سردار «رحیم نوعیاقدم» فرمانده قرارگاه حضرت زینب(س) سپاه در سوریه و از همرزمان و یاران سردار دلها و سیدالشهدای جبهه مقاومت سردار سرلشکر شهید حاج قاسم سلیمانی است. او که متولد دیار اردبیل است، از رزمندگان سالهای دفاع مقدس در لشکر عاشورا به فرماندهی شهید مهدی باکری بود و راه باکری و باکریها را ادامه میدهد و آرزو دارد بعد از فتح اهداف مقاومت و سرنگونی رژیم صهیونیستی و برافراشتن پرچم «هیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة» بر روی قلل جولان و بالای مسجد قدس مزد جهادش را با شهادت بگیرد و به همرزمان دیرینش چون باکری و سلیمانی بپیوندد.
سردار نوعی اقدم بعد از هشت سال دفاع مقدس در جلساتی که تحت عنوان جلسات فرماندهان یگانهای نیروی زمینی برگزار میشد با صفا، صمیمیت، تقوا و تواضع حاج قاسم آشنا شد و بعدها که در نیروی زمینی مسئولیتی گرفت، ارتباطش با حاج قاسم بیشتر شد.
او در گفتوگو با ما درباره شخصیت حاج قاسم میگوید: «یکی از بزرگترین نقاط قوت و قدرت شخصیت او که باعث جذب همه رزمندگان میشد، اخلاقشان بود. حاج قاسم فوقالعاده متواضع بودند و رفتار مؤدبانه داشتند، برخوردشان صادقانه بود و هرفردی با وی ارتباط میگرفت احساس میکرد حاج قاسم او را بیشتر از همه دوست دارد. نمیتوانم بگویم حاج قاسم اصلاً در کار عصبانی نمیشد، ولی من در رفتارهای شخصیشان عصبانیتی ندیدم. اتفاقاً در شرایط سخت و بحرانی، سکینه و آرامش خاصی در وجودشان احساس میشد، گویی اتفاقات مهم اصلاً نمیتوانست حاج قاسم را به لحاظ روانی به وحشت بیندازد و یا حرکاتش را کُند یا متوقف کند.
البته اینطور مواقع بر تعجیل در مقاومت و تحرک بیشتر کار تأکید داشتند و گاهی لحن، تُن صدا و برخوردشان مثل یک فرمانده مقتدر و با صلابت تغییر میکرد، ولی در عمق وجودشان آرامش احساس میشد.»
وی درباره نوع ارتباط حاج قاسم با نیروهایش تعریف میکند: «اخلاق حاج قاسم جاذبه خاصی در ارتباطاتش با زیرمجموعه و نیروهای تحت امر خود ایجاد کرده بود و چهره متبسم حاج قاسم در برخوردهای شخصی و ارتباطات غیر مدیریتی و غیر اداری هر سنگی را آب میکرد.
به نظرم حاج قاسم با رفتارهای خود، مصداق این شعر بود: «میکشمت سوی خویش، این کشش از عشق ماست/ گر دل تو آهن است، عشق من آهنرباست». هر کسی در همان دیدار اول مجذوب اخلاق، ادب، تواضع و فروتنی سردار سلیمانی میشد.»
فرمانده قرارگاه حضرت زینب(س) در سوریه با بیان اینکه حاج قاسم فرماندهی کل قوا در سوریه را عقیله بنیهاشم میدانست، میگوید: «حاج قاسم با آن اقتدار و بزرگی، زمانی که به در آستانه حرم حضرت زینب(س) میرسیدند چنان متواضعانه، متضرعانه و مؤدبانه صورت بر زمین میگذاشتند و گریه میکردند حاج قاسم به این موضوع باور داشت که فرمانده کل قوا در سوریه حضرت زینب(س) است.»
سردار درباره ابراز ارادت فرماندهان سوری به سردار دلها میگوید: «ارتباط و ارادت فرماندهان سوری به حاج قاسم به گونهای بود که بعضی اوقات ژنرالها به بنده میگفتند اگر زمانی حاج قاسم آمد، به ما هم خبر دهید تا برای چند دقیقه هم که شده سردار سلیمانی را ببینیم.
انصافاً وقتی هم که حاج قاسم به میان نیروها میرفت، قدرت بسیار بزرگی از معنویت، شجاعت و توکل به بدنه نیروهای خودمان و دیگران تزریق میکرد. حتی در شرایط سخت، آثار وجودی و بودن او در روحیه و رفتار نیروها پیدا بود. در ادبیات جنگ، یکی از مؤلفههایی که در تجزیه و تحلیلها، جزء توان فیزیکی محاسبه میشود شخصیت فرماندهی است.
در دنیای غرب، فرماندهی را به تجربه، سابقه، علم و عملکردهای گذشتهاش توصیف میکنند؛ اما در ادبیات جنگ ما، یک توان به شکل غیر فیزیکی هم محاسبه میشود.» وی در خصوص فرماندهی حاج قاسم این چنین میگوید:
«فرماندهی حاج قاسم تجلی ایمان، توکل به پروردگار و توسل به اهل بیت(ع) بود و ادبیات او هم ادبیات حماسی بود که در کلام، رفتار و برخورد آن را نشان میداد. برخورداری او از قدرت و توانایی فیزیکی در کنار اخلاق، محبت، صفا و عاطفه، در بحرانیترین شرایط همه را تسلیم خود میکرد. وقتی یک مسیحی، یک سنی، یک دروزی یا یک شیعه در کنار حاج قاسم قرار میگرفت، دورش حلقه میزدند و مثل پروانه به دور او میچرخیدند. به هیچ عنوان احساس نمیکردند که حاج قاسم سلیمانی تنها به ایرانیها یا لبنانیها یا عراقیها یا سوری های شیعه محبت ویژه دارد. همان احساسی که شیعیان، ایرانیها و لبنانیها نسبت به حاج قاسم داشتند، مسیحیها، سنیها، دروزیها، علویها، پنج امامیها، دو امامیها و سه امامیها هم داشتند.»
سردار نوعیاقدم همچنین در این باره ادامه میدهد: «من فرماندهی، اخلاق پایه و عاطفه پایه را از حاج قاسم یاد گرفتم. حاج قاسم در مقام فرماندهی مخصوصاً برای نیروهای چند ملیتی از در اخلاق و عاطفه وارد میشد نه از در انضباط، دین و علم. حاج قاسم نباید در صحنه نبرد و به دست داعشیها شهید میشد یا در سوریه، لبنان یا عراق در میدان درگیری یک نفر او را با یک تیر یا خمپاره شهید میکرد. اراده الهی بر این بود که خون حاج قاسم نه در جغرافیای ایران بلکه در جغرافیای جهان جاری شود.»