صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

صبح صادق >>  نگاه >> گزارش
تاریخ انتشار : ۲۱ آذر ۱۴۰۰ - ۱۹:۰۸  ، 
شناسه خبر : ۳۳۵۰۳۷
وقتی‌ همه تجهیزات و امکانات پشتیبانی عملیات دست یاری به سمت مردم دراز کردند
پایگاه بصیرت / میثم رشیدی‌مهرآبادی

در شماره‌های پیش و همزمان با سالگرد آغاز عملیات طریق‌القدس، به یکی از عوامل موفقیت در این عملیات، یعنی احداث جاده پیروزی در زمین‌های رملی برای انتقال نیروها و تجهیزات نظامی پرداختیم. تصمیم برای احداث این جاده و همت بچه‌‌های جهاد سازندگی خراسان (دامغان) برای این کار، حاشیه‌های خواندنی‌تری هم دارد که در این شماره، ‌بخش دیگری از آن را مرور می‌کنیم.

نیروهای متخصص و متعهد جهاد سازندگی، برای اجرای این کار بزرگ با همه توان وارد عمل شده بودند و برای این امر مهم، کارآمدترین و اثربخش‌ترین نیروهای خود را به کار گرفته بودند. آنان قادر بودند هر مانعی را از پیش رو بردارند و در این راه هیچ تزلزلی از خود نشان نمی‌دادند؛ اما یکی از مشکلات اساسی مسئولان جهاد سمنان برای تنظیم برنامه‌های کاری‌شان، بی‌اطلاعی از زمان اجرای عملیات بود که به دلیل طبقه‌بندی اطلاعات، قاعدتاً از آن محروم بودند. برای هموار کردن این مشکل، آقای حسن‌بیگی به یکی از نیروهای جوان خود که ۱۹ سال بیشتر نداشت، مأموریت داده بود که ضمن حضور در قرارگاه ارتش در نقش رابط بین جهاد و ارتش، اطلاعات لازم را در این خصوص جمع‌آوری کند و در اختیار وی قرار دهد. این تمهید کارساز شد و پس از آن، مسئولان جهادسازندگی برنامه‌های‌شان را برای آماده‌سازی جاده بر اساس اطلاعات کسب شده، تنظیم می‌کردند.

شن‌های موجود در منطقه فوق‌العاده نرم و روان و به صورت تپه‌های وسیع گسترده شده بود. بادهای تند منطقه، شن‌های نرم را جابه‌جا می‌کرد و سبب محو شدن جاده می‌شد. برای مقابله با این پدیده، بچه‌های جهاد با استفاده از هر وسیله از بیل دستی گرفته تا لودر، همواره به پاکسازی جاده مدفون شده در زیر شن‌های روان مشغول بودند و هر روز، ساعت‌ها بدون وقفه کار می‌کردند و مثل جاده‌سازهای حرفه‌ای مدام به این طرف و آن طرف سرکشی می‌کردند و حواس‌شان همواره متوجه کار بود و چنان خیس عرق می‌شدند که گویی زیر دوش حمام رفته‌اند! آب‌وهوای منطقه نیز متغیر بود و بیماری‌های مسری و خطرناکی در منطقه مشاهده می‌شد که علائم آن تب و لرز و سفیدی لب‌ها بود. نیروهای مستقر در منطقه، از جمله افراد اطلاعات عملیات و جهاد بیشتر در معرض ابتلا به این بیماری‌ها بودند. از طرفی، جنازه‌های مدفون و متعفن عراقی‌ها که گاهی در هنگام خاک‌برداری از دل تپه‌ها نمایان و بیرون کشیده می‌شد و بوی زننده‌شان منطقه را فرا می‌گرفت، سبب آزار نیروهای شناسایی و جهادی می‌شد و به طور فزاینده‌ای شیوع بیماری‌ها را در سطح منطقه تشدید می‌کرد.  اگر چه قبل از شروع کار، برای جلوگیری از ریزش جاده در دل رمل‌ها، تمهیداتی در نظر گرفته شده بود، اما در حین کار، این یکی از مشکلات مهمی بود که بروز کرد و به راه‌حل نیاز داشت.

به موازات استمرار کار احداث جاده، به حفظ و نگهداری آن و جلوگیری از ریزش شن‌های روان و ممانعت از تخریب جاده توجه بسیار شد و مشخص شد که برای این کار نیز باید تمهیدات ویژه‌ای اندیشیده شود که با توجه به خلاقیت و ابتکار عمل رزمندگان اسلام به خصوص جهادگردان، این کار نیز امکان‌پذیر و عملی شد. در این راه یاری و حضور مردم به منظور تحقق ایده‌های مبتکرانه جهادگران دامغان نقش بسزایی داشت.

دست‌اندرکاران برای تهیه گونی و ایجاد دیوار از همه امکانات مردمی در سطح استان کمک خواستند و با استفاده از گونی‌های جمع‌آوری شده در کناره‌های جاده احداث شده، برای جلوگیری از ریزش تپه‌های شنی روی جاده و حرکت رمل‌ها، با هزاران کیسه شن دیوارسازی شد. نیروهای رزمنده و مهندسی و جهاد، توان مقابله با از هم گسیختگی جاده را نداشتند. فرماندهان بار دیگر دست نیاز به سوی مردم دراز کردند و باز مردم بودند که چاره‌ساز شدند و صحنه‌های به یادماندنی دیگری خلق شد.

برای مهار حرکت طوفان‌های شن و بادهای موسمی، در نماز جمعه اهواز و سوسنگرد از مردم خواسته شد که به یاری رزمندگان بشتابند. مردم با عشق و شوری وصف‌نشدنی در یک بعدازظهر با همت و همه وجود، نی‌های کنار رودخانه کرخه را به محدوده جاده حمل کردند و در سمتی که باد می‌وزید، کار گذاشتند تا رمل‌ها مهار شود. این کار فقط از مردم، یعنی صاحبان اصلی کشور و حامیان وفادار دفاع در مقابل دشمن، ساخته بود.

سرهنگ صیاد شیرازی درباره مشکل کمبود آب برای سفت کردن رمل‌ها می‌گوید: «به خاطر دارم بحث آب خیلی مهم بود، تا بعضی نقاط را بتوانیم موقت نگه داریم. بعضی از روستاییان هم به یاری ما آمدند و چاه‌هایی را احداث کردند.»

اتخاذ چنین تصمیم‌هایی سبب تسهیل جریان اجرایی جاده شد. تانکرهای آب، جاده را آب‌پاشی می‌کردند. با این عمل، رمل‌ها سفت و محکم می‌شدند و بعد از آن کمپرسی‌ها خاک را بر سطح جاده تخلیه می‌کردند و بعد از آن غلتک‌ها با کوبیدن خاک رس، جاده را تثبیت و برای تردد آماده می‌کردند و در مکان‌هایی که بستر جاده بیش از اندازه سست بود، ابتدا به وسیله تورهای سیمی، جاده را می‌پوشاندند و روی آنها خاک رس پهن می‌کردند و سپس خاک را می‌کوبیدند تا سفت شود. با این اوصاف، وضع جاده احداث شده این گونه بود: «عرض جاده به ۷ متر می‌رسید که به ارتفاع ۵۰ سانتی‌متر خاک‌ریزی می‌شد و بعد از کوبیدن ارتفاع جاده به ۳۰ سانت کاهش پیدا می‌کرد. به علت کم‌عرض‌بودن جاده، کمپرسی‌ها قادر نبودند در جاده مانور کنند و ناچار بودند با دنده عقب به جاده آمده و پس از تخلیه بار خود برگردند.»

کار احداث جاده اتفاقی نادر بود که توجه همه را به خود جلب و همه نگاه‌ها از فرماندهان تا نیروهای شناسایی را معطوف خود کرده بود و همگان با شور و شعف خاصی مراحل گوناگون آن را دنبال می‌کردند.

سرهنگ هوشنگ بهرامی، فرمانده تیپ ۳ زرهی لشکر ۹۲ اهواز در این باره می‌گوید: «دو دستگاه لودر و ۳۰ دستگاه کامیون کمپرسی، تپه بزرگی (تپه سبز) از خاک رس را در ارتفاعات الله‌اکبر باز نموده و به داخل رمل‌ها بردند. خاک رس با ملاتی که از امکانات محلی به دست می‌آمد، مخلوط و بر روی رمل‌ها قرار داده می‌شد که می‌توانست خودروهای چرخدار را تحمل کند.» قرارگاه به طور مداوم پیشرفت کار جاده را پی‌گیری می‌کرد و همه بی‌صبرانه منتظر بودند تا ساخت آن تمام شود. در عین حال، برای اینکه دشمن به احداث این جاده حساس نشود، بیشتر کار ساخت آن در شب انجام و در روز مسیر احداث شده استتار می‌شد تا دشمن با گرفتن عکس هوایی از منطقه یا از طریق هلی‌کوپترهای شناسایی، نتواند به وجود آن و به خصوص به جهت تک رزمندگان پی ‌ببرد.

نصرت‌الله میری، از مسئولان اجرایی این جاده درباره مشکلات حفاظتی احداث جاده می‌گوید: «تپه‌های رملی خیلی خلوت، آرام و بی سر و صدا بود. وقتی کمپرسی خاک خالی می‌کرد، صدای باز و بسته و شدن درِ آن زیاد بود. با بلند شدن سر و صدای زیاد آن، ما هر لحظه احتمال لو رفتن کار جاده‌سازی محور شمالی کرخه را می‌دادیم.»

به نقل از تقی امان‌پور، از نیروهای جهاد سازندگی شهر سمنان چنین آمده است: «به محض رسیدن به رمل‌ها ما آنها را مسطح می‌کردیم و بلدوزر و گریدر به کار می‌بردیم، بعد کمپرسی‌ها خاک رس می‌آوردند.»

جاده نقشی حیاتی برای عملیات داشت. ضمن اینکه به دلیل محدودیت زمانی شرایط لازم برای انجام دادن کار به طور عادی فراهم نبود، زیرا اگر رزمندگان زودتر اقدام به احداث جاده می‌کردند، دشمن در پروازهای شناسایی‌اش با تهیه عکس هوایی به موضوع حساس می‌شد و محور شمالی عملیات لو می‌رفت. صبح روز جمعه 6 آذر 1360 بعد از حدود سه هفته فعالیت مداوم برای جاده‌سازی در محدوده تپه سبز تا محدوده دیدگاه اول، فرماندهان سپاه و ارتش و فرماندهان و افسران قرارگاه کربلای ۱ از جاده پیروزی بازدید کردند. سرهنگ علی صیاد شیرازی که یکی از مهیج‌ترین و لذت‌بخش‌ترین دوران زندگی‌اش را می‌گذراند، به ویژه در اولین نبردی که فرماندهی نیروی زمینی ارتش را عهده‌دار شده بود، درباره شور و شعفی که در وجود فرمانده قرارگاه کربلا و خودش موج می‌زد و در خصوص فراهم شدن زمینه دست‌یابی به موفقیت در عملیات آتی گفت: «پانزده یا شانزده روز بعد، دست‌اندرکاران جهاد سازندگی گفتند:«جاده برای بازدید آماده است.» رفتیم برای بازدید. همان حالتی که به سرهنگ نیاکی دست داده بود (مبنی بر اینکه ما در عملیات آینده پیروز هستیم) این جاده را که دیدیم، به ما هم دست داد. جاده مثل [پل] پیروزی بود. در همان محوری بود که می‌خواستیم برویم. جای خوبی بود برای حمله، به این دلیل که دشمن فکر کرده بود از جناح چپ او، به علت رملی بودن جنس زمین منطقه نمی‌توانیم پیشروی کنیم. جاده درست شده بود و معنی‌اش این بود که تنها با نیروی پیاده حمله نمی‌کنیم. پشت سر پیاده‌نظام، تانک هم می‌تواند برود، نفربر و امکانات پشتیبانی هم می‌تواند راه بیفتد و خیلی از مسائل حل است.»

تلاش‌های مستمر و بی‌وقفه جهادگران برای آماده‌سازی جاده پیروزی، با بهره‌گیری از نیروهای فعال و مخلص با همه توان ادامه داشت و با سرعت بسیاری آخرین مراحل را می‌گذراند...

نام:
ایمیل:
نظر: