انتخابات 1400 را از منظرهای مختلفی میتوان بررسی کرد. یک جنبه مواجهه جریان تحریمگر انتخابات بود که در مقابل جریان انقلابی قرار داشت و تلاش کرد با سوء استفاده از نابسامانی اوضاع اقتصادی، بهرهبرداری خود را کرده و مردم را از حضور در پای صندوق رأی دلسرد کند؛ اما آنچه در 28 خردادماه محقق شد، از آنچه انتظار داشتند، بسیار فاصله داشت. انتظار خط تحریم، مشارکت زیر 30 درصد بود که میتوانست پیروزی ارزشمندی برای آنان باشد، اما حضور 49 درصدی ملت در شرایط دشواری که شرح آن خواهد رفت، تحریمگران را در بن بست قرار داد. فردای انتخابات نیز ماجرای تحریمکنندگان تمام نشده و مصادره نتیجه انتخابات در دستور کار آنان است و تلاش دارند با تفسیر به رأی نتایج، کمی از ناکامی خود بکاهند! در این میان جریان رادیکالی در حال شکلگیری است که رسماً از خداحافظی با صندوق رأی سخن میگوید و مدعی است: «اصلاحات صندوق محور مرده است»! تلاش جدید این جریان القای «غیردموکراتیک بودن انتخابات» است. سعید حجاریان در یادداشتی با عنوان «جمهوری به شرط لا» مدعی پایان جمهوریت در جمهوری اسلامی شده و میگوید: «اکنون، با انتخابات ریاستجمهوری دوره سیزدهم وارد دورهای جدید از جمهوریت شدیم که «جمهوریت بهشرط لا» یا به بیان دقیقتر «جمهوری لاجمهور» توصیفکننده آن است. در انتخابات ۱۴۰۰ پروژه بیگانهزدایی از سیستم تحت لوای نظارت استصوابی و سایر ابزارهای حذفی به نقطه اوج خود رسید؛ بهنحوی که همه رؤسایجمهور بالقوه آمدند و هیچکس نماند! هیچ فراکسیونی در درون نظام سیاسی نماینده واقعی خود را نداشت و صرفاً ساخت قدرت طیفی از نامزدهای خود را تأیید کرد و در ویترین انتخابات چید. در جمهوری لاجمهور رقابت و مشارکت توأمان کاهش یافت و شد آنچه شد!» در مورد این اظهارات باید به چند نکته توجه کرد:
1ـ نگاه به آمار ادوار انتخابات ریاستجمهوری، میانگین مشارکت مردم را 67 درصد نشان میدهد. به واقع بطور میانگین، 33 درصد مردم در دوازده دوره گذشته نیز در انتخابات شرکت نکردهاند! اگر میزان مشارکت در انتخابات 1400 را 49 درصد بدانیم، اختلاف حدود 18 درصد خواهد شد که علت آن عواملی چون شیوع بیماری کرونا و ناکارآمدی دولت خواهد بود. اینکه کرونا باعث شده در تمامی انتخاباتهای یک سال و نیم گذشته در جهان، کاهش مشارکت 10 تا 20 درصدی را ثبت کنیم، موضوعی نیست که نویسنده مقاله از آن بیاطلاع باشد، اما اغواگرانه تلاش دارد تا این حقیقت را پنهان کند و اغراض نادرست مطلوب خود را نتیجهگیری کند! در کنار کرونا، کارآمدی دولتی قرار دارد که هشت سال پیش با حمایت نویسنده مدعی، و همفکرانش به قدرت رسیده است! دولتی که در ناکارآمدی آن در ماههای پایانی صدای همه را در آورده است و حاصل آن شده است که جامعه در بدترین شرایط به استقبال انتخابات رفته است! عاملی که بدون شک مهمترین عامل کاهش مشارکت به حساب میآید!
2ـ حقیقت دیگر آنکه در این انتخابات «بانیان وضع موجود» حرفی برای گفتن نداشتند، نه آنکه نمایندهای برای حضور نداشته باشند! بهترین گزینههای این جریان (که اغلبشان مبتنی بر قانون احراز صلاحیت نشدند) نیز نمیتوانست چندان به آرای آقای همتی در انتخابات بیفزاید! چرا که کارنامه باز این جریان پیش روی ملت، اعتباری برای این جریان باقی نگذاشته است! شاهد این مدعا، ناکامی تاریخی فهرست مطلوب این جریان در انتخابات شوراهای شهر است که تحت عنوان «لیست جمهور» انتشار یافت و حمایت رسمی رئیس دولت اصلاحات را نیز به همراه داشت، اما با اختلاف فاحشی ناتوان از ورود به ساختمان بهشت شد! ضمن آنکه مشاوران افراطی همتی و مهرعلیزاده در مناظرات همه تلاش خود را برای رادیکال کردن اوضاع فضای انتخابات از طریق رقیبهراسی کردند، اما شگردهای سوخته آنان نتوانست اعتمادی در مردم ایجاد کند و رأی 2/5 میلیونی نامزد این جریان به خوبی پایان کار آنان را آشکار کرد! اصلاحطلبان به جای فرافکنی و متهم کردن جمهوری اسلامی به عبور از جمهوریت، باید عامل اصلی به محاق رفتن اصلاحطلبی را در ناکارآمدی این جریان دنبال کرد که جز با بازاندیشی و خانه تکانی جدی اردوگاهی قابل جبران نخواهد بود.