یک پای صحنه رقابتهای انتخاباتی سال 1388 را جریان اصلاحطلبی شکل میداد که خود را بازنده بزرگ انتخابات ریاستجمهوری گذشته میدانست. ناکامی در انتخابات 1384 و روی کار آمدن دولتی با حداکثر فاصله ذهنی با اصلاحطلبان، کافی بود تا همه توان این جریان برای جلوگیری از تکرار دولت نهم در انتخابات خرداد 1388 و جبران شکست گذشته بسیج شود. جریان دوم خرداد تلاش كرد در انتخابات دهم، جنبشی فراگیر از همه جاماندگان وـ به گمان برخی رهبران آنـ همه زخمخوردگان از ملت را تحت عنوان سناریوی «عبور از احمدینژاد» ساماندهی كند. تحلیل سطحی آرایش انتخاباتی جریان دوم خرداد از زاویه داشتن نامزدها با احزاب و گروههای منتسب حکایت میکرد؛ اما تحلیل عمیق، واقعی و جامعنگر، از آرایشی هدفمند، ائتلافی و مبتنی بر «احتمالـ انعطاف» حکایت داشت. در یک نگاه کلی، چهار طیف در اردوگاه دوم خرداد قابل مشاهده بود:
1ـ حزب مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و مجمع روحانیون مبارز، طیف اول صفبندی جریان دوم خرداد را تشکیل میدادند. دو گروه اول از این طیف، از ابتدا بر نامزدی سیدمحمد خاتمی تمرکز کردند؛ اما با انصراف وی، هر یک با صدور بیانیهای، میرحسینموسوی را بهترین گزینه برای تحقق خواستههای خود دانستند و از وی حمایت کردند. مجمع روحانیون مبارز، نیمنگاهی به مهدی کروبی داشت و برخی از عناصر آن به وی متمایل شدند؛ اما غالب این گروه از موسوی حمایت كردند. در مجموع، به نظر میرسد این طیف که همان تندروهای جریان دوم خرداد بودند و همچنان رویه افراطیگری سالهای همراهی با خاتمی را دنبال میکردند، همگرایی بیشتری در آستانه انتخابات دهم داشتند.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نیز پس از کنارهگیری خاتمی، با انتشار بیانیهای در 13 بند در تاریخ 21 فروردین 1388 حمایت رسمی خود را از موسوی اعلام كرد. این سازمان در بیانیه خود با بحرانی خواندن کشور، «انتخابات ریاستجمهوری آینده را بهمثابه فرصتی مغتنم و راهکاری قانونی، مدنی، مسالمتآمیز و در عین حال کمهزینه، فراروی ملت ایران برای پایان دادن به مدیریت ناکارآمد و ضعیف و نجات کشور از وضعیت نابسامان و نگرانکننده کنونی» دانست و موسوی را بهترین گزینه برای تغییر وضع موجود و احیای مطالبات عقیم و بهجا مانده دوم خرداد در دوره خاتمی اعلام کرد.
موسوی که از ابتدا با شعارهای انقلابی و پایبندی به انقلاب، راه امام و روحانیت، تلاش فریبندهای را برای جلب نظر مردم و بهویژه وفاداران به انقلاب و نظام آغاز کرده بود، با علنی شدن حمایت سازمان مجاهدین انقلاب از وی، دچار مشکل شد. نظرسنجیها و برآوردها در هفته اول اردیبهشت ماه از کاهش آرای موسوی حکایت داشت. بسیاری از تحلیلگران سیاسی که سقف رأی جریان دوم خرداد را در خوشبینانهترین وضعیت، بین سه تا چهار میلیون میدانستند، این کاهش را ناشی از مشخص شدن برخی از حامیان اصلی موسوی (سازمان مجاهدین و حزب مشارکت) تحلیل میکردند. به نظر میرسد، سابقه ذهنی ملت ایران از افراطیگریهای عناصر سکولار منتسب به این دو گروه در دوره دوم خرداد از یک سو و اعلام نظر موسوی در مورد سازمان مجاهدین از سوی دیگر، روند کاهش رأی موسوی را تقویت کرد.
2ـ حزب اعتماد ملی که طیف دوم را تشکیل میداد، محصول انشعاب از همان طیف اول است. «حجتالاسلام مهدی کروبی» که دبیرکلی مجمع روحانیون مبارز را برعهده داشت، به دلیل اعتراض به افراطیگریهای طیف اول، به همراه عدهای که به او نزدیکتر بودند در آستانه انتخابات ریاستجمهوری نهم و با هدف حضور مستقل و به قصد پیروزی در انتخابات، حزب اعتماد ملی را پایهگذاری کرد. کروبی اگرچه با رویه انتقادی نسبت به روند حوادث سالهای حاکمیت جریان دوم خرداد وارد عرصه رقابت انتخاباتی نهمین دوره ریاستجمهوری شد؛ اما در عین حال از مخالفان جدی جریان اصولگرا نیز بود. کروبی در انتخابات نهم با فاصله کمی از احمدینژاد، از ادامه رقابت و صعود به مرحله دوم بازماند.
نامزد طیف اعتماد ملی برای انتخابات ریاستجمهوری دهم نیز دبیر کل حزب، یعنی مهدی کروبی بود. با کنارهگیری خاتمی و حضور نامزد واحد اصولگرایان در رقابت دهم، تلاشهایی برای قانع کردن کروبی به کنارهگیری به نفع موسوی صورت گرفت؛ ولی او که با نگاهی به تجربه انتخابات نهم به پیروزی در انتخابات دهم چشم دوخته بود، لذا از انصراف، سر باز زد و در عرصه رقابت باقی ماند.
3ـ حزب «دولتساخته» کارگزاران سازندگی که در دوره پایانی ریاستجمهوری هاشمیرفسنجانی بهوجود آمد، در انتخابات دهم نقشی متفاوت از گذشته بازی کرد. این حزب که سهم چشمگیری در ایجاد فضای دوم خرداد داشت، هرگز نتوانست از یک پایگاه اجتماعی قابل اعتنایی برخوردار شود و همواره در رقابتهای انتخاباتی به صورت وابسته و تا حدی حاشیهای عمل میکرد. «کارگزاران» در انتخابات دهم ابتدا ورود به عرصه رقابت با نامزد حزبی خود را زمزمه كرد؛ اما نه خود حزب و نه حسن روحانی، نه نامزد مطرح حزب و نه سایر نامزدهای مورد نظر آن، خطر ورود به رقابت را نپذیرفتند.
در ماههای نزدیک به انتخابات دهم، زمزمههای مشکوک اختلاف و شکاف در حزب علنی شد. آنچه کارنامه حزب را در این دوره بسیار متفاوت و تأمل برانگیز میکرد، آرایشی بود که حزب، پشت سر نامزدهای دوم خردادی گرفت. حزب که ابتدا به سوی سیدمحمد خاتمی رفته بود، با اوجگیری رقابت انتخاباتی نامزدها، وضعیت متفاوتی به خود گرفت. تمایل سخنگوی حزب به محسن رضایی با وجود اظهارات شفاف در حمایت از موسوی، جای تأمل دارد. کرباسچی، دبیرکل حزب کارگزاران، با حفظ سمت دبیرکلی به حزب اعتماد ملی و کروبی ملحق شد و در جایگاه مشاورت کروبی قرار گرفت. وی سپس به عنوان معاون اول کروبی در صورت پیروزی او در انتخابات معرفی شد. رفتار کرباسچی در سفرها و سخنرانیهای انتخاباتی کروبی و بهویژه روز 22 خرداد که بهصورت علنی به موسوی رأی داد، بسیار معنیدار و در چارچوب منویات پشت پرده مدیریت پیچیده کارگزاران در این دوره قابل تحلیل است. بر این نکات باید همراهی برخی چهرههای آشنا و مؤثر کارگزاران در کنار کرباسچی ـ کروبی را نیز افزود. با این حال، کارگزاران در نهایت همه ظرفیتها و حتی فرصتهای کروبی را به سمت موسوی سوق دادند. آنها معتقد بودند با مدیریت صحنه، تجمیع فرصتها و استفاده از ظرفیت موسوی، خواهند توانست پروژه «نه به احمدینژاد» را به نتیجه دلخواه برسانند.
4ـ طیف چهارم جریان دوم خرداد را گروههایی تشکیل میدادند که با وجود همنوایی با جریان کلی و گزینههای آن، همواره تلاش كردند بهنوعی فاصله و استقلال خود را از سه طیف مذکور حفظ کنند. در این طیف نیز میتوان تنوعی از گروهها با گرایش و ترجیحات اعتدالی، لیبرالی و حتی ملی و مذهبی را جستوجو کرد. در این طیف، برخی گروههایی که فاقد مجوز فعالیت بودند و به صورت غیرقانونی ادامه حیات میدادند نیز قرار گرفتند و بر گزینه اصلی جریان دوم خرداد، یعنی موسوی تمرکز کردند. در ادامه کار بخش مهمی از فتنهگران سبز رنگ را این طیف تشکیل دادند!