دولت تدبیر و امید در زمینه دیپلماسی معتقد بود باید مشکلات و تنشها را ابتدا با کدخدا حل و فصل کرد که اگر چنین شود، سایر مسائل منطقهای نیز در ذیل آن حل خواهد شد. این شیوه و راهبرد در عمل به شکست انجامید و البته کشور هزینه هنگفتی بابت ابطال آن پرداخت. نه تنها تنش و مشکلات میان ایران و آمریکا کمتر نشد؛ بلکه فزونی هم یافت و برای نمونه تحریمها دو برابر شد. روابط منطقهای کشور نیز سیر نزولی یافت و تنش با برخی کشورها به ویژه برخی از کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس بیشتر شد.
با روی کارآمدن دولت جدید، رویکرد پیشین دستخوش تغییر و تحول شد. حجتالاسلام رئیسی در دوران رقابتهای انتخاباتی گفته بود گسترش روابط منطقهای به ویژه با همسایگان اولویت دیپلماتیک دولت وی خواهد بود. او پس از پیروزی در انتخابات نیز بر این رویکرد تأکید کرد. انتخاب حسین امیرعبداللهیان برای سمت وزارت امور خارجه نشانهای عملی از این تغییر رویکرد بود. دیپلماتی باسابقه که منطقه را به خوبی میشناسد و در تعامل با آن و مواجهه با پیچیدگیهایش مهارت دارد. طی حدود دو ماهی که از عمر دولت جدید میگذرد، وزیر امور خارجه سفرهای متعددی به کشورهای مختلف داشته و علاوه بر سفر و مذاکرات رودررو از سایر طرق نیز پیگیر مسائل دیپلماتیک بوده است. سفر به عراق، سوریه، تاجیکستان، لبنان، روسیه و نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک، از جمله این تحرکات است. امیرعبداللهیان فقط در نیویورک با دهها مقام خارجی دیدار و گفتوگو کرد.
امیر عبداللهیان در سفر به نیویورک نشان داد، دیپلماتی ماهر و قابل اتکاست و دیدار و رایزنی با حدود 50 مقام خارجی در سطوح مختلف، مؤید این ادعاست. این در حالی است که جریانی در کشور میکوشد دیپلماتهای انقلابی را تخریب کرده و تصویری نامطلوب از آنان ارائه دهد و در مقابل جریان غربگرا را آشنا به زبان دنیا و متبحر در مذاکره جا بزند. سفر نیویورک امیرعبداللهیان و رایزنیهای وی ثابت کرد، این فضاسازیها از واقعیت به دور بوده و در این چهار دهه دیپلماتهای انقلابی و کارکشتهای تربیت شدهاند که میتوانند حامل پیام انقلاب اسلامی و مدافع منافع ملی حتی در قلب نیویورک باشند.
تحرکات دیپلماتیک وزیر امور خارجه به این موارد محدود نشده و شرکت در نشستهای مجازی که به دلیل کرونا امری رایج در دیپلماسی شده است، بعد دیگری از این تلاشهاست. شرکت در اجلاس وزرای خارجه شش کشور همسایه افغانستان یکی از این موارد است. در کنار این باید به رایزنیهای تلفنی نیز اشاره کرد که تا کنون با طیف وسیعی از مقامات و شخصیتهای دیپلماتیک انجام شده و معاون وزیر امور خارجه نیز سفرهایی به برخی کشورهای منطقه داشته است.
درباره ابعاد راهبرد دیپلماتیک دولت سیزدهم و الزامات آن برای موفقیت بیشتر، ذکر چند نکته ضروری به نظر میرسد؛
1- آمریکاییها علاقه فراوانی به انزوای دیپلماتیک ایران داشته و در این مسیر تلاش زیادی میکنند. سفر و دیدارهای امیرعبداللهیان تاکنون نشان داده است دشمن در این هدف ناکام بوده و جمهوری اسلامی ایران را به عنوان یک کشور مهم و اثرگذار منطقهای، نمیتوان منزوی کرد. حتی کشورهای متخاصم و غیردوست ایران نیز خود را بینیاز از ایران و رایزنی با مقامات کشورمان نمیدانند. این موضوع خاری در چشم کاخ سفید و راهبرد تحمیل انزوای دیپلماتیک آن است.
2- نکته دیگر آنکه عدهای میکوشند جهان را در چند کشور غربی خلاصه کنند. این جریان همه چیز را در رابطه با غرب میبیند و میسنجد. کثرت دیدارهای امیرعبداللهیان در نیویورک ثابت کرد این دیدگاه غلط و مطرود است. جهان حدود 200 کشور دارد و زمینه برای ارتباط و همکاری با اغلب آنها وجود دارد. این هنر دیپلماسی ماست که چقدر بتوانیم از این ظرفیت استفاده کنیم. دولت رئیسی به دنبال تغییر ریل سیاست خارجی کشور است. همکاریهای منطقهای و گسترش ارتباط با همسایگان از ابعاد اصلی این رویکرد جدید است.
3- اصلیترین هدف و خواسته مقامات غربی در حال حاضر آن است که ایران هر چه زودتر به مذاکرات برجام برگردد. طرفهای مذاکرات وین طی هفتههای اخیر فشار بسیاری به دستگاه سیاستخارجی ایران برای ادامه مذاکرات و بازگشت به برجام آوردهاند که آخرین نمونه آن درخواست برای برگزاری جلسه در سطح وزرای 1+4 در جریان حضور امیرعبداللهیان در نیویورک برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل بود. این پیشنهاد در داخل مطرح و در نهایت تصمیم بر این شد که هیچ دیداری نه در سطح وزرا، نه معاونان و نه مدیران کل که از آن برداشت آغاز مذاکرات شود، صورت نگیرد؛ اما وزیر خارجه با سایر مسئولان کشورهای 1+4 بهصورت جداگانه دیدار کند. این سیاست در سفر نیویورک عملیاتی شد و به طرف غربی فهماند که دوره کوتاه آمدن و دیپلماسی التماسی بهسرآمده است.
4- دیپلماسی قوی از درون خانه آغاز میشود. کشوری میتواند پشت میز رایزنی و مذاکرهـ با هر کشور و بازیگری در سطح بینالمللیـ قوی و از موضع قدرت برخورد کند که از وضعیت مناسبی در داخل برخوردار باشد. قدرت نظامی، استقلال سیاسی، ثبات امنیتی، اقتصاد باثبات و قابل قبول و اعتماد مردم به دولت از جمله معیارهای این پشتوانه هستند. نگاهی به وضعیت و روند عملکرد داخلی و خارجی دولت روحانی مؤید این مسئله است. هرقدر دولت پیشین در داخل ضعیف عمل کرد و اعتبار خود نزد مردم را از دست داد، در صحنه دیپلماسی هم دچار افول و اشتباهات بیشتری شد. اساساً مشکل راهبردی دولت پیشین در آن بود که بهجای آنکه دیپلماسی را در خدمت خانه و ساکنانش بداند و بخواهد، خانه را در خدمت دیپلماسی میدانست.
برای درک این موضوع کافی است به دو نمونه زیر به عنوان شاهد قضیه دقت کنید. پایگاه خبر آنلاین (وابسته و حامی دولت پیشین)، ۱۹ بهمن۱۳۹۲، در یادداشتی با عنوان «جایزه بهترین کارگردانی برای روحانی؛ در حاشیه چگونگی توزیع کالاهای اساسی» نوشت:
«توزیع سبد کالا باشیوهای که انجام شد، نه یک اتفاق بود و نه عملی که تبعات آن برای روحانی و مردانش غیرقابل پیشبینی باشد. او دقیقاً همینـ ازدحام، دعوا و مرافعه و احیانا له شدن زیر دست وپاـ را پیشبینی میکرد و اصلاً آن را برای پیشبرد استراتژی خارجی خود لازم داشت... روحانی به یک نمایش برای ارائه در جشنوارههای خارجی نیازمند بود؛ اینکه مردم حاضرند برای چند کیلو مرغ و برنج باهم درگیر شوند. درست است که روش توزیع چندان مناسب نبود، اما اگر بتوان جایزه فستیوال جهانی را به خود گرفت، به تحقیر چند روزهای که بازیگران آن شدند، میارزید.»
بعدها البته محمدجواد روح، سردبیر نشریه اصلاحطلب صدا (ارگان حزب اتحاد ملت)، در تاریخ ۱۶ آذر 1398 درباره شوک بنزینی سال 1397، به پایگاه انصافنیوز گفت:
«چرا روحانی چهار روز قبل از گرانی بنزین آنگونه سخنرانی میکند؟ کدام رئیسجمهور اعلام کرده بود که فلان قدر کسری بودجه داریم؟... همه اینها، یعنی روحانی میخواهد به هر قیمتی شده، دوباره با آمریکا مذاکره کند. اینجا بود که قمار کرد. وقتی دید چیزی دستش ندارد، بنزین را گران کرد تا جامعه به شرایط اقتصادی واکنش نشان دهد؛ فشار از پایین اتفاق بیفتد تا در بالا چانهزنی کنند که مذاکره انجام شود. میگویند وزیر اطلاعات در جلسه دولت هشدار داده اگر بنزین را گران کنید، جامعه بههم میریزد و روحانی خندیده است. اینکه میگویند گران کردن بنزین تصمیم غیرکارشناسی و اطلاعرسانی آن هم غلط بوده؛ اتفاقاً از نظر روحانی، تصمیم هم کارشناسی بوده و هم نحوه اطلاعرسانیـ در واقع اطلاعنرسانیـ درست بوده تا جامعه بیشتر عصبانی شود»!
دولت رئیسی به درستی دریافته است تا وقتی اوضاع داخل خانه سامان نیابد، در بیرون از خانه نیز نمیتوان کاری مؤثر و پایدار رقم زد. این تغییر رویکرد پشتوانهای قوی برای دیپلماتهای دولت جدید خواهد بود.
5- دولت سیزدهم برای توفیق در سیاست خارجی خود از تغییر و تحول عمیق در نیروی انسانی خود گریزی ندارد. سفارتخانههای کشورمان نیازمند خانهتکانی جدی هستند. البته این کار آسان نیست و موانع و مقاومتهای خاص و قابل توجهی در این زمینه وجود خواهد داشت؛ اما بدون تحمل سختی این تحول، نمیتوان به موفقیت گسترده و پایدار امید چندانی داشت. متأسفانه، پست سفارت در موارد متعددی به نوعی رانت سیاسی تبدیل شده و به افرادی اعطا میشود که تجربه و تبحر دیپلماتیک لازم را ندارند. برای آنکه لزوم این خانهتکانی بهتر درک شود، کافی است به دو سرنخ توجه کنید. نخست اظهارات علی ماجد، سفیر پیشین کشورمان در آلمان که پس از دستگیری اسدالله اسدی بیان شد. مورد دوم افشار سلیمانی، سفیر اسبق کشورمان در باکو و مواضع وی درباره شیطنتهای اخیر جمهوری آذربایجان علیه کشورمان است. اینها فقط دو نمونه از طیفی هستند که قرار است دیپلماسی کشور را پیش ببرند. بدون تعیین تکلیف چنین افرادی که مشخص نیست با چه قاعده و ضابطهای سکاندار سفارت جمهوری اسلامی ایران در کشوری دیگر بودهاند و بیشک امثال آنان هم هستند، هرگونه سیاست و تلاش دیپلماتیک محکوم به شکست است.
6- و بالاخره نکته نهایی و البته بسیار مهم در زمینه سیاست خارجی دولت سیزدهم، نسبت و رابطه میدان و دیپلماسی است. متأسفانه دولت تدبیر و امید میان این دو نسبت تقابلی تعریف کرده و بر این اساس عمل کرد. ماجرا در اواخر عمر دولت با دوقطبی مخرب میدانـ دیپلماسی، به سطح رسانهها و افکار عمومی هم کشیده شد. انتشار فایل صوتی مصاحبه ظریف که در آن مدعی میشود دیپلماسی همیشه فدای میدان شده است، اوج این ماجرا بود که جنجال بسیاری برپاکرد. این وضعیت چنان خسارتبار بود که رهبر معظم انقلاب نیز ناگزیر به موضعگیری شدند و در اردیبهشت ماه امسال طی سخنانی فرمودند: «از بعضی از مسئولین کشور هم این روزها حرفهایی شنیده شد که برای انسان مایه تعجّب و مایه تأسّف است، و شنیدیم که رسانههای دشمن و مخالف جمهوری اسلامی هم این حرفها را پخش کردند. انسان واقعاً متأسّف میشود وقتی که این مطالب را میشنود. بعضی از این حرفها تکرار حرفهای خصمانه دشمنان ما است، تکرار حرفهای آمریکا است. حالا مثلاً فرض کنید آمریکاییها سالها است از نفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه به شدّت ناراحت و ناراضیاند؛ از نیروی قدس ناراحت بودند به خاطر این، از شهید سلیمانی ناراحت بودند به خاطر این، شهید سلیمانی را به شهادت رساندند به خاطر این؛ هر چیزی که عامل نفوذ معنوی جمهوری اسلامی در منطقه باشد، برای آنها بد است. ما نباید حرفی بزنیم که این معنا را تداعی کند که ما داریم حرف آنها را تکرار میکنیم... .»
هماهنگی میان میدان و دیپلماسی ضامن موفقیت است. دیپلماتی که پشتش به قدرت کشور گرم نباشد، در هیچ مذاکره و مراودهای حرفی برای گفتن نخواهد داشت. جورج شولتز، دیپلمات مشهور آمریکایی در این زمینه عبارت قابل تأملی دارد: «اگر سایه قدرت بر سراسر میز رایزنی سایه نینداخته باشد، مذاکره پوششی برای پنهان کردن افتضاح تسلیم است.»
امیرعبداللهیان به عنوان سکاندار دستگاه دیپلماسی کشور هماهنگی خوب و کاملی را با میدان دارد؛ اما این به تنهایی کفایت نمیکند و این هماهنگی و همکاری باید به سطوح پایینتر نیز تسری یابد. هماهنگی و همکاری میدان و دیپلماسی خنثیکننده توطئههای ریز و درشتی است که محور غربی، عبری، عربی برای ایران تدارک دیده است.