مسئله مواجهه اصلاحطلبان با دولت اعتدال به یکی از چالشهای مهم این اردوگاه در آستانه انتخابات بدل شده است. بدون شک، دولت یازدهم و دوازدهم با حمایت این جریان به قدرت رسیده است. آن روز که عارف با فرمانی از بالا از رقابتهای انتخاباتی انصراف داد تا حسن روحانی به تنها گزینه رقابتی با اصولگرایان متکثر بدل شود، اصلاحطلبان همه سرمایه اجتماعی خود را برای موفقیت روحانی به میدان آورده بودند. در غیر این صورت روحانی حتی ممکن بود به کمرنگترین نامزد سال 1392 بدل شود.
این حمایت از نامزد اجارهای، هرچند موجب حیات سیاسی جریان اصلاحطلبی پس از فتنه 1388 شد، اما به تدریج حواشی و عوارض و معضلات خود را نیز نشان داد. این معضلات در ماههای پایانی کار دولت دوازدهم بیشتر خودنمایی کرده است. آنجا که ناکارآمدی سیاستهای دولت در حل مشکلات کشور و شکست برجام و... به شدت از مقبولیت دولت کاسته است و بسیاری از مردم که به اعتبار مطالبه اصلاحطلبان به روحانی رأی دادهاند، امروز خواهان پاسخگویی ایشان هستند. در این شرایط، به نوعی تشتت آرا در اردوگاه اصلاحطلبان حاکم شده است و برای مواجهه با دولت راهکارهای مختلفی پیشنهاد میشود.
1ـ بخش رادیکال اصلاحطلب که رفتارهای ساختارشکنانه خود را دنبال میکنند، معتقدند اوضاع به گونهای است که ماندن در حاکمیت منافع اصلاحطلبان را تأمین نخواهد کرد. بیرون ماندن از قدرت و اتخاذ رویکرد اپوزیسیونی، گویا برایشان منفعت بیشتری دارد! لذا پیشنهاد کنارهگیری رئیسجمهور را مطرح کردهاند. عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاحطلب معتقد است، حال که امکان کار برای دولت وجود ندارد، چه خوب که رئیسجمهور از قدرت کنارهگیری کند. این پیشنهاد در حالی است که دیگر زمانی تا انتخابات باقی نمانده و استعفای دولت چیزی جز فرار از پاسخگویی و خرابتر کردن وضعیت اقتصادی و حتی امنیتی شدن اوضاع کشور به همراه نخواهد داشت. لذا پیشنهاد بیمارگونهای است که نباید از پشت پردههای آن غفلت کرد.
2ـ بخشی دیگر از اصلاحطلبان توصیهشان به دولت آن است که در ماههای پایانی روی به سمت افشاگری آورده و وقت خود را به جای پاسخگویی به رو کردن آنچه پشت پرده سیاست میخوانند، مشغول کند. پیشنهاد مشی فوق نیز شگردی مافیایی است که ایجاد تنش و درگیری در کشور و میان فعالان سیاسی را دنبال میکند تا در دل این درگیری و هیاهو، مسائل اساسی کشور به فراموشی سپرده شود و دولت از جایگاه پاسخگویی بگریزد.
3ـ بالا بردن این ادعا که دولت بیاختیار است، لذا نیازمند پاسخگویی نیست و باید حمایت کامل شود، رویکرد دیگری است که امثال بهزاد نبوی پرچمدار آن هستند. وی به تازگی در گفتوگو با روزنامه «آرمان ملی» گفته است: «دولت در بهترین شرایط ده پانزده درصد اختیارات اداره کشور را در دست دارد. دولت یازدهم و دوازدهم حتی آن ده پانزده درصد را هم نداشته و ندارد... من در چنین شرایطی منصفانه نمیدانم دولت را نقد کنم که چرا با گرانی، افزایش قیمت ارز و یا... مبارزه نمیکند؟ بهترین دولتها هم در شرایط بحرانی کنونی مخصوصاً شرایط دولت دوم روحانی نمیتوانند بر مشکلات غلبه کنند. طبیعی است که آقای روحانی هم از این قاعده مستثنا نیست.»
وی اما پاسخ نمیدهد که اگر دولت هیچگاه از اختیارات لازم برخوردار نبوده، چرا این جریان سه دهه است که همواره با همه توان برای در اختیار گرفتن قوه مجریه تلاش کرده است؟!
در این میان آنچه مغفول است، مطالبه پاسخگویی است! در حالی که دولت به سال پایانی خود رسیده و هم دولتمردان و هم حامیان وی باید در جایگاه پاسخگویی در برابر عملکرد قرار گیرند، اما این مطالبه عمومیگویی جایگاهی در ادبیات فعالان اصلاحطلبی ندارد! نه کسی از پاسخگویی سخن میگوید و نه کسی مایل است که کارنامه دولت مورد حمایت این جریان بازخوانی شود!
همین مسئله به نقطه افتراق جدی مردم و این جریان تبدیل شده است که بیتوجهی به آن کاهش مستمر پایگاه اجتماعی این جریان را به همراه داشته و آثار آن در انتخابات 1400عیان خواهد شد. این پاسخگویی البته باید با کار حداکثری همراه شود و تلاش کرد تا کار مردم در ماههای پایانی رها نشود و انرژی دولت نیفتد. بدون شک کار و تلاش در سال پایانی دولت، از چشمان تیزبین ملت دور نخواهد ماند و آثار و برکات آن را در بهبود وضعیت کشور خواهیم دید.