صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صبح صادق >>  نگاه >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۶:۵۷  ، 
شناسه خبر : ۳۳۰۶۰۰
صف‌آرایی‌های جناح‌های سیاسی در دهه ۸۰ - بخش  دوم
پایگاه بصیرت / مهدی سعیدی

در شماره گذشته از چگونگی شکل‌گیری جریان اصولگرایی پس از روی کارآمدن دولت آقای خاتمی سخن گفتیم و تأکید کردیم که انتخابات دوم خرداد 1376 و به قدرت رسیدن جریان چپ، پایانی بر جریان‌شناسی سیاسی گذشته و سرآغاز چینش جدیدی از آرایش سیاسی گروه‌های سیاسی در کشور بود و در همین دوره شاهد شکل‌گیری جریان اصولگرا و اصلاح‌طلب در سپهر سیاسی کشور بودیم.

جناح چپ پس از یک دوره افول در فعالیت سیاسی و دوری از قدرت با پیروزی در دوم خرداد 1376 از انزوای سیاسی خارج شد و قوه مجریه را در اختیار گرفت و عضوی از مجمع روحانیون مبارز بر جایگاه قوه مجریه تکیه زد. سیدمحمد خاتمی با شعار اولویت دادن به توسعه سیاسی به میدان آمده بود تا اصلاحات سیاسی مدنظر خود را با همه توان در پیش بگیرد. جریان چپ نیز در ائتلافی با راست مدرن این بار در قامت جریانی جدید با عنوان اصلاح‌طلبان میدان‌دار عرصه سیاست در کشور شد که از منظری دیگر به «جریان دوم خرداد» نیز شهرت یافت.

گفتمان اصلاح‌طلبی نیز با دال‌هایی، چون توسعه سیاسی، مردم‌سالاری، اصلاحات، جامعه مدنی، آزادی، مطبوعات، احزاب و قانون فصل‌بندی شد و بلافاصله از طریق فضای رسانه‌ای ایجاد شده به گفتمانی فراگیر بدل شد.

دولت خاتمی را می‌توان از یک سو مولود دوران هاشمی دانست که با حمایت ضمنی وی و بخش قابل ملاحظه‌ای از اعضای کابینه‌اش که در قالب جریان راست مدرن و حزب کارگزاران سازندگی گرد آمده بودند، به قدرت رسید و از سوی دیگر در تقابل با دوران سازندگی! چرا که انتخاب خاتمی حاصل واکنش منفی افکار عمومی و نتیجه گریزناپذیر سیاست‌های توسعه اقتصادی آقای هاشمی و کم‌توجهی به دیگر ابعاد توسعه اعم از توسعه سیاسی و فرهنگی و عدالت اجتماعی در دوران سازندگی بود.

پس از انتخابات گروه‌هایی که در انتخابات از خاتمی حمایت کرده بودند، تحت عنوان کلی «جبهه دوم خرداد» گرد هم آمدند. این جبهه متشکل از 18 گروه و تشکل سیاسی بود که مهم‌ترین آنها عبارت بودند از: جبهه مشارکت ایران اسلامی، حزب همبستگی ایران اسلامی، مجمع روحانیون مبارز، حزب کارگزاران سازندگی ایران، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، دفتر تحکیم وحدت، انجمن اسلامی معلمان، حزب اسلامی کار، مجمع نیروهای خط امام، جمعیت زنان جمهوری اسلامی، مجمع اسلامی بانوان، انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران و مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم. نقطه اشتراک «جبهه دوم خرداد» با وجود اختلاف‌نظرهای فراوان در سطوح و مسائل مختلف، حمایت از خاتمی، اصلاحات و مقابله با جریان اصولگرا به مثابه رقیب سیاسی بود.

برخی تحلیلگران و نویسندگان، بر‌آمدن گفتمان چرخش‌یافته افراد شاخص اصلاحات، به‌ ویژه حزب مشارکت را ناشی از محافل و حلقه‌های مطالعاتی ‌مانند حلقه‌ کیان و مرکز مطالعات استراتژیک ریاست‌جمهوری می‌دانند. حلقه‌کیان به‌ عنوان معروف‌ترین مرکز مطالعاتی تجدیدنظرطلبان، حول محور شخصیت‌‌هایی چون عبدالکریم سروش و محمد مجتهدشبستر، اداره می‌شد و به محملی برای بازسازی فکری و اجتماعی روشنفکری تبدیل شد. هویت فکری‌ـ اجتماعی شخصیت‌های شاخص اصلاح‌طلبان نیز که به‌ مباحث ناشی از موج روشنفکری و مباحث دگراندیشی در فکر دینی علاقه‌مند شده و به آن گرایش یافته بودند، در این حلقه شکل گرفت. اعضای حلقه کیان که ترکیبی از لیبرال‌ها و چپ‌گرایان اسلامی بودند، با بازاندیشی افکار خود، غرب‌پژوهی را راهبرد مطالعاتی خود قرار داده و به ‌این نتیجه رسیده بودند که تلفیقی از تجربیات مثبت تمدن غالب بشری (غرب) و درونی‌کردن آنها با ارزش‌های بومی و محلی، بهترین راهکار است و در همین‌راستا بر تلفیق سه شکاف ملی، اسلامی و غربی تأکید می‌ورزیدند

آنها به‌ مرور زمان، از مواضع اصولی و دینی نظام جمهوری اسلامی فاصله گرفته و با شعار توسعه سیاسی و پیوستن به ‌نظام جهانی، به سوی تمدن و تفکر غرب لیبرال حرکت کردند. دگرگونی پایه‌های اندیشه‌ای کسانی چون گنجی، تاج‌زاده، علوی‌تبار، حجاریان و برخی سازمان‌دهندگان اصلی جریان سیاسی دوم خرداد در این حلقه و تحت تأثیر آن شکل گرفت. آنچه در حال رخ دادن بود، عبور از گفتمان اسلام سیاسی به اسلام سکولار بود که بعدها با عناوین مختلفی همچون «اسلام رحمانی» تکرار شد.

مرکز مطالعات استراتژیک ریاست‌جمهوری نیز برای ساماندهی توسعه‌ سیاسی در سال 1368 و در دوران ریاست‌جمهوری آقای ‌هاشمی‌رفسنجانی شروع به‌‌کار کرد. موسوی‌خوئینی‌ها در آغاز، ریاست این مرکز را بر عهده داشت. شاخص‌ترین بخش این مرکز معاونت سیاسی آن بود که افرادی نظیر حجاریان، علوی‌تبار، عبدی و مجید محمدی در آن فعالیت داشته و پروژه‌هایی را برای توسعه سیاسی دنبال می‌کردند. نتیجه‌ای که طی تحقیقات مختلف گرفته بودند، این بود که توسعه سیاسی در ایران در مرحله اول نیازمند ایجاد برخی تغییرات در ساختار سیاسی کشور است و در مرحله بعد باید فرهنگ سیاسی ایران متناسب با فرهنگ یک جامعه‌ غربی تغییر کند.

جریان اصلاح‌طلب خیلی زود رادیکالیزه شد و کار از دست عقلا و اعتدالیون این جریان که صبغه‌ای مذهبی‌تر و خط امامی‌تر داشتند، خارج شد و در مسیری افتاد که حتی جریان نفوذی در این جریان کار را به براندازی و استحاله و سکولاریزاسیون کردن جمهوری اسلامی کشاند. طرح «حاکمیت دوگانه» و در پس سخن گفتن از «انسداد سیاسی» و طرح سناریوی «خروج از حاکمیت» که در نهایت به تحصن نمایندگان مجلس ششم با هدف ایجاد خلل در روند قانونی برگزاری انتخابات صورت گرفت، نمونه‌ای از رادیکالیزه شدن جریان اصلاحات بود که حتی کلید خوردن سناریوی «عبور از خاتمی» را نیز در درون خود پروراند و گفتمان اصلاح‌طلبی را به مقابله با گفتمان انقلاب اسلامی کشاند!

نام:
ایمیل:
نظر: