نظرتان درباره میزان بهرهبرداری ما از مزیتهای صادراتی کشور به ویژه در حوزه جغرافیایی و قرارگیری کشورمان در یکی از مهمترین کریدورهای جهانی ترانزیت کالا چیست؟
میزان واردات کشورهای همسایه بالغ بر هزار و 200 میلیارد دلار است و البته بیشتر از این رقم نیز صادرات دارند؛ یعنی تراز تجاری آنها در مجموع مثبت است و این نشان میدهد کشورهای همسایه ما برای هدفگذاری تجاری، کشورهای ثروتمند و توانمندی به شمار میروند. متأسفانه در دهه 90 و با توجه به عقبگرد تاریخی که در سالهای اخیر در حوزه تجارت خارجی داشتیم، صادرات ما به دنیا حدود 40 میلیارد دلار و صادرات به کشورهای همسایه نیز چیزی حدود 24 میلیارد دلار بوده است؛ یعنی با توجه به بازار 1200 میلیارد دلاری کشورهای همسایه سهم ایران از تجارت منطقه بسیار کم است. در مقطعی در اوایل دولت دوازدهم رویکرد وزارت صمت این بود که میزان صادرات به کشورهای همسایه دو برابر شود، اما این موضوع فقط در حد شعار باقی ماند؛ چرا که زیرساختهای لازم برای تحقق آن فراهم نبود. یکی از مشکلات ما این است که سرمایهگذاریهای صورت گرفته در ایران بسیار پراکنده بوده است؛ یعنی عمده سرمایهگذاریها با تنوع بسیار بالا، اما تمرکز بسیار پایین بوده است. از آنجا که عمده تولیدات ما حجم بالایی ندارد و قیمت تمام شده تولیدات ما بسیار بالاست، این موضوعات سبب کاهش قدرت رقابت ما با کشورهای دیگر شده است. در گذشته گفته میشد افزایش نرخ ارز یا همان کاهش ارزش پول ملی سبب افزایش صادرات میشود؛ اما طی دو سال اخیر با وجود افزایش نرخ ارز، شاهد افزایش صادرات نبودهایم. متأسفانه زمانی که ارزش ریال در برابر ارزهای خارجی کاهش پیدا میکند و به اصطلاح محصولات ما برای صادرات جذابیت پیدا میکنند؛ تنظیم و تعادل بازار داخلی به دلیل نداشتن برنامه بر هم میخورد. در شرایطی که میتواند به بهار صادراتی برای کشور تبدیل شود، گاهی صادرات برخی از کالاها ممنوع اعلام شده یا به دلیل نداشتن برنامه صادراتی و نبود تعادل در بازار، قیمت آن کالا در داخل کشور با افزایش شدید مواجه میشود. مشکل دیگر توانمندسازی بنگاههای صادراتی ماست، معمولاً بنگاههای ما فاقد شاخصههایی هستند که برای تجارت بینالمللی لازم است. حدود هشت هزار کد «اچ.اس» در دنیا داریم که در سطح بینالملل تبادل میشوند، از این هشت هزار کد، ما فقط حدود 2 هزار و 500 قلم کالا را صادر میکنیم که از این تعداد هم فقط 500 قلم کالا داریم که بالای 90 درصد صادرات ما را تشکیل میدهند. این موضوع نشان میدهد، ضریب تمرکز صادراتی ما بسیار بالاست که هر چقدر ضریب بالاتر باشد، یعنی تنوع محصولات صادراتی ما کمتر است و ما بیشتر روی محصولات خاصی متمرکز هستیم.
در حال حاضر ضریب تمرکز صادراتی ایران چه عددی است؟
ضریب تمرکز صادراتی ایران 49 از 100 است؛ در حالی که عدد تمرکز صادراتی ترکیه هفت است؛ یعنی هفت برابر بیشتر از ما تنوع صادراتی دارد. به عبارتی سبد صادراتی ترکیه تنوع خیلی بیشتری از ما دارد. ما در ایران حدود 12 هزار شرکت و فرد حقیقی داریم که کار صادرات را انجام میدهند؛ اما از این تعداد فقط 500 فرد و شرکت هستند که بالای 10 میلیون دلار صادرات میکنند که همین 500 نفر به طور متوسط بیش از 92 درصد صادرات کشور را انجام میدهند. ما با این اقلام محدود چطور میخواهیم جهان تجارت خارجی را فتح کنیم، تا زمانی که الگوهای توسعه در سطح کلان مبتنی بر تنوع بخشی به سبد صادراتی نباشد و مگاپروژههای صادراتی در مقیاس بینالمللی تعریف نشوند و به توانمندسازی بنگاههای اقتصادی نپردازیم، مطمئناً نمیتوانیم سهم خود را از تجارت خارجی ارتقا دهیم. طی این سالها عقبگرد تاریخی ما به لحاظ حجم صادرات و ارزش صادرات فقط به دلیل تحریمها نبوده است و در حالی که کشورهای دیگر به سرعت این فضا را پر میکنند، ما متأسفانه اصلاً هیچ برنامه و پلن استراتژیکی هم در حوزه تجارت خارجی نداریم.
این مسائل داخلی چه مواردی هستند؟
ما از دوران دفاه مقدس تاکنون به یک جنگ اقتصادی مبتلا هستیم. همیشه هم از سمت ابرقدرتها تحریم وجود داشته است، اما ما که در حوزه دانشگاهی تمام رشتهها را داریم، چرا هیچ رشتهای تحت عنوان جنگ اقتصادی در کشور ایجاد نشده است تا یک نگاه تطبیقی به موضوع جنگ تجاری و اقتصادی داشته باشد و در این رابطه مطالعه، تحلیل و مستندسازی شود تا ببینیم کشورهای دیگر در مقابل این جنگها چه اقدامات و واکنشهایی نشان دادهاند. چرا ما باید در اوایل دهه 90 با اعمال تحریمهای یکجانبه آمریکا دچار بحرانهای اقتصادی شویم و دوباره در سال 1397 با همان تحریمها مواجه شویم. خود این موضوع نشان میدهد، ما همیشه در یک فضای مهآلود و تاریک قدم برمیداریم، در صورتی که اگر واقعاً یک شاخه علمی و نگاه تطبیقی و تحلیلی وجود داشت، قطعاً با بروز هر بحرانی از جمله تحریم میتوانستیم گامهایی را برداریم. یک حقیقت تاریخی این است که ایران در طول نیم قرن گذشته چیزی بالغ بر 2 هزار میلیارد دلار درآمد نفتی و غیرنفتی داشته است. چنین رقمی برای کشوری که بخواهد بنیانهای اقتصادی خود را بازسازی و بهسازی کند، رقم بسیار بزرگی است کما اینکه کشور چین فقط در یک بازه زمانی 18 ساله از سال 1978 تا 1996 یعنی یک سال قبل از انقلاب ما فقط با 310 میلیارد دلار توانست 200 میلیون شغل ایجاد کرده و ساختارهای اقتصادی خود را به گونهای بنا کند که امسال هزار و 500 میلیارد دلار به دنیا صادرات داشته باشد. در حالی که ما با هفت برابر منابع بیشتر نه تنها یک هفتم چین هم اشتغال ایجاد نکردیم، بلکه امروز یک عدد فرسوده 44 میلیارد دلاری را در آمارهای تجاری خود داریم.
نظرتان درباره نقش رایزنهای فرهنگی و اقتصادی خارج از کشور در افزایش صادرات غیر نفتی چیست؟
تمام سازمانهای مشابه سازمان توسعه و تجارت ایران در سایر کشورها حدود 60 تا 80 درصد نیروهایشان در خارج کشورهای خود مشغول به فعالیت هستند؛ اما ما سازمانی فرسوده به نام سازمان توسعه و تجارت داریم که تمام رایزنان آن در خارج کشور فقط دو نفر هستند که یکی در افغانستان و دیگری در عراق است. در حالی که در سه سال گذشته 21 نفر رایزن داشتیم، اما امروز تعداد آنها به دو نفر رسیده است؛ آن هم درست در زمانی که در جنگ اقتصادی هستیم و بیش از هر زمان دیگری نیاز داریم تا کمبود ارز ناشی از نفروختن نفت را با صادرات کالاهای غیر نفتی جبران کنیم. در چنین شرایطی معلوم است صادرات ما رشد نمیکند.
چرا بخش خصوصی در این زمینه اقدامی نمیکند؟
اتاق بازرگانی با اینکه در طول برنامه پنجم سالانه 100 میلیون دلار از محل یک ده هزارم فروشی که دریافت کرده، درآمد داشته است و به عبارتی در طول این پنج سال درآمد 500 میلیون دلاری داشته انتظار میرود حداقل در هشت کشور اولی که اهداف اصلی صادراتی ما هستند هشت دفتر تأسیس میکرد تا نیازهای بازاریابی کالاهای ایرانی را پیگیری کنند و امروز حداقل هشت نماینده قدرتمند در هشت کشور داشتیم؛ اما این 500 میلیون دلار بدون اینکه هیچ ارزش افزودهای داشته باشد صرف تزئین ساختمانهای اتاق بازرگانی با زیباترین بناها در شیکترین مناطق شهر شده است. متأسفانه اتاق بازرگانی صرفاً به دنبال این است که ضریب نفوذ خود در دولت را افزایش دهد؛ ولی به دنبال این نیست که به وظایف خود عمل کند، دفاتری را راه بیندازد، تحلیل بازارها را ارائه دهد، نیرو بفرستد و بنگاهها را با آموزشهای لازم توانمند کند.