صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

صبح صادق >>  نگاه >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۵:۰۱  ، 
شناسه خبر : ۳۲۸۰۶۳
نگاهی به رویکرد مردمی و انسانی انقلاب اسلامی ایران
تعدادی از عوامل و اعضای ساواک در تهران و سایر شهرها در واپسین روزهای حکومت پهلوی در درگیری با انقلابیون به قتل رسیده یا دستگیر و راهی زندان شدند.
پایگاه بصیرت / گروه سیاسی/ مهدی سعیدی

در طول تاریخ،  با پیروزی انقلاب‌ها خشونت به پایان نرسیده است!  انقلابیون پس از دستیابی به قدرت، با برخی عناصری که در برابر انقلاب مقاومت کرده و برای دوام نظام سیاسی گذشته تلاش کرده‌اند، تسویه حساب کرده‌اند. به ویژه آنکه چنین افرادی دست‌شان به خون انقلابیون نیز آغشته شده باشد! پس از پیروزی انقلاب فرانسه علاوه بر اعدام لوئی شانزدهم، چنان جوی از خشونت انقلابی و تندروی‌ها آغاز شد که تاریخ‌نویسان بر اساس آن معتقدند دیکتاتوری جمهوری‌خواهان کمتر از استبداد سلطنتی نبود. در پاریس ۱۳۷۶ نفر اعدام شدند که از آن جمله «لاوازیه» شیمیدان معروف، «مالزرب» حقوق‌دان و «آندره شید» شاعر را می‌توان نام برد

همین تندروی‌ها و خشونت‌ها را در سایر انقلاب‌های بزرگ جهان که با افتخار از آنها یاد می‌شود، شاهد هستیم؛ به گونه‌ای که حوادث وحشتناک روسیه از حدود تصور و تخیل ما در می‌گذرد. آماری که از روزهای اول پیروزی بلشویک‌ها به دست داده شده و در اسناد کنگره آمریکا نیز ثبت شده‌اند، حکایت از این دارند که در همان سال‌های اول به دست گرفتن قدرت از سوی بلشویک‌ها ۲۸ نفر اسقف و اسقف اعظم، ۶۷۷۶ نفر کشیش، ۶۷۶۵ نفر آموزگار، ۸۵۰۰ نفر پزشک، ۵۴۰۰۰ نفر افسر ارتش، ۲۶۰۰۰۰ نفر سرباز، ۱۵۰۰۰۰ نفر افسر پلیس، ۴۸۰۰۰ نفر ژاندارم، ۳۵۵۰۰۰ نفر روشنفکر، ۱۹۸۰۰۰ نفر کارگر و ۹۱۵۰۰۰ نفر دهقان به همراه امپراتور و اعضای خانواده‌اش در آن کشور به قتل رسیدند. قتل‌های سیاسی بعد از انقلاب‌های بزرگ در حدی بود که «کرین برینتون» جامعه‌شناس آمریکایی در کتاب «کالبدشکافی چهار انقلاب» به وجود آمدن این دوره از کشتار سیاسی را جزئی اجتناب‌ناپذیر در هر انقلاب بزرگ اجتماعی دانسته است

طبیعی بود پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز شاهد آن باشیم برخی از سران رژیم گذشته که در جنایات رژیم پهلوی نقش داشته و در کشتار ملت مؤثر بوده‌اند، به سزای اعمال خود برسند. برخورد با ایادی رژیم پهلوی تقاضای جمع محدودی نبود، بلکه به مطالبه عمومی مردمی زجرکشیده تبدیل شده بود که بیش از نیم قرن ستم و بیداد حکومت خاندان پهلوی را با همه وجود حس کرده بودند. ضمن آنکه در میان احزاب و گروه‌های سیاسی نیز اتفاق نظر در مورد برخورد با آنان وجود داشت. همایون کاتوزیان، با صراحت می‌نویسد: «یکی از نکاتی که همه انقلابیان و هواداران‌شان، به جز لیبرال‌ها، در آغاز در مورد آن اتفاق نظر داشتند کوششی منظم برای مجازات وابستگان رژیم گذشته و تا حد امکان، انحلال دستگاه نظامی و اداری حکومت بود. کمتر کسی مخالف آن بود که آتش خشم انقلاب، مسئولان رژیم گذشته و کسانی را که از روابط تجاری یا مالی با آن حکومت بهره برده بودند، هدف بگیرد.»

از سویی دیگر احزاب و گروه‌های سیاسی با ایدئولوژی‌های مختلف نیز نمی‌توانستند این حقیقت را منکر شوند که نظام سیاسی جدید همچنان از جانب ایادی رژیم گذشته تهدید می‌شود و برای استقرار کامل نیازمند برخورد با عوامل اصلی رژیم ستمشاهی است که در جنایات و کشتار ملت نقش داشته‌اند.

اما انقلاب اسلامی از جمله انقلاب‌هایی بود که سران آن و به ویژه حضرت امام خمینی(ره) اجازه ندادند که غلبه شور و شوق و احساسات انقلابی و نفرت و کینه ملت از جلادان و خائنان دوران پهلوی، عرصه انقلاب را به صحنه قتل عام عناصر وابسته به رژیم سابق بدل کند. تشکیل دادگاه‌های انقلاب برای رسیدگی قانونی به جرایم آنهایی که دست‌شان به خون مظلومان و بی‌گناهان آلوده بود، از جمله اقدامات برجسته‌ای بود که هرچند با انتقادات و اعتراضاتی همراه بود، اما همین دستگاه موجب شد تا به شدت از اقدامات خودسرانه کاسته شود و برخورد با مجرمان در مسیری قانونی البته متناسب با شرایط انقلابی آن دوران قرار گیرد! هرچند جریان‌های ضدانقلاب از همان ابتدا تلاش کردند تا با تخریب جایگاه دادگاه‌های انقلاب، آنان را نماد خشونت انقلابیون معرفی کنند.

«ساواک» از جمله دستگاه‌های مخوف ستمشاهی بود که در بسیاری از جنایات آن دوران نقش داشت. ساواکی‌ها در برابر جریان انقلاب نیز مقاومت زیادی نشان دادند و با وجود آنکه در 24 دی ماه 1357 با درخواست دولت بختیار و رأی مجلس شورای ملی منحل اعلام شده بود، اما همچنان در برخی شهرها شاهد کشتار مردم به دست ساواکی‌ها بودیم. اخبار این جنایات موجب آن شده بود تا حملات انقلابیون به مراکز، ساختمان‌ها و مقرهای ساواک شدت گیرد. در این میان سقوط مقر اصلی ساواک در منطقه سلطنت‌آباد تهران و نیز تصرف کمیته مشترک ضدخرابکاری در حوالی میدان توپخانه تهران که سال‌ها مرکز شکنجه‌های ساواک بود، بیش از سایر مراکز در افکار عمومی مردم و رسانه‌ها انعکاس یافت. مراکز و مقرهای ساواک پس از درگیری‌های خونین به تسخیر انقلابیون درمی‌آمد و برخی اعضا و عوامل ساواک دستگیر می‌شدند و اعلام خبر تصرف این مراکز با شادی توأم می‌شد؛ به‌ویژه اینکه سالیانی طولانی نام ساواک با شکنجه، قتل و مسائلی از این دست مرادف بود.

تعدادی از عوامل و اعضای ساواک در تهران و سایر شهرها در واپسین روزهای حکومت پهلوی در درگیری با انقلابیون به قتل رسیده یا دستگیر و راهی زندان شدند. انقلابیون و رهبران جمهوری اسلامی ایران خواهان ‌شناسایی، دستگیری و پاکسازی عناصر وابسته به ساواک از ارکان حاکمیت و دولت بودند و از خطراتی که ساواکیان می‌توانستند با هماهنگی سایر گروه‌های ضدانقلاب برای نظام اسلامی به وجود بیاورند، آگاه بودند؛ اما در این میان احزاب و گروه‌هایی نظیر سازمان مجاهدین خلق، چریک‌های فدایی خلق، کمونیست‌ها و عناصری از وابستگان به حزب توده، خود را به افشای نام و مشخصات اعضا و عناصر وابسته به ساواک و نیز آشکار شدن اسناد و مدارک محرمانه و سرّی ساواک مشتاق‌تر نشان می‌دادند. برخی چنین تحلیل می‌کردند که تلاش گروه‌های چپ و کمونیستی برای افشای سریع نام اعضا و همکاران ساواک طرحی از پیش تعیین شده از سوی کا.گ.ب و سفارت شوروی در تهران برای دستیابی سریع و آسان به مراکز، منابع اطلاعاتی و اقدامات ساواک در سالیان گذشته بر ضد شوروی و کا.گ.ب در ایران و سایر مناطق جهان است. گفته می‌شد کا.گ.ب و محافل وابسته به شوروی قصد داشتند با شناسایی سریع ارتباطات و اقدامات و طرح‌های ساواک، بر مجموعه منابع اطلاعاتی، امنیتی و ضدجاسوسی در ایران اطلاع یابند. در این میان در دی 1358 گروهی موسوم به اتحادیه کمونیست‌های ایران کتابی حاوی فهرست نام و مشخصات حدود 8000 نفر را منتشر کرد که آنها را به عضویت در ساواک یا همکاری با آن منتسب کرده بود.

نکته‌ای دیگر که ضرورت برخورد قاطع با باقی‌مانده‌های رژیم پهلوی را به مطالب‌های عمومی تبدیل می‌کرد، نگرانی‌ها از اقدامات براندازانه‌ای بود که امکان تحقق آن از جانب عناصر و ایادی رژیم پهلوی وجود داشت. برخی تحرکات مشکوک در این زمینه نیز شاهدی بر ضرورت جدی گرفتن نگرانی‌ها بود و تجربیاتی که در دیگر انقلاب‌ها می‌توانست هشداردهنده انقلابیون باشد. همین دغدغه موجب شد تا برخورد قاطع با ایادی رژیم پهلوی بیش از پیش ضرورت یابد. این دغدغه آنقدر با اهمیت بود که حتی حزب توده به اهمیت آن چنین اشاره می‌کند: «تجربه همه انقلاب‌ها یک حقیقت مسلم را ثابت می‌کند و آن اینکه رژیم سرنگون شده پس از سرنگونی هنوز مدت‌ها برای بازگشت تلاش می‌ورزد. رژیم سرنگون شده هنوز مدت‌ها پس از سرنگونی نیروی آن را دارد که در برابر انقلاب مقاومت کند. لذا انقلاب با سرنگونی رژیم حاکم پایان نمی‌پذیرد، بلکه آغاز می‌شود. انقلاب پیروز باید رژیم سرنگون شده را به‌طور کامل سرکوب کرده و ریشه‌های آن را برکند. انقلاب پیروزمند باید چنان جو انقلابی ایجاد کند که ضدانقلاب جرئت اظهار وجود نداشته باشد.»

نام:
ایمیل:
نظر: