همه انسانها در طول تاریخ برای ایجاد یک زندگی خوب در تلاش بوده و هستند و به این اصل تکیه داشتهاند که نابرده رنج گنج میسر نمیشود. لزوم کار و حرکت از قواعدی است که همه به آن گرایش دارند؛ به گونهای که هر آبادانی در دنیا را با کار و تلاش، حرکت و مداومت و زحمت کشیدن برای رسیدن به هدف میدانیم. گاهی هم میشود که ما کارمان را برای رسیدن به نقطه مدنظر و جایگاه مطلوب کافی نمیبینیم و علاقه داریم یک نیروی قویتر به کمکمان بیاید و ما را در رسیدن به مطلوبمان یاری کند.
ما در حین حرکت و تلاش و پس از آن برای بهثمر نشستن زحمات خود از خداوند متعال کمک میخواهیم و او را نیرویی قویتر در یاری همه موجودات میشناسیم. این کمک و یاری خداوند برای رسیدن به مقصد و برای بیشتر شدن نتیجه دسترنج را «برکت» مینامیم.
به همین دلیل اصطلاحی داریم که میگوید: «از تو حرکت از خدا برکت»؛ یعنی برکت خداوند زمانی شامل حال انسانها میشود که آنان حرکت و تلاش داشته باشند. این برکت در دین اسلام چه معنایی دارد؟ در چه زمانی برکت خداوند شامل حال انسانها میشود؟ اولاً باید بدانیم خداوند روزی همه انسانها را به اندازه کفایتشان میرساند، اما آنان که نعمتهای مادی و معنوی بیشتری میخواهند، از خداوند درخواست برکت دادن به تلاششان را دارند.
ثانیاً کسانی که اهل معرفت هستند، هر قدمی را که برمیدارند، به خداوند و فضل او و کمک او نسبت میدهند و برای خود هیچ چیزی درنظر ندارند. برکت یکی از مفاهیم دینی است که در قرآن و روایات نکات فراوانی در مورد آن گفته شده است و معنای آن افزونی خیر و سود است که خداوند برای بندگان باتقوا در نظر میگیرد. همچنین بهمعنای ثبات و دوام خیر در هر چیزی است. مفسران قرآن کریم آن را «خیر نافع» میدانند.
علامه طباطبایی(ره) میگوید: «بركت، امرى نسبى است و در هر چيزى به حسب هدفى است كه در آن نهفته است.»(المیزان، ج7، ص390) از تعریف برکت در میان اندیشمندان میفهمیم که ثبات و دوام در نعمت جزء اصلی برکت است؛ یعنی ما کاری انجام میدهیم که در کوتاهمدت اثر آن از بین میرود؛ ولی خداوند تفضل میکند و آثار خوب و معنوی فعل ما را تداوم میبخشد.
خداوند در قرآن برکتش را مخصوص اهل تقوا میداند و میفرماید: «لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ»(اعراف/96) باتوجه به این آیه در تعریف برکت بیانتها بودن را هم باید اضافه کنیم. در کل هرچیز از سوی خداوند باشد، بینهایت میشود و هر چیزی که به قدرت او متصل بشود، لایتناهی است. دعایی که ملائکه در حق حضرت ابراهیم(ع) داشتند هم اشاره به همین موضوع دارد که در برکت «رشد، گسترش، توسعه و افزایش، همراه با خیر معنوی و مادی» موجود است، آنهم بدون انتها، آن دعا این است: «رَحْمَتُ اللّهِ وَ بَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ»؛ رحمت و بركات خدا مخصوص شما اهل بيت رسالت است.(هود/73) دعایی برای نسل حضرت ابراهیم(ع) که آثار آن را دیده و میبینیم.
همانطور که اشاره شد آنچه سبب نزول برکات و نعمات است، تقوای الهی است؛ یعنی وقتی انسانها مطیع امر خداوند باشند، او به کمترین حرکتها بیشترین و بادوامترین نتایج را میدهد؛ بهطوری که همه انسانها از آن متنعم شوند و به آن برسند.
برای نمونه، هنگامی که انصاف و لطف و قناعت در میان مردم زیاد شود، برکات هم زیاد میشود. این به این معنا نیست که کمتر استفاده کنیم تا محصولمان کم نشود؛ یعنی وقتی مردم دغدغه آسایش و آرامش همنوعان و مخلوقات خداوند را داشته باشند، خداوند هم نعمتهایش را زیاد میکند، بهعبارتی اگر در حالت عادی از یک دانه گندم یکصد گندم بروید، در حالتی که انسانها تقوا داشته باشند، این تعداد افزوده میشود.
این نکتهای است که قرآن به آن اشاره کرده و میفرماید: «مَثَلُ الَّذینَ یُنفِقونَ اَموالَهُم فى سَبیلِ اللّهِ کَمَثَلِ حَبَّة اَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فى کُلِّ سُنبُلَة مِائة حَبَّة وَ اللّهُ یُضاعَفُ لِمَن یَشاءُ وَ اللّهُ واسِع عَلیم»؛ کسانىکه اموال خود را در راه خدا انفاق مىکنند، همانند بذرى هستند که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه، یکصد دانه باشد و خداوند آن را براى هرکس بخواهد (و شایستگى داشته باشد) چند برابر مىکند و خدا (از نظر قدرت و رحمت) وسیع و (به همه چیز) داناست. انفاق کردن یعنی عمل به دستور خداوند، نتیجه آن چیست؟ نزول نعمات و برکات به لطف و فضل خداوند.
پس اگر میخواهیم زندگی ما مشمول برکت خداوند شود، باید عواملی را که باعث بابرکت شدن زندگی و کار و تلاشمان میشود، بشناسیم و آن را بهکار بگیریم. البته باید به باطن عوامل برکتزا توجه کرد؛ یعنی شاید ظاهر یک کار این باشد که چیزی از ما کم میشود؛ اما باطن آن این است که با لطف خداوند محصول کارمان برکت یافته و بیشتر میشود؛ مانند انفاق که در ظاهر مالی از ما کم میشود؛ اما در باطن برکت خداوند است که بهطرف ما جریان پیدا میکند.
بهعبارتی کسی که اهل انفاق است، محصولی دارد که در صورت انفاق نکردن آن را اصلاً بهدست نمیآورد.