بین سوم و نوزدهم دیماه 1365، دو هفته فاصله بود. شکست در عملیات کربلای4، بسیاری از فرماندهان و رزمندگان را که ماهها برای این عملیات فعالیت کرده بودند، سرخورده کرده بود؛ اما تصمیم و پافشاری فرمانده وقت سپاه، یکی از بزرگترین و مهمترین عملیاتهای دوران جنگ را رقم زد. مرخصیها لغو شد و فرماندهان قرارگاهها موظف شدند آمادگی یگانهای تحت امرشان را حفظ کنند. کمتر کسی بود که با تصمیم فرمانده وقت سپاه برای شروع یک عملیات جدید موافق باشد. انگیزه رزمندگان کاهش پیدا کرده بود و هر اقدام شناسایی ممکن بود باز هم از طریق ستون پنجم به اطلاع دشمن برسد. تنها چیزی که شلوغی خطوط رزم را از چشم عراقیها پنهان میکرد، گرد و غبار غلیظ همراه با مِه بود که تحرکات خودی را از دید آنها پنهان میکرد. فرمانده کل سپاه در محل قرارگاه خاتمالانبیاء(ص) مستقر شده بود و همه امور را پیگیری میکرد.
ساعت 22 روز هفده دیماه 1365 آقای هاشمیرفسنجانی وارد قرارگاه شد؛ اما هنوز خیلی از فرماندهان و مسئولان ارشد سپاه به قرارگاه نیامده بودند. هاشمی معتقد بود چند روز هم دیر شده است و محسن رضایی میگفت «شناساییها در روحیهها مؤثر بوده است؛ تعدادی از نفربرهای خشایار به دست بچهها رسیده و اطمینانشان بهتر از گذشته شده است. لشکر سیدالشهداء(ع) یک سری شناسایی کرده که امیدوارکننده است و تا پشت دشمن هم رفته است. دو گردان تانک داریم؛ زرهی ما که راه بیفتد و اولین نیروهای ما که آنجا برسد، دیگر تمام است و موفق خواهیم شد.»
ابراهیم حاجی محمدزاده، مسئول دفتر سیاسی سپاه معتقد بود: «بچهها تردید دارند از اینکه بتوانند هدف را بگیرند. عملیات قبلی (کربلای 4) روی آنها تأثیر گذاشته و زمان کم است. این جلسه نشان میدهد اگر چه در برخی موارد کاستیها وجود داشت؛ اما در مجموع آمادگی لازم برای شروع عملیات در منطقه شلمچه حاصل شده است.»
فرمانده کل سپاه میگفت: «اگر چه سؤالات و ابهامات در ذهن برادران هست؛ اما این را به فال نیک میگیریم. همیشه، هر وقت سؤالات زیاد بوده ما موفق بودهایم و هر وقت خوشبینی داشتهایم، با شکست مواجه شدهایم. امیدواریم که در این میدان آزمایش هم روسفید بیرون بیاییم...»
همه اینها در حالی بود که رئیسجمهور عراق تلاشهای سودان در زمینه میانجیگری در جنگ ایران و عراق را بیاثر کرده بود. رادیو اسرائیل در این زمینه گفت: «رئیسجمهور عراق محافلی را که حاضرند برای پایان بخشیدن به جنگ، شرایط حکومت اسلامی ایران را بپذیرند برحذر داشت و گفت: عراق با هیچ شرطی موافقت نخواهد کرد(!)»
نشست مشترک فرمانده عالی جنگ و فرماندهان ارشد سپاه برای آخرین بررسی طرح عملیات کربلای5 و تعیین زمان قطعی اجرای آن که از آخرین ساعت 17 دیماه شروع شده بود، در 18 دیماه هم پی گرفته شد. آقای هاشمیرفسنجانی که تصور میکرد تردید و ابهام قبلی اغلب فرماندهان رفع شده است، به یک باره با موج جدیدی از تردید و انتقاد این فرماندهان مواجه شد. همین بود که تصمیم گرفت در نشست خصوصی با محسن رضایی درباره عملیات به نتیجه نهایی برسد.
محمدعلی(عزیز) جعفری میگفت: «این دو روز هوا به خاطر وجود مه و گرد و غبار خیلی خوب بود؛ الحمدلله اصلا دشمن روی جادهها و منطقه دید نداشت. اگر فردا دید دشمن خوب باشد، منطقه وضعیت ناجوری خواهد داشت.»
احمد غلامپور، فرمانده قرارگاه کربلا که مسئولیت اصلی را در شروع عملیات داشت، ضمن تأکید بر لزوم سرعتعمل برای رسیدن به جای پای مناسب، مشکلات عقبه و ترابری را متذکر شد و به نظر میرسید در این خصوص نگرانیهایی دارد. هاشمیرفسنجانی نظر سرهنگ سیروس لطفی، مشاور نظامی فرمانده کل سپاه را نیز جویا شد. او معتقد بود دشمن وسایل دید در شب در اختیار دارد. باید هرچه زودتر شروع کنیم. میزان موفقیت در عبور از کانال پرورش ماهی حرکتی تهدیدکننده برای دشمن است که به تعداد نفربرهای خشایار و میزان حرکت آنها بستگی دارد.
هاشمیرفسنجانی بعد از شنیدن صحبت فرماندهان گفت: «اگر ما الان نخواهیم این جا بجنگیم معلوم نیست چه زمانی بتوانیم بجنگیم، البته اگر بد بجنگیم، خیلی ضرر میکنیم. ما میخواهیم عملیاتی بکنیم که حداقل فتحی داشته باشد. حالا که شما این همه نیرو و امکانات دارید، اگر نتوانید بجنگید، حتما چند ماه دیگر بدتر از این خواهد شد. دشمن قویتر از حالا میشود و ما قویتر نمیشویم.»
با جمعبندی فرمانده عالی جنگ به نظر میآمد جلسه تصمیمگیری در چارچوب بهتری به موضوع اصلی بپردازد؛ اما سؤال فرمانده قرارگاه قدس، جلسه را به حاشیه برد. محمدعلی جعفری گفت: «در بحثهای نظامی، هم تدبیر و هم توکل وجود دارد. مرز بین این دو چیست؟»
هاشمیرفسنجانی پاسخ داد: «توکل این طور نیست. شما وظیفه دارید تدبیر کنید و اگر نقطه ابهام دارید، رفع کنید. خداوند به ما اجازه نمیدهد چنین توکلی کنیم. اگر الان نتوانید عملیات کنید، باید بروید به امام بگویید ما نمیتوانیم بجنگیم. یعنی رسما و مردانه امضا کنید که نمیشود با عراق جنگید. همین طور که نمیشود توکل کنیم!»
با این سخنان آقای هاشمی، وضعیت بغرنجی برای فرماندهان سپاه به وجود آمده بود. از سویی سپاه به عنوان تنها عامل ادامه جنگ مطرح شده بود و از سوی دیگر تأکید شد که توان فعلی، بالاترین قدرت ممکنه کشور در جنگ است. در این میان آقای هاشمی نشان داد که با پافشاری در مورد ادامه جنگ موافق است؛ اما انتخاب را به سپاه واگذار کرد و گفت: «با پایان جنگ نیز مخالفتی نخواهد داشت. اما جلسه تصمیمگیری برای عملیاتی که قرار بود فردا شب انجام شود محیط مناسبی برای پرداختن به مسائل و مشکلات اساسی و استراتژیک جنگ نبود؛ به خصوص آنکه سپاه و فرماندهی آن هنوز زیر بار فشار روانی عملیات کربلای4 قرار داشتند. به همین جهت بود که از سوی حاضران در این جلسه در خصوص اظهارات بیان شده، مطلبی ابراز نشد.»
هاشمیرفسنجانی حرف آخر را زد و گفت: «پنج سال است داریم میگوییم «سقوط صدام». بعد از فتح خرمشهر این همه شهید دادیم؛ حالا اگر بخواهیم یک دفعه رها کنیم، اصلاً توی دنیا زیر پای انقلاب سست میشود. تحقیقاً ما راهی غیر از جنگ نداریم. من فکر میکنم جای جنگ واقعی همین جاست. هر متر از شلمچه به اندازه یک کیلومتر از جاهای دیگر باارزشتر است.»
به ظاهر ممکن است گمان کنید مباحث این جلسه مهم در همین جا به پایان رسید و فرماندهان حاضر در قرارگاه خاتمالانبیاء(ص) همداستان شدند تا فردا شب عملیات را شروع کنند؛ اما اینگونه نبود. ابهامات جدیدی مطرح شد که انجام عملیات و تصمیمگیری برای آن را سختتر میکرد. هاشمیرفسنجانی در یک سو از تمام توان و استدلالش برای ادامه جنگ با امید به پیروزی استفاده میکرد و فرماندهان سپاه و مشاورانشان در سوی دیگر بودند و حرفهایی میزدند که به راحتی نمیشد از کنار آن گذشت. بررسی ادامه این جلسه مهم را در شماره بعد پیگیری کنید...