همه ما در اطرافیان خود با آدمهایی روبهرو هستیم که همیشه در حال غر زدن هستند و از همه کس و همه چیز گلایه و شکایت دارند! البته احتمال اینکه خود ما جزء آنها باشیم هم بسیار بالاست! شاید یکی از دلایلی که افراد غر میزنند و شکایت میکنند، نارضایتیها باشد. اصولاً وقتی احساس میکنیم موفق نبودهایم و در جایگاهی که باید باشیم، نیستیم، شروع به غر زدن میکنیم و با این شیوه شاید کمی از بار مسئولیت خود خالی کنیم.
جالب است بدانیم که غر زدن و منفیبافی، یکی از روشهایی است که میتوان با آن در فضای مجازی معروف و دیده شد. بسیاری از افراد به دنبال مطالب جذاب در توئیتر و اینستاگرام میگردند و یکی از معیارهای مهم جذابیت برای آنها رو کردن پشت پردهها و شنیدهنشدههاست. برای نمونه، شما بین دو تیتر «مملکته داریم؟ اختلاس میلیاردی کارمند شهرداری» و «پاکبان شهرداری چک یک میلیاردی را به صاحبش بازگرداند»؛ کدام یک را برای خواندن بیشتر کلیک میکنید؟ شاید شما تیتر دوم را کلیک کنید؛ ولی بهتر است بدانید طبق پژوهشهای صورت گرفته، میزان توجه به تیتر اول، که یک تیتر منفی و سیاهنمایی شده است، به مراتب بیشتر از تیتر دوم است.
طبق نتایج تحقیقاتی که به تازگی نشریه «گاردین» منتشر کرده است، کاربران فضای مجازی همگی در حال انتشار مطالب و رخدادها هستند، اما آنچه همچون بنزین برای انتشار همهجانبه مطالب در فضای مجازی عمل میکند، میزان منفی بودن مطلب است! پژوهشگران به این نتیجه رسیدهاند که مطلب هرچه منفیتر و غرغرانهتر، میزان انتشارش بیشتر! حداقل در مطالب سیاسی اینگونه است.
در گذشته تصور میشد برای اینکه مطلبی دیده شود، فردی که آن را منتشر میکند، مهم است و تعداد دنبالکننده، هشتگها و لینکها هم تأثیر جداگانهای دارند و در این بین به موضوع مطلب توجهی نشده بود. تحقیقات اخیر که پژوهشگران اسپانیایی انجام دادهاند، نشان میدهد مطلبی اگر منفی باشد، بدون توجه به منتشرکننده آن شانس بیشتری برای بازنشر دارد و مطالب مثبت کمتر با اقبال مواجه میشوند.
در فضای مجازی و بسترهایی، مانند اینستاگرام و توئیتر، افراد برای دیدهشدن به هر کاری دست میزنند. علاقه به معروف بودن و دیدهشدن کم و بیش در همه کاربران فضای مجازی وجود دارد. نوجوانانی که در اینستاگرام به دنبال دنبالکننده هستند تا معروف شوند و از کنار آن کسب درآمد کنند تا سیاستمداران و اقتصاددانان و جوانان جویای نامی که در توئیتر دنبال بازنشر مطالبشان هستند تا جایگاهی به دست بیاورند و نامی برای خود دست و پا کنند. این علاقه و میل دیده شدن، کم کم افراد را به انتشار مطالب و تیترهای زرد و منفی سوق میدهد؛ زیرا به مرور کاربران میفهمند هرچه منفیتر باشند، بازدیدشان بیشتر خواهد بود.
ساز مخالف زدن یکی از روشهایی است که میتوان با آن منفیبافی کرد و خود را مورد توجه دیگران قرار داد، یعنی در هر موضوعی، مخالف باشی حتی اگر در دیدگاههایت تعارض به وجود بیاید! برای نمونه، صادق زیباکلام در بحبوحه سیل چند سال اخیر در غرب کشور و ورود نیروهای محور مقاومت به داخل ایران برای کمک به هموطنان سیلزده، در مصاحبه با شبکههای تلویزیونی ضدانقلاب، به امدادرسانی این نیروها معترض شده و آن را کاری غلط میداند. در واقع وی ساز مخالف با اکثریت میزند که حضور این نیروها را مفید میدانستند و همین مخالفت موجب دیده شدن میشود. همین فرد به تازگی همزمان با آتشسوزیهای مهیب در آمریکا و درخواست کمک ایالت کالیفرنیا از استرالیا و کانادا، آن را الگویی برای مقامات ایرانی میداند و اعلام میکند آخرین بار ایرانیها چه زمانی برای اطفای آتشسوزی از کشورهای همسایه کمک خواستهاند؟ در حالی که یادش نیست چند سال پیش نسبت به کمک نیروهای حشدالشعبی عراق معترض بود! میتوان گفت یکی از عیوب منفیبافی و سازمخالف زدن، آلزایمر است.
یک روش دیگر در منفیبافی و تلاش برای دیدهشدن، افشای حقایق و ندیدهها و نشنیدههاست! به گونهای که حتی مطالب قدیمی را میتوان بار دیگر به نام خود منتشر کرد. مطالبی که هیچگاه دلیلی برای اثبات آن داده نمیشود و همه در حد حرف و توئیت باقی میماند. از پشت پرده زندگی سلبریتیها در اینستاگرام گرفته تا هشتگهای فسادیاب و عدالتخواهی و... در توئیتر که ادعاهایشان نتیجه روشنی ندارد و فقط از یک ادعا به ادعای دیگر منتقل میشوند! شاید بتوان گفت بازخورد زیاد اخبار منفی و سهل کردن معروف شدن افراد، سبب میل این اشخاص به انتشار چنین ادعاهایی شده است که در بیشتر مواقع دروغ و گاهاً سیاهنمایی است.
انتشار این حجم از اخبار منفی و سیاهنمایی شده تنها مختص ایران و کاربران فارسیزبان نیست. همانطور که گفتیم، پژوهشگران اسپانیایی در فضایی با کاربران اروپایی این مطالعه را انجام دادهاند، اما نتیجه آن برای دیگر کاربران هم صادق است. شاید یکی از دلایل گرایش به انتشار اخبار منفی، سلیقه ما در گزینش بیشتر این اخبار در میان دیگر اخبار است. این سلیقه، در نهایت مشکلات روحی و ناامیدی در پی دارد. تصور کنید هر روز که فضای مجازی را مرور میکنید، تنها اخبار منفی، سیاهنمایی شده و... میبینید، بعد از مدتی این اخبار تأثیرات خود را در نگرش و زندگی شما خواهد داشت. حتی بسیاری از کارشناسان توصیه میکنند اخبار حوادث و در این اواخر، اخبار مربوط به ویروس کرونا و اعلام کشتهها هم تأثیر منفی در زندگی افراد خواهد داشت. برای تغییر این جو حاکم بر فضای مجازی، باید از خود شروع کنیم و کمتر به دنبال اخبار زرد، منفی و سیاه باشیم. آن موقع است که دیگر کاربران فضای مجازی برای بهتر دیده شدن، به دنبال انتشار اخبار مثبت و مفید خواهند رفت و دیگر خبر موفقیت کشتیگیرانمان در رقابتهای بینالمللی در میان انبوهی از اخبار منفی گم نخواهد شد.
چرا زیاد غُر میزنیم؟
«نارضایتی مداوم» و برطرف نشدن نارضایتی، یکی از زمینههای شکلگیری و تداوم رفتاری است که میتوانیم آن را «غرزدن» بنامیم؛ به ویژه زمانی که سازوکارهای لازم و نتیجهبخش برای اعلام نارضایتی و رسیدن به رضایت فراهم نیست، حتی وقتی که نارضایتیها واقعی نیستند.
گویی غرزدن به واکنش یا رفتاری تبدیل شده است که دیگر هدف و غایت آن طرح یک موضوع، مشکل یا مسئله نیست. انگار غرزدن، کارکردهای فرهنگی و اجتماعی دیگری هم پیدا کرده است که از قضا به مهمترین کارکردهای آن تبدیل شدهاند. شاید خندهدارـ یا تأسفبارـ باشد اگر یکی از کارکردهای آن را حتی «تفریح» یا «سرگرمی» قلمداد کنیم. در بین عموم ایرانیها وضعیتی رایج شده است که من آن را «غرزدن به مثابه اجتماعی» یا «نقزدنهای اجتماعی» مینامم. «غرزدن به مثابه اجتماعی» یا «نقزدنهای اجتماعی» رفتاری است که به نظر میرسد به تدریج به یک عادت رفتاری در بین عموم ایرانیها تبدیل شده است؛ نوعی گلایه کردن از همه چیز، پرسش کردن گلایهآمیز از همه چیز که فقط و مدام از سوی ما تکرار میشود، بدون اینکه برای آن به دنبال پاسخ، راه حل یا اقدامی باشیمـ گاه حتی راه حلهایی هم داریم، اما از اقدام خبری نیستـ؛ زیرا اساساً قرار نیست مسئله یا مشکلی حل شود؛ غرزدن رفتار و در سطحی دیگر واکنشی است که هویت خود را از «تکرار شدن» میگیرد؛ این «تکرار شدن» خود هویتبخش و معنابخش به چنین رفتار یا واکنشی است. در غرزدن همیشه گویی این انتظار وجود دارد که پاسخ و حل یک مسئله، مشکل یا موضوع غرزدن باید از سوی شخص دیگری یا در جای دیگری ارائه شود؛ در بسیاری از موارد مانند دولت یا حکومت. در جلسات و گردهماییهای دوستانه، در نشستهای اداری، در گفتوگو با همکاران و در همه جا از بدی اوضاع میگوییم و میپرسیم؛ از دلایل ناکامیهایمان، از فقر، از بیعدالتی، از شایستهسالاری، از خویشاوندگرایی (پارتی بازی) و نظایر آن، به نحوی که گویی ما بیرون گود ایستادهایم و در چنین چرخهای حضور نداریم و مدام پاسخ را به دیگری حواله میدهیم. به نظر میرسد، وقت آن رسیده است که درباره دلایل غرزدن که به تدریج به یک رفتار یا فرهنگ عمومی تبدیل شده است، به طور جدی تأمل کنیم. گویا غرزدن خواه و ناخواه به یک الگوی رفتاری در فرهنگ عمومیمان تبدیل شده است. الگوهای رفتاری از سوی جامعه تعریف و ارائه میشوند؛ این الگوها نه یک شبه، که به تدریج و براساس وضعیت و نیاز جامعه و کارکردهایی که میتوانند ایفا کنند، شکل میگیرند. گفتنی است، در شکل گرفتن آنها، متغیرهای گوناگونی نقش دارند و آموزش آنها هم به شکل غیرمستقیم (غیررسمی) و هم به شکل مستقیم (رسمی) انجام میشود. غرزدن را براساس چنین تعریفی از الگوی رفتاری (فرهنگی) باید بررسی کرد؛ الگویی که افراد عموماً خود را موظف به تبعیت از آن احساس میکنند. با این حال، برخی از ما از این رفتارها گریزانیم؛ کم نیستند آدمهایی که دیگر حوصله شنیدن غرزدنهای این و آن را ندارند و به آستانه خسته شدن از غرزدن رسیدهاند. هر گاه خود را در آستانه چنین احساسی دیدید، لبخند بزنید و به در پیش بودن روزهای بهتری امیدوار باشید.
افشین داورپناه