«محمدرضا شجریان» پس از چند سال مبارزه با بیماری سرطان پنجشنبه گذشته در سن 80 سالگی در بیمارستان جم تهران درگذشت. او سالها از بیماری ریه رنج میبرد و طی روزهای اخیر به دلیل مشکلات ریوی و تنفسی ناپایدار، افت فشار خون و افت سطح هوشیاری در بخش مراقبتهای ویژه بستری شده بود. پیکر وی روز جمعه ۱۸ مهرماه 1399 پس از اقامه نماز در بهشت زهرا(س) به مشهد مقدس منتقل و روز شنبه با حضور خانواده و دوستداران و علاقهمندانش در کنار مقبره فردوسی به خاک سپرده شد. محمدرضا شجریان که از او به عنوان استاد آواز ایران یاد میشود، متولد مشهد بود که با استعداد خدادادی و تمرینهای بسیاری که داشت، توانست به یکی از قاریان و خوانندگان موسیقی ایرانی بدل شود. او طی دهههای ۶۰، ۷۰ و ۸۰ با هنرمندان شاخصی همچون پرویز مشکاتیان، داریوش پیرنیاکان، محمدرضا لطفی، جمشید عندلیبی، حسین علیزاده و کیهان کلهر همکاری کرد که نتیجه آن برپایی دهها کنسرت و انتشار بیش از ۵۰ آلبوم موسیقی است. در جریان فتنه 88 محمدرضا شجریان به دفاع علنی از فتنهگران پرداخت به نوعی که از مشهوریت خود در راستای دفاع از فتنه هزینه کرد. او مدتی پس از جریان فتنه 88 از ایران خارج شد و در مقاطعی با مخالفان نظام و حامیان فتنه در آن سوی مرزها همصدا شد. پس از فتنه ۸۸ روشن بود که حمایت یک جریان سیاسی خاص از او صرفاً مربوط به مواضع سیاسی اوست. چون مواضع سیاسی شجریان در آن برهه میتوانست آنان را در راستای اهدافی که دارند، کمک کند. همین نگاه ابزاری به یک چهره هنری است که اشتباه فاحش جریان سیاسی خاص را رقم میزند. کسانی که بسیاری از آنها به رغم سالها تملق و تحسین شجریان حتی توانایی تشخیص صدای او را از دیگر خوانندگان هم ندارند. پرویز امینی نویسنده و جامعهشناس نیز چنین مینویسد: «در کنار کسانی که بعد از درگذشت مرحوم شجریان، علاقه هنری خود را به وی ابراز کردهاند یا مقام فرهنگی او را پاس داشتهاند و یا به لحاظ عاطفی و روحی نسبتی بین خود و شجریان و آوازها و تصنیفهایش داشتهاند، فراوان افراد و اشخاص وجود دارند که چه در له و چه در مقام نقد، با همین منطق سیاست روزمره وارد این ماجرا شدهاند که نه انسی با آثار هنری و موسیقیایی او داشتهاند و نه حتی این جنبهها ارزشی برایشان داشته است. اما دم غنیمت شمردهاند تا بتوانند از پیکر بیجان او خوراکی برای سفره قدرت خود فراهم سازنند.»
دکتر محمدصادق کوشکی استاد دانشگاه تهران هم اینگونه مینویسد: «شجریان هیچ وقت انقلابی نبود و ادعای دیانت نداشت و فقط در رشته خودش صاحب سبک و تخصص بود و به همین دلیل هم از جانب گروههای سیاسی مختلف مورد سوءاستفاده قرار گرفت. در اوایل انقلاب از طرف مارکسیستهایی که او را به خواندن درباره «اندیشههای پاک پویان» وادار کردند تا هواداران قیام مسلحانه که عبارت «تفنگم را بده تا ره بجویم» را در دهان او گذاشتند. او هیچ وقت برای انقلاب اسلامی نخواند... شجریان التزام به شریعت و فقاهت را قبول نداشت و به همین خاطر بود که از ممنوعیت تکخوانی زنان به شدت گلایه میکرد...»