صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

صبح صادق >>  نگاه >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۲۱ آذر ۱۴۰۰ - ۱۷:۳۷  ، 
شناسه خبر : ۳۳۵۰۳۵
پایگاه بصیرت / سیدحسین خاتمی خوانساری
یکی از قواعد مورد قبول دین و علم، قانون «وراثت» یا «ژنتیک» است. هم آیات و روایات اسلامی انتقال برخی خصوصیات و ویژگی‌ها را به نسل بعدی قبول دارد و هم علمی، مانند علم ژنتیک. البته اینکه کسی فکر کند هر چه نسل‌های امروزی دارند، از نسل دیروز خود به ارث برده‌اند، یک اشتباه بزرگ است. ما فقط می‌دانیم که برخی رفتارها و طبیعیات و عادت‌ها می‌تواند از نسل قبل به نسل بعد انتقال پیدا کند؛ اما اینکه رفتار و خُلق منتقل می‌شود یا نه، مشخص نیست. محققان و دانشمندان مطالعات بسیاری در این مورد داشته و دارند و به نتیجه‌های بسیار جالبی هم دست پیدا کرده‌اند، اما این نتیجه‌ها یکسان نیست؛ پس برمبنای این نتایج گروه‌هایی نیز تشکیل شده‌اند.
 
یک گروه فقط به اثرات ژنتیکی تکیه دارند که به «جبرگرایان ژنتیک» معروفند؛ در مقابل عده‌ای انتقال خلقیات از طریق ژنوم را رد می‌کنند و تأثیرات محیطی را مؤثر می‌دانند و قائلند فقط محیط، اجتماع و تربیت می‌توانند در رفتار و شخصیت انسان‌ها اثر داشته باشد. دسته سوم هم کسانی هستند که معتقدند هر دوی این عوامل (عوامل ژنتیکی و عوامل محیطی و تربیتی) می‌توانند بر خلق و خوی انسان‌ها اثر بگذارند. در مردود دانستن نظر دسته اول دوقلوهایی را مثال می‌زنند که تابع یک ژن هستند، اما رفتارها و شخصیت‌شان با یکدیگر تفاوت دارد و در مورد دسته دوم هم بسیاری از شباهت‌های رفتاری و جسمانی و خلقی را در نسل‌های جدید و نسل‌های قدیم مثال می‌زنند که مشترک است.
 
علم ژنتیک علم جدیدی است، در حالی که پیامبر عظیم‌الشأن اسلام(ص) به‌ آن اشاره داشته‌اند. ایشان در جواب سؤال مردی که از تیره بودن پوست فرزندش پرسید، در حالی‌که خودش و همسرش رنگ پوست‌شان روشن بود، فرمودند:««هذَا نَزِعَه عِرْقٍ»؛ این از جا بركندن ریشه و اصلی است. ای مرد! بدان یقیناً این «عِرق» انتقال‌دهنده اوصاف، خصایل و روحیات گذشتگان است به آیندگان و قطعاً در پدران گذشته تو، یا در پدران گذشته همسرت، یک مرد یا یک زن، سیاه‌پوست بوده و این عِرق، این سیاهی را از آنها منتقل کرده است و از بچه تو این رنگ ظهور یافته و آشکار شده است.
 
بنابراین، نگران نباش و مطمئن باش و یقین داشته باش که این طفل، طفل خود شماست.» (صحیح بخاری، ج8، ص31) این بحث در قرآن و روایات به شکل‌های مختلف آمده است که با کمی بررسی به ‌این نتیجه می‌رسیم اسلام قائل به نظریه سوم است؛ در حالی‌که بسیاری از مردم جزء دسته اول و دوم هستند. برای نمونه، در سوره یوسف هنگامی که ظرف مثلاً دزدیده شده در میان وسایل بنیامین پیدا می‌شود، برادرانش گفتند: «اگر او دزدى کند، (تعجبی ندارد چون) برادرش (یوسف) نیز قبل از او دزدى کرد... » (یوسف/77) این یعنی قائل بودند به اثر ژنتیک که اشتباه بود. در آیه 84 سوره اسراء آمده است: «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَى شَاکِلَتِهِ» و در آیه 34 سوره آل‌عمران نیز آمده است: «ذُرِّیَّهً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ» که اثبات اثر ژنتیکی می‌کنند، ولی در آیه 27 سوره آل‌عمران اثر صرف نفی می‌شود. در روایات هم دستور امیرالمؤمنین(ع) برای انتخاب مسئولان حکومتی را می‌بینیم که ایشان برای اعطای مسئولیت رفتن به سمت افرادی را امر می‌فرمایند که در خانواده‌های پارسا و پرهیزکار بزرگ شد‌ه‌اند(نهج‌البلاغه، نامه 53) و حتی برای انتخاب همسر رفتن به سمت خانواده‌های شجاع را امر می‌فرمایند.
 
همچنین بیان شریف‌شان به محمد حنفیه هنگامی که در میدان جنگ ترسید و امام به او فرمود: «مَا اَدرَکَکَ عِرقَ مِن اَبِیکَ، اَدرَکَکَ عِرقَ مِن اُمِّکَ»(شرح نهج‌البلاغه، ابن أبی الحدید، ج‏١، ص٢٤٣) تأیید حالت سوم، یعنی جمع میان ژنوم و تربیت است.
 
خداوند در قرآن تقلید کورکورانه نسل‌های جدید از نسل‌های قبل را رد می‌کند و مردم را به تفکر و اندیشه و پیدا کردن بهترین راه امر می‌فرماید.(لقمان/21 و...) که باز هم نظریه سوم را تأیید می‌کند. در این میان حدیثی مورد استناد قرار گرفته است که پیامبر اسلام(ص) می‌فرمایند: «اَلشَّقیُ مَن شَقِیَ فی بَطنِ اُمّهِ و السّعِیدُ مَن سَعِدَ فی بَطنَ اُمّه» (كافى، ج8، ص81) اگرچه این حدیث با در کنار هم قرار دادن احادیث دیگر به‌راحتی فهمیده می‌شود، اما برخی علما برای درک آن راه پیچیده‌ای در پیش گرفتند و از جبر و اختیار و... سخن گفتند.
 
حتی برخی از آنان به آیه105 سوره هود استناد کردند که خداوند می‌فرماید: «آن روز که (قیامت و زمان مجازات) فرا رسد، هیچ کس جز به اجازه او سخن نمی‌گوید، گروهی بدبختند و گروهی خوشبخت!»(تفسیر فخر رازی، ج18، ص399) در حالی‌که طبق بررسی آیات و روایات و کلیات دین می‌توانیم به همان قسمت سوم برسیم که دخالت ژنتیک و تربیت است. انسان با فطرتی پاک آفریده می‌شود که مسلماً راه سعادت باز است، اما برخی افراد در خانواده از سوی پدر و مادر به‌انحراف کشیده می‌شوند و برخی دیگر در جامعه که باز هم مادر انسان است، به راه شقاوت می‌روند. این تأثیرپذیری‌ها برای آن است که اختیار را اثبات کنند و خداوند به ‌این وسیله انسان‌ها را بیازماید.
نام:
ایمیل:
نظر: