صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

صبح صادق >>  نگاه >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ - ۲۰:۰۰  ، 
شناسه خبر : ۳۳۲۷۱۷
 نگاهی به حوزه‌ای دیگر از مسئولیت نیروهای متعهد
پایگاه بصیرت / حمزه عالمی

احیای مدنیت دینی و حوزه عمومی بر مبنای سنت و تفکر سیاسی اسلام و ایران و زنده کردن حیات اندیشه در سپهر عمومی جامعه دو امری بود که در نوشته‌های قبل، نیروهای متعهد را در قبال آنها مسئول دانسته و درباره چرایی اهمیت و نتایج آنها کلیاتی گفتیم. خاستگاه این دست از مباحث، جایگاه تعیین‌کننده «حضور آگاهانه و منسجم» مردم در نظام اسلامی است و در دوران جدید که گسترش جوامع و پیچیدگی وظایف دولت‌ها مانع از مواجهه مستقیم حکمرانان با مردم می‌شود، اهمیت دادن به این حضور و عینیت بخشیدن آن از رهگذر گروه‌های میانجی در جامعه ممکن می‌شود و میانجی‌گری سیاسی نیازمند میانجی‌گری فکری است. این نوشتار در ادامه خطی که از نوشته‌های قبل دنبال می‌کند، همواره حیات اندیشه و حوزه‌هایی که می‌تواند آن را احیا کند، یعنی حوزه عمومی راـ به سبب موقعیت شکل‌گیری دیالکتیک‌ـ مهم دانسته و ریشه بسیاری از مشکلات و از جمله ناکارآمدی نیروهای میانجی را در فقدان یا انحراف این دو موضوع می‌داند.

ضرورت اتخاذ رویکرد میانجی

در این نوشته‌ها که بر مسئولیت نیروهای متعهد تأکید می‌شود، این دعوی را داریم که طی چند سال اخیر نیروهای متعهد به ارزش‌های انقلاب اسلامی اولاً، تجربه سیاست‌ورزی خوبی کسب کرده و با فاصله گرفتن از تحرکات هزینه‌ساز در سال‌های قبل به درک نسبتاً منسجمی از منافع ملی دست یافته‌اند و ثانیاً، تعهد نسبی آنان به ارزش‌های دینی و انقلابی و نیز ارتباط بیشترشان با مسائل جامعه، آنها را در مقام احیاگران مدنیت و تفکر سیاسی برخاسته از سنت و در پیوند با مسائل جامعه قرار می‌دهد، اما این، تنها یک سرآغاز است و تداوم این راه به رویکردی وابسته است که پیوند سنت فکری ایران و مسائل کنونی جامعه را در نظر گیرد و این راه بسیار دشواری است، چه اینکه بسیاری از اندیشه‌ورزان ایرانی راه خود را با این داعیه آغاز کرده‌اند، اما در ادامه مسیر دیگری را رفته‌اند. البته به جد باید تذکر داد که دوری از مطلق‌اندیشی یکی دیگر از مسئولیت‌های نیروهای متعهد در مواجهه با بخش زیادی از افکار و اندیشه‌هایی است که در جامعه فکری ایران تولید شده است. در بسیاری از این اندیشه‌ها می‌توان نقاط روشن متعددی ناظر به چگونگی روزآمد کردن سنت برای حل مسائل کنونی جامعه یافت و آنچه در اینجا به عنوان الزامی دیگر برای نیروهای متعهد مطرح می‌شود، «نگرش میانجی‌گرایانه» است. مشکل بزرگی که همواره وجود داشته، جزیره‌ای بودن سرمایه‌ها بوده است؛ از سرمایه‌های مادی تا سرمایه‌های فکری. این عدم پیوند سرمایه‌های فکری و به خط نشدن آنها در مسیر مصالح حاکمیت و جامعه اسلامی در شرایطی که احساسات و گرایش‌های شالوده‌شکن از ناحیه پدیده‌های مختلف فرهنگی به جامعه ایران راه یافته است، اجازه نمی‌دهد ذخایر فکری و انرژی نیروهای سیاسی بر حل مشکلات تمرکز کنند.

علم در دایره تکثرگرایی سیاسی

یکی از حوزه‌های مهم و مبنایی در زمینه رویکرد میانجی‌گرایانه، پیوند میان روش‌های علمی از رهگذر وفاق سیاسی است. علم مدرن و چگونگی مواجهه مسلمانان با آن سرگذشت مفصلی در جهان اسلام دارد. ابراهیم کالین‌ـ که هرچند اکنون در مقام سخنگوی وزارت امور خارجه ترکیه قرار دارد، اما به عنوان فردی صاحبنظر در زمینه رابطه علم و دین به شمار می‌آیدـ معتقد است در جهان اسلام سه رویکرد نسبت به علم شکل گرفته است: رویکرد اول که یک رویکرد مقدماتی به شمار می‌آید از سوی سعید نورسی‌ـ از نواندیشان ترکیه‌ـ و شاگردانش، مطرح شد که می‌کوشند میان یافته‌های علم مدرن و آیات قرآن ارتباط برقرار کنند و پیامدهای ناگوار علم مدرن را‌ـ نظیر آنچه در جنگ‌های جهانی ظاهر شد‌ـ با تأکید بر آموزه‌های اخلاقی پاسخ دهند؛ در رویکرد دوم که نگرش معرفت‌شناسانه به علم دارد، آن را از مقام متافیزیک پایین می‌آورد و با استناد به آرای فلاسفه علم همچون کوهن، پوپر، فایرابند و... برای شکستن هیمنه اثبات‌گرایی (پوزیتیویسم) و عینیت علوم تجربی، علم را اصولاً به‌عنوان ساختاری معرفتی معنا می‌کند که ادعای تبیین نظم واقعیت فیزیکی در چارچوب منحصربه‌فرد روش علمی را دارد و دعاوی هستی‌شناسانه ندارد. در این رویکرد فلسفۀ علم با جامعه‌شناسی علم یکی گرفته می‌شود و هرگونه توسل به اعتبار جهان‌شمول و عینیت در علوم فیزیکی بر مبنای تاریخ‌گرایی مطلق، ایدئولوژی و سوگیری فرهنگی و نظایر اینها در این علوم، رد شده است. از نظر ابراهیم کالین این دیدگاه از آنجا مورد توجه شمار زیادی از متفکران اسلامی و از جمله متفکران ایرانی (مانند سعید زیباکلام) قرار گرفته است که به زعم آنها می‌تواند مبنایی برای اسلامی‌سازی دانش قرار گیرد؛ اما رویکرد سوم که کالین خود به آن نزدیک است، رویکردی است که نگرشی متافیزیکی و هستی‌شناسانه به علم دارد و در آرای افرادی مانند رنه گنون، سیدحسین نصر، نقیب‌العطاس و... نمایان شده است و به اعتقاد کالین دیدگاه افرادی همچون مهدی گلشنی، آیت‌الله جوادی‌آملی و شاگردانش در ایران نزدیک به این رویکرد است. در این رویکرد، توحید صبغه مقدسی به هستی و طبیعت می‌دهد و زیربناهای فلسفی علم اسلامی، آنگونه که نصر، العطاس و دیگران تعریف کرده‌اند، از توحید مشتق می‌شوند، یعنی توحید، به عنوان اساس دین اسلام، در قلمرو علوم طبیعی به‌عنوان وحدت ذاتی علم با وحی الهی و روابط متقابل نظم طبیعی مطرح می‌شود، بنابراین علم زمانی می‌تواند اسلامی و دینی باشد که وحدت میان طبیعت با خدا را بازتاب دهد.

انتخاب هر کدام از این سه رویکرد، نیازمند توجه به وضعیتی است که در آن به سر می‌بریم. در وضعیت کنونی مقدمات روش‌های علمی از جانب نوعی تکثرگرایی روشی و مدیریتی زیر سؤال رفته است. در این وضعیت قدرت و سیاست به مثابه منشوری عمل می‌کنند که ورودی‌های علمی را به طیفی از روش‌ها تبدیل کرده و سبب بحران در مدیریت شده‌اند. برای نمونه، در موضوعات مختلفی همچون بحران آب، با دیدگاه‌های علمی متکثر و متضادی مواجه می‌شویم، که مدعیان هر یک به دلایل علمی و به ظاهر موثقی متوسل می‌شوند. تکثرگرایی در اینجا برخاسته از غلبه قدرت و سیاست بر علم و دانش است؛ اگر میان روش‌ها و نتایج علم اختلاف‌نظرهایی وجود دارد، اشتراکات اساسی نیز میان آنها وجود داشته و اندکی توافق در حوزه قدرت و مدیریت می‌تواند به اتخاذ یک روش علمی واحد منجر شود و البته تداوم حیات این روش نیز وابسته به همین توافقات در حوزه قدرت است. به این ترتیب، بحران اصلی امروز ما همان اختلاف‌ها در حوزه قدرت و مدیریت است و آنچه می‌تواند سبب حل مشکلات شود، ایفای یک نقش میانجی‌گرایانه است که در حوزه قدرت و سیاست باید نضج گیرد. شاید با همین نگرش بتوان اخلاق‌گرایی، نگرش نقادانه به اثبات‌گرایی و توحیدمحوری را از رویکردهای اول، دوم و سوم در زمینه علم، در پارادایم واحدی جای داد و با اجماع نخبگانی به سوی حل مشکلات حرکت کرد و این مسئولیت میانجی‌گرایانه جز از رهگذر توافق در حوزه سیاست و قدرت ممکن نمی‌شود.

نام:
ایمیل:
نظر: