صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

صبح صادق >>  نگاه >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۲۷ تير ۱۴۰۰ - ۱۸:۲۴  ، 
شناسه خبر : ۳۳۲۲۱۶
 چرایی مسئله‌مندی حیات فکری جامعه برای ما
پایگاه بصیرت / حمزه عالمی

در جست‌وجوی آخرین وضعیت جریان‌های فکری و روشنفکری ایران امروز با تنوعی از آرا و افکار مواجه می‌شویم که هر یک از خاستگاهی مختلف به موضوعات باب میل خود می‌اندیشند و اگر بخواهیم نسبت این افکار و آرا را با مسائل واقعی کشور مورد تأمل قرار دهیم، شاید به نتایج مشخصی نرسیم. در فضای فکری اکنون ایران، تفکر فلسفی بیشتر در چارچوب‌های محدود دانشگاهی زیست می‌کند و جریان روشنفکری دینی نیز به نسبت زیادی به حاشیه رفته یا دست‌کم در فضایی منزوی و ناامید از اثرگذاری بر افکار نخبگانی جامعه ادامه حیات می‌دهد؛ به این ترتیب سؤال اصلی این است که نیروهای مؤثر در حیات فکری جامعه امروز ایران کدامند و به چه سمت‌وسویی جامعه را می‌برند؟ هرچند در ضمن اندیشیدن به این سؤال نباید از تأثیرگذاری کرونا که سبب محدود شدن عرصه عمومی شده است، غفلت کنیم؛ عرصه‌ای که زمینه حیات گفت‌وگویی برای بازتولید اندیشه را فراهم می‌کند.

 

جریان‌های فعال در ایران امروز

غور و بررسی در فضای فکری امروز ایران، یعنی آن فضایی که از کانال رسانه، در مقام مرجعیّت فکری جامعه نخبگانی ایران قرار گرفته است و آموزه‌های تولید شده در آن به تدریج فرهنگ عمومی را تحت تأثیر قرار می‌دهد، گویای این است که هرچند در این فضا جریان‌های مختلف فکری زیست می‌کنند، اما جریان غالب را جریانی تشکیل می‌دهد که بیشتر خاصیّت جنبشی و رفتارگرایانه دارد؛ یعنی اولاً، با رویکردی هستی‌شناسانه و فلسفی به مسائل جامعه نمی‌نگرد‌ـ و به تبع آن دغدغه جهان‌بینی توحیدی را نداردـ ثانیاً، اندیشه را به موتور محرکّه رفتارها و اقدامات واکنشی و گاه عصیان‌گرایانه علیه وضع موجود تبدیل کرده است. در واقع فراوانی مشکلات اقتصادی و افزایش نارضایتی‌ها در جامعه امروز ایران، زمینه و بستری است که اندیشمندان اجتماعی امروز ایران را واداشته است تا برای صورت‌بندی این فضای اعتراضی در گفتمان خاص خود به رقابتی شدید بپردازند و هر یک سعی می‌کنند، دیدگاه خود را جامع‌ترین دیدگاه برای تفسیر تحولات کنونی جامعه تعریف کنند. آنچه در این میان مشهود است، رونق یافتن بازار آن دسته از متفکران جامعه‌شناسی است که میل بسیار زیادی به جنبشی دیدن جامعه ایران دارند و ضمن اینکه تفکیکی میان محرومیت‌های واقعی و احساس محرومیت قائل نمی‌شوند، آنها را ضریبی عصیان‌گرایانه می‌دهند و میان اندیشه و عصیان چرخ‌هایی دیالکتیکی ایجاد می‌کنند، حال آنکه دیالکتیک در معنای کلاسیک (و سقراطی) بر محور تضارب اندیشه‌ها با یکدیگر متولد شد و البته فیلسوفی همچون هگل آن را به تضاد عین و ذهن تبدیل کرد و جامعه‌شناسان سودایی تاریخی با هگل دارند.

در حالی که متفکران فلسفه و سیاست در حاشیه فضای فکری ایران زیست می‌کنند و برخی از آنان هم اندیشه را به حرفه کسب‌وکار تبدیل کرده‌اند، برخی از مفاهیم بنیادین تفکر فلسفه سیاسی، همچون اخلاق و عدالت، تحت تأثیر تفاسیر جنبشی و عصیان‌گرایانه غالب قرار گرفته‌اند. اخلاق (به معنای Ethics) در اندیشه کلاسیک و همچنین در اندیشه اسلامی، به معنای یک تحوّل درونی بود و اصلاح درون (یا در فرهنگ اسلامی تهذیب نفس) را مقدمه اصلاح بیرون و رفتار فرد تعریف می‌کرد، اما در دوره مدرن، اخلاق (به معنای Morality) صرفاً بر رفتار مطلوب در عرصه عمومی تأکید دارد و معیار مطلوب بودن را همرنگی با اکثریّت تعریف می‌کند. چنین اخلاقی به عقاید و باورهای شخصی و حوزه خصوصی کاری ندارد و صرفاً خواهان احترام به قوانین و مقررات و دیگر خوبی‌ها در حوزه عمومی است و می‌تواند از درون آن دورویی و نفاق تولید شود. عدالت نیز در معنای کلاسیک برخاسته از اعتدال درونی و حاکمیت عقل بر سایر قوای انسانی بود و در معنای اسلامی نیز مبتنی بر فطرت، امری مطلق، فرازمانی و فرامکانی است و تهذیب و سلامت نفس و ایجاد تعادل میان قوای انسانی مقدمه لازم آن به شمار می‌آید.

در شرایط کنونی این دو مفهوم که مفاهیم بنیادین و شالوده‌های اصلی یک جامعه هستند، به رفتار جنبشی و عصیان‌گرایانه تحوّل یافته‌اند و از معنای فضیلت‌مند خود خارج شده‌اند؛ برای برخی از صاحب‌نظران نیز این دو فضیلت کالایی شده‌اند. این فضای غالب در حیات فکری امروز ایران‌ـ که به هیچوجه کل این حوزه را شامل نمی‌شودـ در عرصه سیاست رسمی به تولید رقابت‌های حذفی، سهم‌خواهی و گروه‌گرایی منجر می‌شود و در سطح جامعه نیز به افزایش انتظارات در عین نارضایتی و کنش و واکنش‌های هیجانی و گاه عصبی می‌انجامد.

 

مسئولیت نیروهای متعهد

در نوشته‌های پیشین گفته شد، انتخابات ریاست‌جمهوری امسال مسئولیّت سنگینی را متوجه نیروهای متعهد و مدافع ارزش‌های انقلاب اسلامی می‌کند. از مسئولیت این نیروها در حوزه تأمین حداقل‌های جامعه که بگذریم، آنچه باید مهم‌تر دیده شود مسئولیت این نیروها در حوزه فکری‌ـ فرهنگی است. در یادداشت پیشین مسئولیت نیروهای متعهد را در احیای مدنیّت دینی تذکّر دادیم. معنای آن تذکّر نسبت به این یادداشت، نقش عرصه عمومی در احیای اندیشه را یادآوری می‌کند و لازم است اضافه کنیم که عرصه عمومی‌ـ که می‌تواند از دل مدنیّت دینی ظهور کند‌ـ نباید مورد بی‌توجهی نیروهای متعهد قرار گیرد، چرا که اولاً بی‌توجهی سبب رونق گرفتن افکار و اندیشه‌های غیربومی و بی‌ارتباط با مسائل واقعی جامعه می‌شود و ثانیاً ماندن در فضای نهادی، همچون مساجد و هیئت‌های مذهبی، از کفایت لازم برای تغییر فضای فرهنگی جامعه برخوردار نیست، چه اینکه اساساً بخشی از جامعه از این نهادها رویگردان شده‌اند.

در این نوشتارـ و شاید در نوشتارهای بعدی‌ـ نیز ضمن تأکید بر این مسئولیّت، لازم است حوزه‌های آن را شناسایی کرده و در باب آن تدابیر لازم بیندیشیم. اگر نیروهای متعهد بخواهند حوزه فکری ایران امروز را به مقام فضیلت‌مندانه خود باز گردانند، لازم است در گام اول خود را نسبت به این مهم مسئول بدانند و به ویژه آن بخش از بیانات رهبر معظم انقلاب را که بر اهمیّت و ضرورت تفکر، روشنفکری و فرهنگ (همچون بیانات معظم‌له در جمع دانشجویان دانشگاه تهران (22/2/1377) و ‌در دیدار استادان و رؤسای دانشگاه‌ها‌ (9/7/1386)) تأکید می‌کنند، یادآوری کرده و در بحبوحه مشکلات کنونی، اندیشه را صرفاً در حوزه مسائل روزمره محصور نکنند. باید دانست اگر تفکر فلسفی و سیاسی ایران امروز در پیوند با سنّت خود تعریف شود، بیش از اینکه در رویارویی با نظام سیاسی قرار گیرد، به نهادینه کردن ارزش‌های انقلاب اسلامی، افزایش تحمل و مدارا در جامعه و سیطره عقلانیّت بر امور و حل چالش‌ها منتهی می‌شود.

ثالثاً سکّوی قدرتی که نیروهای متعهد امروزه در اختیار دارند، فرصت بی‌نظیری است که بر اساس آن رهبری فضای فکری ایران را به دست گیرند و تفکر را از گرایش‌های جنبشی و کالایی خارج کنند. این ممکن نخواهد بود مگر با رواداری در قبال اندیشه‌ها و رونق بخشیدن به حیات گفت‌وگویی؛ منطق مدافعات شهید مطهری از آزادی تفکرـ و نه آزادی عقیده‌ـ از اینجا روشن می‌شود.

نام:
ایمیل:
نظر: