است. آمریکاییها در آن زمان با پشتیبانی نظامی پر طمطراق و همزمان با ایجاد فضای تبلیغاتی و رسانهای برای عبور دادن شناور بریجتون از خلیجفارس با هدف بیاعتبارسازی تهدیدات ایران تدارک گستردهای دیده بودند. این عملیات که با محاسبات نظامی، احتمال موفقیت آن کم و ناباورانه بود، غرق شدن نفتکش بریجتون پس از برخورد با به مین کار گذاشته شده به دست گروه نیروی دریایی سپاه به فرماندهی شهید مهدوی آمریکاییها را تحقیر کرد. «و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی» این اقدام آنقدر برای تغییر در موازنه جنگ مهم بود که امام(ره) به پاس اقدام دلیرانه نادر مهدوی و همرزمانش آنها را به حضور طلبید و بر پیشانی ایشان بوسه زد.
شجاعت، استعداد، نبوغ و خلاقیت آن شهید در بکارگیری ادوات ساده نظامی و استفاده از آن در میدان وسیع عملیات دریایی در سالهای پایان جنگ که به شکل بیسابقه دشمن و منافع آن در خلیجفارس را به چالش کشید، علاوه بر تغییر محاسبات دشمن و خروج جمهوری اسلامی از انسداد راهبردی طراحی شده از سوی دشمن، الگوی رزمندگان در سالهای بعد از جنگ برای توسعه سازمان رزم ناهمتراز و کارا در خلیجفارس شد.
اما سؤال اساسی این است که آیا حماسه بزرگ نادر و یارانش ظرفیت لازم را برای ملی شدن نداشته است؟ هرچند نگارنده نسبت به اقدامات صورت گرفته برای گرامیداشت و معرفی آن شهید قدردان دستاندرکاران است؛ اما به هیچ عنوان آن را کافی نمیداند. سؤال اساسیتر این است که اکنون به چه میزان مردم با ابعاد شخصیتی آن شهید و آن حماسه بزرگ آشنا هستند؟ یقیناً جایگاه شهید نادر مهدوی به عنوان یک شهید الگو باید نه تنها در سطح ملی، بلکه در سطح بینالمللی از طریق اقدامات فرهنگی برجسته شده و در کنار سایر مفاخر ارزشمند این سرزمین به نسل جوان در داخل و جهان معرفی شود. همانطور که رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای ستاد کنگره دو هزار شهید استان بوشهر فرمودند، «اگر این شخصیت متعلق به کمونیستها بود از او یک چهگوارا میساختند.» حال پس چرا ما از او یک شهید بزرگ نسازیم!