صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صبح صادق >>  نگاه >> گفتگو
تاریخ انتشار : ۱۴ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۲:۴۵  ، 
شناسه خبر : ۳۳۳۳۹۴
صبح صادق نقش روسیه در تحولات افغانستان را در گفت‌وگو با دکتر مهدی سنایی بررسی کرد
پایگاه بصیرت / عارف محمودی

هفته‌نامه صبح صادق به منظور واکاوی تحولات اخیر افغانستان، مصاحبه‌ای را با دکتر مهدی سنایی، سفیر سابق جمهوری اسلامی ایران در روسیه و تحلیلگر ارشد اوراسیا انجام داده است که ماحصل این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

 

مبانی سیاست خارجی روسیه

پیرامون اهمیت مبانی سیاست خارجی روسیه که مهم‌ترین مؤلفه برای فهم عملکرد سیاست خارجی این کشور است و همچنین نقش عناصر تأثیرگذار بر رفتار مسئولان سیاست خارجی این کشور می‌توان گفت، روسیه پس از فروپاشی شوروی دچار رخوتی جدی شد؛‌ ولی با شروع دهه نود میلادی روند تجدد و صنعتی شدن در این کشور شروع شد که منازعه‌ای بین شرق‌گرایان و غرب‌گریان در روسیه بود. این روند بیش از واقعیت فیزیکی بعد روانی داشت؛ چرا که پس از فروپاشی شوروی، این احساس پدیدار شد که مشکلات شوروی و فروپاشی این کشور ناشی از دشمنی با غرب بوده است که در نهایت منجر به تکوین روندی افراطی برای مصالحه و سازش با غرب و سازش با غرب شد. مظهر این دیدگاه «یلتسین» وزیر خارجه‌اش آندری کوزیرف بود که تمایل داشت روسیه بخشی از اروپا، ناتو و غرب باشد.

در این شرایط روسیه در جنگ سرد با آمریکا و غرب شکست می‌خورد و ناچار غرب‌گرایان در این کشور حاکم می‌شوند، ولی از نیمه دوم دهه ۹۰ میلادی روس‌ها احساس ‌کردند دورنمایی که از غرب می‌پنداشتند، سرابی بیش نبوده و از این دوره سیاست‌های روسیه در قبال غرب به سمت تعدیل شدن حرکت کرد و گرایش به سمت شرق و اوراسیا تقویت شد. بنابراین می‌توان گفت، سیاست خارجی کنونی روسیه، رویکردی است که از نیمه دوم و پایان دهه ۹۰ میلادی، یعنی سال‌های 1998 تا 2000 شکل گرفته است و با روی کار آمدن پوتین در اوت ۱۹۹۹ تثبیت شد، محور اصلی سیاست خارجی روسیه در این دوران نا امیدی، سرخوردگی و تردید نسبت به غرب است.

بر اساس این مقدمه می‌توان گفت، سیاست خارجی روسیه در سال‌های اخیر بر اساس این مبانی شکل گرفته است:

پندار روسیه به عنوان یک قدرت بزرگ؛

ناسیونالیسم و ملی گرایی به عنوان یک عنصر راهبردی در سیاست خارجی؛

کلیسای ارتودوکس؛

اوراسیا گرایی و تمایل به شرق؛

اقتصاد انرژی؛

توازن نیروی نظامی و برابری توان استراتژیک در عرصه جهانی.

 

راهبرد روسیه در افغانستان

برای شناخت راهبرد کنونی روسیه در زمینه تحولات افغانستان باید به شکست تمام عیار اتحاد جماهیر شوروی در سال 1988 که به خروج از افغانستان منجر شد، اشاره کرد.

از شکست روس‌ها از افغانستان مدت زمان طولانی نمی‌گذرد، بنابراین خاطره تلخ این شکست در ذهن‌شان وجود دارد و به این دلیل با احتیاط در مورد افغانستان رفتار می‌کنند، حتی در مورد ورود به سوریه نیز بسیار محتاط بودند. از جمله در ملاقاتی که در اواخر سال ۱۳۹۴ هیئت ایرانی با آقای پوتین داشت، سه هفته بود که روسیه وارد سوریه شده بود و در عملیات‌های هوایی در سوریه حضور داشت، نظر پوتین در این ملاقات این بود که ما برای چهار هفته یا حداکثر دو ماه برای حضور در سوریه برنامه‌ریزی کرده‌ایم. در ملاقاتی که دکتر لاریجانی با پوتین داشت، اولین ملاقات رسمی با روس‌ها پس از ورود آنها به سوریه بود و ملاقات شهید سلیمانی قبل از آن انجام شده بود، پوتین این نظر را داشت که ما نگرانیم یک ویتنام برای روسیه در سوریه درست شود.  روس‌ها تمایل دارند به مردم خود القا کنند که در سوریه یک مأموریت ویژه دارند و این طور نیست که کشور را اشغال کرده باشند یا برای حضور نیروهای مسلح‌شان یک برنامه‌ریزی طولانی‌مدت در این کشور دارند که یک بخشی از این رویکرد ناشی از خاطره تلخ آنها در افغانستان است.

در مورد حضور روسیه در افغانستان به چند نکته دیگر نیز باید توجه داشت:

هیچ گاه روسیه، اشرف غنی را به منزله یک رئیس‌جمهور واقعی نپذیرفت و اگر گفته می‌شود اشرف غنی با چند صد میلیون دلار از افغانستان خارج شده، یک دیپلمات روس در افغانستان آن را فاش کرد. تا جایی که می‌توان گفت روس‌ها همواره اشرف غنی را به عنوان فردی آمریکایی می‌دیدند.

روسیه، طالبان را به منزله یک واقعیت در افغانستان می‌بیند و هیچ گاه ارتباط خود را با آنها پنهان نکردند. در واقع روسیه بیش از آمریکا وارد پروژه مشروعیت‌سازی به طالبان شده‌ است، دعوت طالبان به مسکو و برگزاری نشست طالبان و گروه‌های افغان و... از نشانه‌های این موضوع است.

روسیه در مورد مواضعش نسبت به افغانستان و آمریکا با ایران اشتراکاتی دارد؛ از جمله در موضوع تلاش برای تضعیف آمریکا در منطقه و مداخله‌نکردن نیروهای بیگانه در افغانستان.

شکاف و اختلاف نظری که بین ایران و روسیه وجود دارد، در افغانستان یا در سوریه و عراق به این موضوع بر می‌گردد که اولویت روسیه اخراج آمریکا از منطقه نیست؛ زیرا روسیه به عنوان یک قدرت بزرگ در همه زمینه‌ها به گفت‌وگو با آمریکا علاقه‌مند است و فکر می‌کنند حضور آمریکا یک حضور گفت‌وگوپذیر است که از طریق آن می‌توانند امتیاز کسب کنند.

تردید دیگر این است که روس‌ها می‌گویند خروج آمریکا هزینه‌ها و تلفات آنها را کاهش می‌دهد و باید کاری کنیم هزینه‌های آمریکا افزایش پیدا کند.

اما روس‌ها از طالبان چه می‌خواهند؟ روس‌ها به طالبان نگاه نسبی دارند؛ اولاً اینکه به آنها به عنوان یک گروه تروریستی می‌نگرند و طبق قوانین سازمان ملل عمل می‌کنند و طالبان هم تحت لواء این قوانین است. با توجه به این قوانین معتقدند فعالیت طالبان در روسیه ممنوع است؛ اما اعتماد نسبی به طالبان دارند. الان نیز دو  خط قرمز دارند که روس‌ها با طالبان حل و فصل کرده‌اند:

الف‌ـ تعرض نکردن به آسیای مرکزی، مانند ترکمنستان، تاجیکستان و...، با توجه به مرزی که دارند. روسیه نگرانی جدی دارد که موج عظیمی از پناهنده‌های افغان وارد آسیای مرکزی شوند و به همراه آنها تروریست‌ها هم وارد این منطقه شوند و آسیای مرکزی ناامن شود.

ب‌ـ موضوع داعش: روسیه به خصوص از داعش بسیار هراس دارد، علتش آن است که روسیه یکی از مراکز تولید داعش بوده است؛ یعنی طبق آمارهای مختلف بین ۴ تا ۵ هزار نفر از نیروهای داعش متعلق به مناطق روسیه بوده‌اند و فقط از جمهوری داغستان با ۲ میلیون جمعیت بیش از ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ نفر نیرو به داعش ملحق شده‌اند. در واقع، روسیه به طور ملموس با این قضیه درگیر است.

در مجموع موضع کنونی روسیه با جمهوری اسلامی ایران در خصوص تحولات افغانستان شباهت‌های مهمی دارد:

یک عدم شناسایی طالبان، که در شناسایی حکومت فعلی طالبان شتاب نکردند؛

پذیرش طالبان به عنوان یک واقعیت و انتظار نسبت به عملکرد طالبان در آینده؛

3 ـ اعتقاد به راه‌حل‌های صلح‌آمیز برای حضور اقوام مختلف در یک دولت آشتی ملی و شکل‌گیری یک اتحاد فراگیر از همه اقوام و نیروها در افغانستان.

 

جمع‌بندی

بدون تردید یکی از موضوعات اصلی همکاری ایران با روسیه، افغانستان است و به دلیل مواضع و رویکردهای مشترک دو کشور و همچنین به دلیل اینکه هر دو طرف از تحولات افغانستان تهدیدها یا فرصت‌هایی را کسب کنند، می‌توان با احیای مذاکرات شش‌جانبه روسیه، ایران و چهار کشور دیگر، یعنی چین، هند، پاکستان و افغانستان‌ـ متأسفانه دو سال است که برگزار نشده است، در حالی که چارچوب خیلی مناسبی برای به نتیجه رساندن بحران این کشور است‌ـ ضمن برخورداری از رویکرد منطقه‌ای با نقش محوری کشورهای منطقه و ابتکار عمل این کشورها، گامی مهم در جهت حل بحران افغانستان و تثبیت صلح و ثبات در این کشور برداشت.

نام:
ایمیل:
نظر: