آنچه غرب و به طور مشخص خود آمریکا در قالب برنامه هستهای ایران دنبال میکند، دو بخش دارد: یک بخش معطوف به خود موضوع هستهای است و بخش دوم فراهستهای است؛ یعنی در واقع به بهانه هستهای و با تمسک به موضوع هستهای و به عبارتی فراتر از آن دنبال میکند.
غرب برای آنچه ماهیت هستهای دارد، در گام اول در سال 1392 وارد مذاکره شد و در سال 1394 به برجام رسید. در آن زمان نگاهشان به این معنا بود که ما باید به تفاهمنامهای برسیم که بتوانیم برای برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران یک محدودیت نسبی اعمال کنیم و بعدها گام به گام هدفهای بعدی خود را برداریم؛ در واقع غربیها میخواستند هدفهایی را که حتی در خود توافقنامه برجام هم نوشته شده بود، طی فرآیندی در آینده کوتاهمدت بر ایران اعمال کنند.
غروب بی پایان
این همان چیزی بود که پس از اوباما، ترامپ با عنوان بندهای «غروب آفتاب» مطرح کرد و برای همین اصرار داشت جمهوری اسلامی ایران وارد مذاکره جدیدی شود تا آنها این بندهای غروب آفتاب را ابدی کنند. آمریکا در حقیقت قصد داشت، اهدافی که در فواصل زمانی خاص باید برداشته میشدند، ابدی شود؛ از جمله موضوع تسلیحاتی جمهوری اسلامی ایران و برنامه موشکی ایران و اینکه جمهوری اسلامی به هیچ وجه برنامه صنعتی در حوزه هستهای نداشته باشد و تنها در حد آزمایشی باشد، سانتریفیوژهای جمهوری اسلامی ایران فراتر از محدودیتی که ایجاد کردهاند نرود و حتی سانتریفیوژها به سمت سانتریفیوژهای پیشرفته نرود.
اگرچه این موارد در برجام آمده بود، ولی غربیها در آن زمان به ناچار آن را پذیرفته بودند و میگفتند در فرآیند زمانی خاصی آن را از ایران دریغ خواهیم کرد؛ نشانه این اهداف این بود که به بهانههای مختلف همه تحریمها را لغو نکردند! چنانچه برای بخشی از تحریمها گفتند باید فرآیندش را در کنگره آمریکا طی کند که نمیشود! بخشی را گفتند تحریمهای هستهای نیستند و تحریمهای اولیه هستند و... . در هر صورت یکسری از تحریمها را برای همین روزهای مبادا نگه داشتند تا بتوانند سایر موضوعاتی که حتی در برجام هم بود، بر جمهوری اسلامی تحمیل کنند.
برجام پشت برجام!
آنچه اکنون غربیها به دنبال آن هستند و همه هم و غمشان در این شش مذاکرهای که در سال جدید دنبال کردند، این بوده است که بتوانند جمهوری اسلامی ایران را مجاب کنند برجام دومی با ماهیت خود موضوع هستهای ببندد؛ به این معنا که جمهوری اسلامی در خصوص برنامههای موشکی، غنیسازی و برنامههای صنعتی شدن در این حوزه مجدد وارد مذاکره شود. باید عنوان کرد این بخشی از ماهیت اصلی برجامی است که اروپا و آمریکا دنبال میکنند؛ اما یک ماهیت فرابرجامی هم وجود دارد و آن، اینکه بندی در مذاکراتشان به تصویب برسانند که بلافاصله مذاکراتی تحت عنوان برجام پلاس یا برجامهای ۱، ۲و ۳ با جمهوری اسلامی ایران منعقد کنند. یکی از این برجامها برنامه موشکی است و باید این برنامه موشکی محدود شود، چنانچه سابقا مطرح میشد بُرد موشکهای ایران نباید از ۶۰۰ کیلومتر بیشتر باشد.
برجام۲ در واقع مربوط به موضوع موشکی است که غرب روی آن بسیار حساس بوده و تلاشهای بسیاری دارند که برنامه موشکی ما را امنیتسازی کنند. غربیها میخواهند ایران در فرآیندی وادار به محدود کردن برنامههای موشکی خود شود. برجام سوم را هم در همین راستا میخواهند تحمیل کنند و تلاش دارند حتما ایران آن را بپذیرد و آن برجام منطقهای است؛ یعنی جمهوری اسلامی موضوع رژیم صهیونیستی و حمایت از جبهه مقاومت در منطقه را از دستور کار سیاست خارجی خود خارج کند.
ایدئولوژیسازی
در واقع غربیها میخواهند در حوزه سیاست خارجی ایران یک ایدئولوژیسازی شود و این را از طریق فشار و مذاکره با تهدید و تسلیم و برجام 2 و 3 تحمیل کنند. به تعبیر رهبر معظم انقلاب این تنها یک بهانه است و آنها به دنبال برجام ۴ هم هستند؛ چنانچه آنها بعدها شرط و شروطهایی در خصوص بحثهای حقوق بشری در داخل ایران هم مدنظرشان است؛ اما چون اکنون قدرت و امکانات تحمیل این موضوعات را ندارند، فعلاً نفس موضوع هستهای را میخواهند محدودسازی کنند. غربیها میخواهند در درجه اول جمهوری اسلامی ایران همه گامهای ۵ و ۶ گانهای که برداشته است، دوباره به نقطه صفر در سال 1394 برگرداند و در گام بعدی بتوانند بحث موشکی را که در سال ۲۰۲۳ براساس برجام باید کلاً محدودیتهایش برداشته شود، تغییر دهند. آنها به شدت به دنبال ابدی شدن محدودیتها هستند. در مقطع بعدی، چون ۱۰ سال بعد از زمانبندی برجام جمهوری اسلامی میتواند وارد مرحله صنعتی و نیمه صنعتی شود، آن را هم کلاً محدودسازی کنند و ایران برنامهای که بخواهد در خصوص غنیسازی و برنامه هستهای به سمت صنعتی شدن برود، نداشته و گامی در این خصوص برندارد. غربیها در عین حال فرا برجامی را هم بعداً به همین نحو دنبال میکنند.