صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صبح صادق >>  نگاه >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱۴۰۰ - ۲۰:۲۰  ، 
شناسه خبر : ۳۳۵۴۱۲
مروری بر وصیتنامه سیاسی‌ـ الهی سیدالشهدای جبهه مقاومت
پایگاه بصیرت / مهدی سعیدی

بزرگی و عظمت انسان‌های بزرگ در همه عرصه‌های زندگی آنان جلوه‌گر است. کافی است تا اهل شناخت زیبایی باشی تا بتوانی هنر و ظرافت وجودی آنان را مشاهده کنی و به آن ارادت ‌ورزی و عاشق‌شان شوی و همه عاشقان حاج قاسم اینگونه شیفته او شدند! حاج قاسم ما از جمله گوهرهای گرانقدری بود که جلوه‌های فراوانی از عظمت وجودی‌اش در عرصه‌های مختلف نمایان شد. یکی از مهم‌ترین یادگاران به جای مانده از او که به مثابه «مانیفست انقلابیون و مجاهدان راه خدا» از آن می‌توان یاد کرد، وصیت‌نامه سیاسی‌ـ الهی اوست که تأمل در فرازهای آن می‌تواند چراغ هدایتی برای همه عاشقان مکتب حاج قاسم باشد.

 

شکر نعمت الهی

شکر نعمت اولین فراز مهم این وصیت‌نامه به یادگار مانده است که به خوبی عمق اخلاص و بندگی او در برابر خداوند متعال را به نمایش می‌گذارد. در فرازی از این نوشتار می‌خوانیم: «خداوندا! تو را سپاس که مرا صلب به صلب، قرن به قرن، از صلبی به صلبی منتقل کردی و در زمانی اجازه ظهور و وجود دادی که امکان درک یکی از برجسته‌ترین اولیائت را که قرین و قریب معصومین است، عبد صالحت خمینی کبیر را درک کنم و سرباز رکاب او شوم. اگر توفیق صحابه رسول اعظمت محمدمصطفی را نداشتم و اگر بی‌بهره بودم از دوره مظلومیت علی‌بن ابی‌طالب و فرزندان معصوم و مظلومش، مرا در همان راهی قرار دادی که آنها در همان مسیر، جان خود را که جان جهان و خلقت بود، تقدیم کردند. خداوندا! تو را شکرگزارم که پس از عبد صالحت خمینی عزیز، مرا در مسیر عبد صالح دیگری که مظلومیتش اعظم است بر صالحیتش، مردی که حکیم امروز اسلام و تشیع و ایران و جهان سیاسی اسلام است، خامنه‌ای عزیزـ که جانم فدای جان او بادـ قرار دادی. پروردگارا! تو را سپاس که مرا با بهترین بندگانت در هم آمیختی و درک بوسه بر گونه‌های بهشتی آنان و استشمام بوی عطر الهی آنان راـ یعنی مجاهدین و شهدای این راه‌ـ به من ارزانی داشتی.»

 

خاکسارِ امیدوار!

این تعبیر بزرگ مرد تاریخ سرزمین ما که می‌فرمودند: «هیچ وقت یأس را در‏‎ ‎‏قلب خودتان وارد نکنید. یأس از جنود شیطان است؛ امید از جنود خداست. همیشه‏ ‎‏امیدوار باشید.» راهنمای همه شاگردان زرنگ مکتب حضرت روح‌الله(ره) است که آن را راهنمای زندگی خود قرار دادند و به قله‌ها دست یافتند. حاج قاسم عزیز ما نیز از جمله این پرورش‌یافتگان بود که با امید زیست و با امید به پیش رفت و در وصیت‌نامه‌اش نیز روح امید جاری است. او در فرازی از وصیت نامه‌اش می‌نویسد: «خداوندا! در دستان من چیزی نیست؛ نه برای عرضه [چیزی دارند] و نه قدرت دفاع دارند، اما در دستانم چیزی را ذخیره کرده‌ام که به این ذخیره امید دارم و آن روان بودن پیوسته به‌سمت تو است. وقتی آنها را به‌ سمتت بلند کردم، وقتی آنها را برایت بر زمین و زانو گذاردم، وقتی سلاح را برای دفاع از دینت به دست گرفتم؛ اینها ثروتِ دست من است که امید دارم قبول کرده باشی. خداوندا! پاهایم سست است، رمق ندارد. جرئت عبور از پلی که از جهنّم عبور می‌کند، ندارد. من در پل عادی هم پاهایم می‌لرزد، وای بر من و صراط تو که از مو نازک‌تر است و از شمشیر بُرنده‌تر؛ اما یک امیدی به من نوید می‌دهد که ممکن است نلرزم، ممکن است نجات پیدا کنم. من با این پاها در حَرَمت پا گذارده‌ام، دورِ خانه‌ات چرخیده‌ام و در حرم اولیائت در بین‌الحرمین حسین و عباست آنها را برهنه دواندم و این پاها را در سنگرهای طولانی، خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم. امید دارم آن جهیدن‌ها و خزیدن‌ها و به حُرمت آن حریم‌ها، آنها را ببخشی. خداوندا! سر من، عقل من، لب من، گوش من، قلب من، همه اعضا و جوارحم در همین امید به‌سر می‌برند؛ یا ارحم الراحمین! مرا بپذیر؛ پاکیزه بپذیر؛ آن‌چنان بپذیر که شایسته دیدارت شوم. جز دیدار تو را نمی‌خواهم، بهشت من جوار توست، یا الله!»

 

قرارگاه حسین‌بن علی(ع)

سالار و سپهدار جبهه مقاومت، در وصیت‌نامه‌اش بر خود فرض می‌داند که کلامی هم برای برادران و خواهران مجاهدش در جهان اسلام به یادگار بگذارد و آنان را اینگونه به حقیقتی بزرگ راهنمایی کند: «خواهران و برادران مجاهدم در این عالم، ای کسانی که سرهای خود را برای خداوند عاریه داده‌اید و جان‌ها را بر کف دست گرفته و در بازار عشق‌بازی به سوق فروش آمده‌اید، عنایت کنید: جمهوری اسلامی، مرکز اسلام و تشیع است. امروز قرارگاه حسین‌بن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرم‌ها می‌مانند. اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمی‌ماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی(ص).»

 

خیمه ولایت

دغدغه دوم او توجه دادن برادران و خواهران انقلابی‌اش به تبعیت از خیمه ولایت است. ندای او در این زمینه نیز خواندنی است: «برادران و خواهرانم! جهان اسلام پیوسته نیازمند رهبری است؛ رهبری متصل و منصوب شرعی و فقهی به معصوم. خوب می‌دانید منزّه‌ترین عالِم دین که جهان را تکان داد و اسلام را احیا کرد، یعنی خمینی بزرگ و پاک ما، ولایت فقیه را تنها نسخه نجات‌بخش این امت قرار داد؛ لذا چه شما که به‌عنوان شیعه به آن اعتقاد دینی دارید و چه شما به‌عنوان سنّی اعتقاد عقلی دارید، بدانید [باید] به‌دور از هرگونه اختلاف، برای نجات اسلام خیمه ولایت را رها نکنید. خیمه، خیمه رسول‌الله است. اساس دشمنی جهان با جمهوری اسلامی، آتش زدن و ویران کردن این خیمه است، دور آن بچرخید. والله والله والله این خیمه اگر آسیب دید، بیت‌الله الحرام و مدینه حرم رسول‌الله و نجف، کربلا، کاظمین، سامرا و مشهد باقی نمی‌ماند؛ قرآن آسیب می‌بیند.»

 

مهم‌ترین هنر خمینی

پرورش یافته مکتب روح‌الله به خوبی می‌داند که آنچه خمینی در سال‌های پایانی هزاره دوم میلادی برای این سرزمین رقم زد، اتفاق باشکوهی است که آینده بشریت را تغییر خواهد داد. به همین دلیل است که در شرح این حقیقت بزرگ خطاب به همه مبارزان راه حق می‌نویسد: «بدانید که می‌دانید مهم‌ترین هنر خمینی عزیز این بود که اول اسلام را به پشتوانه ایران آورد و سپس ایران را در خدمت اسلام قرار داد. اگر اسلام نبود و اگر روح اسلامی بر این ملت حاکم نبود، صدام چون گرگ درنده‌ای این کشور را می‌درید؛ آمریکا چون سگ هاری همین عمل را می‌کرد، اما هنر امام این بود که اسلام را پشتوانه آورد؛ عاشورا و محرّم، صفر و فاطمیه را به پشتوانه این ملت آورد، انقلاب‌هایی در انقلاب ایجاد کرد، به این دلیل در هر دوره هزاران فداکار جان خود را سپر شما و ملت ایران و خاک ایران و اسلام نموده‌اند و بزرگ‌ترین قدرت‌های مادی را ذلیل خود نموده‌اند. عزیزانم، در اصول اختلاف نکنید.»

 

آقایان اصولگرا!‌ـ آقایان اصلاح‌طلبان!

در میان فرازهای وصیت نامه سیاسی‌ـ الهی سردار دل‌ها، آنچه به طور ممتاز خودنمایی می‌کرده و از عمق بصیرت و تیزبینی او حکایت دارد، آنجایی است که سیاسیون کشور را مخاطب خود قرار داده و می‌‌نویسد: «نکته‌ای کوتاه خطاب به سیاسیون کشور دارم: چه آنهایی [که] اصلاح‌طلب خود را می‌نامند و چه آنهایی که اصولگرا. آنچه پیوسته در رنج بودم، اینکه عموماً ما در دو مقطع، خدا و قرآن و ارزش‌ها را فراموش می‌کنیم، بلکه فدا می‌کنیم. عزیزان، هر رقابتی با هم می‌کنید و هر جدلی با هم دارید، اما اگر عمل شما و کلام شما یا مناظره‌های‌تان به‌نحوی تضعیف‌کننده دین و انقلاب بود، بدانید شما مغضوب نبی مکرم اسلام و شهدای این راه هستید؛ مرزها را تفکیک کنید. اگر می‌خواهید با هم باشید، شرط با هم بودن، توافق و بیان صریح حول اصول است. اصول، مطوّل و مفصّل نیست. اصول عبارت از چند اصل مهم است: اول آنها، اعتقاد عملی به ولایت فقیه است؛ یعنی اینکه نصیحت او را بشنوید، با جان و دل به توصیه و تذکرات او به‌عنوان طبیب حقیقی شرعی و علمی عمل کنید. کسی که در جمهوری اسلامی می‌خواهد مسئولیتی را احراز کند، شرط اساسی آن [این است که] اعتقاد حقیقی و عمل به ولایت فقیه داشته باشد. من نه می‌گویم ولایت تنوری و نه می‌گویم ولایت قانونی؛ هیچ یک از این دو، مشکل وحدت را حل نمی‌کند؛ ولایت قانونی، خاصّ عامه مردم اعم از مسلم و غیرمسلمان است، اما ولایت عملی مخصوص مسئولین است که می‌خواهند بار مهم کشور را بر دوش بگیرند، آن هم کشور اسلامی با این همه شهید! اعتقاد حقیقی به جمهوری اسلامی و آنچه مبنای آن بوده است؛ از اخلاق و ارزش‌ها تا مسئولیت‌ها؛ چه مسئولیت در قبال ملت و چه در قبال اسلام. به‌کارگیری افراد پاکدست و معتقد و خدمتگزاری به ملّت، نه افرادی که حتی اگر به میز یک دهستان هم برسند خاطره‌ خان‌های سابق را تداعی می‌کنند. مقابله با فساد و دوری از فساد و تجمّلات را شیوه خود قرار دهند. در دوره حکومت و حاکمیت خود در هر مسئولیتی، احترام به مردم و خدمت به آنان را عبادت بدانند و خود خدمتگزار واقعی، توسعه‌گر ارزش‌ها باشند، نه با توجیهات واهی، ارزش‌ها را بایکوت کنند.» فرازهای شنیدنی فراوان دیگری نیز در این وصیتنامه سیاسی‌ـ الهی یافت می‌شود که خواندن آن را به همه عاشقان مکتب حاج قاسم توصیه می‌کنیم.

نام:
ایمیل:
نظر: