صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صبح صادق >>  نگاه >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۵:۰۵  ، 
شناسه خبر : ۳۲۸۶۷۶
پایگاه بصیرت / سیدحسین خاتمی خوانساری

تاریخ اسلام و حتی تاریخ مکتب پر است از وحدت‌ها و تفرقه‌ها؛ چه بسیار منافعی که از وحدت حاصل آمد و چه بسیار مضراتی که از تفرقه و جدایی حاصل شد. هر جا که وحدت بود، حرکت بود و هر جا که اختلاف پیش آمد، توقف به ‌وجود آمد. جالب آنکه در طول تاریخ اسلام و مکتب کمتر اتفاق افتاده که مسلمانان و حتی شیعیان از تجربه گذشتگان در نداشتن وحدت عبرت بگیرند و با برادری و محبت حرکتی عظیم را آغاز کنند و ادامه دهند. از آن ‌طرف وقتی موفقیت‌های بزرگ مسلمانان به ویژه اهل مکتب را بررسی می‌کنیم، چیزی جز وحدت و تعادل و ملاطفت در کنار آن نمی‌بینیم؛ اما سؤال آن است که دلایل تفرقه‌  چیست؟ چه عاملی سبب می‌شود اهل مکتب که در محضر علم اهل‌بیت(ع) شاگردی کرده و با معارف الهی و دستورات دینی آشنا هستند، با یکدیگر نزاع می‌کنند و دچار دودستگی و تفرقه می‌شوند.

مطمئناً عوامل زیادی وجود دارد که سبب اختلاف و تفرقه می‌شود. برای نمونه، یکی از مهم‌ترین عواملش جهل است. امام جواد(ع) می‌فرماید: «لَوْ سَكَتَ الْجاهِلُ مَا اخْتَلَفَ النّاسُ»؛ اگر جاهل سكوت مى‌كرد، مردم اختلاف نمى‏‌كردند. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۱) اظهار نظرها و ایده‌های جاهلانه و نابجا سبب اختلاف می‌شود. به‌طور قطع نشناختن موقعیت سخن و ارائه نظر، هر حرفی را در هر مکانی گفتن و انسان‌ها را به جان هم انداختن، بزرگ‌ترین دلیل این پدیده است؛ اما همان‌طور که گفتیم اختلافاتی در میان نخبگان، عالمان و آشنایان به مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، دینی و حتی علمی رخ می‌دهد که منشأ آن جهل نیست. یکی از دلایل اختلاف در میان آگاهان جامعه و عالمان را می‌توان منفعت شخصی یا گروهی دانست. بی‌گمان هر انسانی دارای منافعی است و به این منافع تعلق خاطر دارد. این منافع می‌تواند شخصی، گروهی، فکری یا سیاسی باشد. این حس، یک حس خدادادی است که انسان‌ها تعلقاتی به چیزهایی پیدا می‌کنند و نفع خود را در آن می‌بینند. به عبارتی منفعت‌طلبی ذاتاً بد نیست، زیرا خداوند این حس را درون انسان‌ها قرار داده تا در کنار هم جمع شوند و گروه‌هایی برای پیشبرد اهداف انسانی و الهی تشکیل دهند؛ در صورتی‌ که بسیاری از انسان‌ها نمی‌توانند از این حس خدایی استفاده صحیحی داشته باشند. متأسفانه این کاربرد نابجا در میان فرهیختگان و خواص جوامع هم دیده می‌شود.

انسان‌ها برای منافع شخصی خود در گروه‌ها دور هم جمع می‌شوند و از منافع گروه حمایت می‌کنند و تنها یک امر سبب می‌شود این منفعت‌طلبی انسان را به سرکشی و طغیان نکشاند و آن هم «تقوای الهی» است. هنگامی که حضرت صدیقه‌طاهره(س) می‌فرمایند: «الجار ثم الدار»؛ یعنی اخلاق الهی همیشه منفعت برادران و خواهران دینی را بر منفعت خود ترجیح می‌دهد. این تشخیص هم برای فردی است که عالم و عامل به دستورات اهل بیت(ع) است. کسانی‌که عالم هستند، ولی به علم‌شان عمل نمی‌کنند و منافع شخصی را بر منافع دینی، مکتبی و اخلاقی ترجیح می‌دهند، به منافع شخصی خودشان هم نمی‌رسند. چه بسیار افرادی که با ضربه به منفعت دین می‌خواهند به منافع شخصی خود برسند، اما حذف و فراموش می‌شوند. خداوند در آیه 19 سوره حشر می‌فرماید: «وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ»؛ و همچون كسانى نباشيد كه خدا را فراموش كردند و خدا نيز آنها را به «خود فراموشى» گرفتار كرد، آنها گناه‌كارانند. این افراد روزی را می‌بینند که نه‌تنها منافع شخصی، بلکه شخص خودشان را هم فراموش کردند. نباید فکر کنیم آنچه برای منفعت دین و حتی نظام دینی و مردم متدین انجام می‌دهیم، برای خودمان منفعتی ندارد. خداوند در قرآن می‌فرماید: «اگر کار خوبی انجام می‌دهی، برای خودت داری انجام می‌دهی و اگر کار بدی انجام می‌دهی به ضرر خودت است.» (اسراء/7) و می‌فرماید: «کسی که جهاد می‌کند برای خودش دارد جهاد می‌کند.» (عنکبوت/6) و می‌فرماید: «اگر کسی شکر کند، برای خودش شکر کرده است.» (لقمان/12) و می‌فرماید: «اگر کسی خودش را تزکیه کند، به‌خاطر خودش تزکیه کرده است.» (فاطر/18)

کسانی‌که مدام به دنبال منافع غیرالهی خود هستند، نفعی از تلاش‌هایی که دارند نمی‌برند. معمولاً این تلاش‌ها یا نابود می‌شود یا به نفع دیگران تمام می‌شود. امام على(ع) می‌فرمایند: «مردم در دنيا دوگونه عمل مى‌كنند؛ يكى در دنيا براى دنيا كار مى‌كند، به‌طورى كه دنيايش او را از آخرتش باز داشته است، براى بازماندگانش از فقر مى‌ترسد، امّا به فکر فقر خودش [در آخرت] نيست. از اين‌رو، عمر خود را در راه منفعت ديگران صرف مى‌كند و ديگرى در دنيا براى بعد از دنيا كار مى‌كند و از دنيا آنچه براى او مقدّر است بدون زحمت و تلاش به او مى‌رسد. چنين كسى هر دو بهره را جمع كرده و هر دو سرا را به دست آورده است و نزد خداوند با آبرو شده، به‌طورى كه هر حاجتى از خدا بخواهد، به او بدهد.» (غررالحكم، ح2139) اگر خواص جامعه به سمت منفعت دینی و اخلاقی بروند و از منافع غیرالهی و تفرقه‌افکن دوری کنند، وحدت ایجاد می‌شود و پس از آن حرکت به سمت رشد و توسعه امکان بیشتری پیدا می‌کند و نظام دینی قوام و استحکام می‌یابد.

نام:
ایمیل:
نظر: