اصلاحطلبی یا مغلطهگری
آنچه این معنا را تقویت میکند، مواضع افرادی همچون محمود صادقی، از سیاستمداران اصلاحطلب و عباس عبدی، از نظریهپردازان این جریان است که طی هفتههای اخیر و بعد از شکست ترامپ در انتخابات آمریکا سعی کردهاند اصولگرایان را ناراحت از این شکست معرفی کرده و به صورت ضمنی نیروهای انقلابی و اصولگرا را در افق سیاستهای ترامپ تعریف کنند. صادقی در هفته قبل مدعی شد: «برخی دوستان اصولگرا بعد از شکست دونالد ترامپ طوری رفتار میکنند که انگار آنها شکست خوردهاند و تأثیرگذاری انتخابات آمریکا را انکار میکنند؛ در حالی که خودشان بیشترین تأثیر را پذیرفتهاند. خب اگر انتخابات آمریکا اثرگذار نیست، پس دلیلی هم برای ناراحتی نیست.» عباس عبدی نیز در آخرین توئیتش که بعد از اقدام مجلس در تصویب کلیات طرح اقدام راهبردی برای لغو تحریمها، آن را منتشر کرد، نوشت: «با این رفتاری که از جناح اصولگرا در این یکی دو روز میبینیم باید دعا کرد، ترامپ برگردد، چون کارهایی که انجام میدهند تا تحریمها بماند، ناشی از عصبی شدن از شکست ترامپ است و خطرش برای ایران بیشتر از وجود ترامپ است.»
این نوع ادبیات اصلاحطلبان که تلاش میکنند در آن نوعی همسویی میان تفکرات ترامپ با اصولگرایان بیابند و جمله چامسکی را تیتر یک رسانههای خود میکنند تا خود را دغدغهمند تداوم بحران ترامپیسم بدانند، مغلطهای بسیار زشت و یک فرافکنی رو به جلو است.
ترامپ محصول خودبرتربینی غرب و برخاسته از لیبرالیسم زرسالار است و فردی است که اهمیتی برای افکار عمومی قائل نبوده و آشکارا نظام و ساختار انتخاباتی آمریکا را زیر سؤال برده و علیه آن اقدام کرده است. جالب اینکه روزنامه ایران در همان مطلب فوق درباره رفتار ترامپ بعد از انتخابات آمریکا مینویسد: «او با وجودی که هیچ سند متقنی به جز اتهامزنی درباره وقوع تقلب نداشت، مقاومت در برابر حقیقت شکست را با پیگیریهای ناامیدانه حقوقی ادامه داد؛ اما نتیجه آن تا کنون نه تنها یأس و بنبست که شکستن سنت دیرینه انتقال مسالمتآمیز قدرت در کاخ سفید بوده است.» آنچه روزنامه ایران، به عنوان روزنامه دولت اعتدال و همسو با اصلاحات مینویسد، یادآور رفتار یکی از نامزدهای انتخابات سال 1388 نیز هست، اما نکته اینجاست که اصلاحطلبان تبحر زیادی در فرافکنی و دور زدن واقعیتها دارند، ولی آنچه اینجا اهمیت دارد این است که دوری از واقعیات و قلب آنها، حصار خودساخته اصلاحطلبان است که علاوه بر اینکه آنان را از حرکت و بازاندیشی در اشتباهاتشان باز میدارد، جریان عقلانیت دینی را نیز با مشکل مواجه میکند.
مشق عملی ترامپیسم اصلاحطلبانه
تلاش اصلاحطلبان برای همسو معرفی کردن نیروهای انقلابی با تفکرات ترامپ، در حالی که نشانههای واضحی از مشق ترامپیسم در کارنامه آنان وجود دارد، در روزهای بعد از ترور شهید فخریزاده از سوی عناصر صهیونیستی وارد دور جدیدی شده است که از منظر دفاع از منافع ملی باید در مقابلش موضع گرفت.
بعد از ترور دانشمند شهید به دست صهیونیستها، گام تکمیلی این عملیات تروریستی از سوی رسانههای ضدانقلاب برداشته شده و اکنون نیز ادامه دارد. رسانههای معاند تلاش میکنند ترور شهید فخریزاده را نشانهای از شکست اطلاعاتیـ امنیتی ایران معرفی کنند، جمهوری اسلامی را ناتوان از پاسخ قلمداد کرده و از همه مهمتر با راهاندازی جنگ روایتها، نوعی دوقطبی در جامعه ایران برسازند که در آن عدهای را خواهان پاسخی بدون سنجش و جنگطلبانه و عدهای را خوهان صبر و عدم پاسخگویی معرفی کنند، در حالی که راه سومی هم هست و این رسانهها از آن یاد نمیکنند. مروری بر صفحات مختلف رسانههای فارسیزبان آمریکایی، انگلیسی و عربی این موضوع را نشان میدهد و تصویر مذکور را باز مینماید.
در هر حال فضای رسانهای معاند، فضای ایجاد آمادگی ذهنی و روانی برای انجام اقدامی نامعقول از سوی ترامپ علیه جمهوری اسلامی ایران است. حال در چنین فضایی تلاش اصلاحطلبان برای خوانش اقتدارگرایانه از اقدامات منطقی و قانونی مجلس اصولگرا و نیز طعنههای آنان به پیامهای مقتدرانه مقامات نظامی برای مجازات عاملان و آمران ترور شهید فخریزاده، از این منظر که تفسیری خشونتآمیز، جنگطلبانه و آشفته از کشور به نمایش میگذارند، همسو با رسانههای حامی ترامپ است. مشق ترامپیسم از سوی این افراد چندان تعجبی ندارد. آنان در طول این سالها با برخورد مطلقاً سلبی با موضوع اقتدار و امنیت، اساساً این مبنای مهم دانش سیاست را به فضای فکری خود وارد نکردهاند و برای نمونه به این موضوع فکر نکردهاند که میان همان دعاوی اصلاحطلبانه که به برکت انقلاب اسلامی در ذهن و زبان جامعه ایران شکل گرفته است، با برخورداری از اقتدار در مقابل دشمن خارجی رابطهای مثبت قرار دارد. آنان به چیستی اقتدار جمهوری اسلامی نیز فکر نکرده و تفسیری ناروا از آن دارند. اقتدار جمهوری اسلامی ایران به رنگ عقل و خون نوشته شده است. این اقتدار از سویی به رنگ سرخ خون شهدایی همچون همدانی و سلیمانی نگاشته شده و از سوی دیگر در کارنامه خود محاسبات دقیق و ریاضیگونه شهدایی همچون فخریزاده و تهرانیمقدم را دارد تا موشکهایی«نقطهزن»تولید شوند که تنها اهداف نظامی موردنظر و نه جان غیرنظامیان جبهه دشمن را مورد هدف قرار دهند و این همان عقلانیت دینی است. اکنون نیز عقلانیت دینی جمهوری اسلامی حکم میکند که عاملان و آمران ترور شهید فخریزاده را به شیوهای منطقی و با محاسبات کامل مجازات کند و نه خواهان اقداماتی فاقد سنجش و عقلانیت است و نه منفعل و ترسخورده. در مقابل اینکه برخی اصلاحطلبان موضع برخی روزنامههای انقلابی مبنی بر هدف قرار دادن شهر یا بندری از سرزمینهای اشغالی را شاهدی بر فقدان محاسبه در نظام تصمیمگیری جمهوری اسلامی قلمداد میکنند، تداوم همان فرافکنیها، بالا بردن حصار غفلت از عقلانیت دینی و مشق ترامپیسم در فرار از ادراک ارسال سیگنال «پاسخ معتبر» به جسارتیابی دشمن به گونهای دیگر است.