صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

صبح صادق >>  نگاه >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱۴۰۰ - ۲۰:۲۶  ، 
شناسه خبر : ۳۳۵۴۱۴

کشف تقارن‌ها و تشابهات گاه آنقدر شعف آورند که آدمی نمی‌تواند در مشاهده‌شان به وجد نیاید و فریادشان نزد! زیبایی‌های زلال تکرارپذیری که از حقانیت یک راه حکایت دارد. در این بین، آنچه بیش از هر چیز دیگر این مشابهات را شیرین می‌کند، تجلی آن در اسطوره‌های انسانی است!

آنجا که دو قهرمان ویژگی‌هایی را در وجود هم به اشتراک گذاشته‌اند که این دو را از دیگران متمایز می‌کند! یک روح در دو جسم که در دو زمانه و شرایط متفاوت ظهور و بروز یافته‌اند؛ اما از حقیقتی واحد سخن می‌گویند و مسیری یکسان را طی کرده و آرمان مشترکی را طلب می‌کنند و از منبعی واحد انرژی می‌گیرند.

در روند یافتن این مشابهات در صفحات تاریخ معاصر این سرزمین به نام دو اسطوره مبارزه و مقاومت می‌رسیم که هر یک به تنهایی امتی بودند: «چمران و حاج قاسم!» بزرگمردان میدان مبارزه‌ای که هر دو زندگی عادی خود را رها کرده و خودشان و زندگی‌شان و همه وجودشان را وقف مبارزه با جهل و ظلم و استکبار و تلاش برای تحقق عدالت و آزادی و انسانیت کردند و در نهایت به دست نامردترین دشمنان این ملت به شهادت رسیدند. البته در این میان بی‌شک باید از تأثیرپذیری حاج قاسم از چمران سخن گفت، آنجا که چمران بزرگ به مثابه راه هدایتی برای همه انقلابیون و مبارزان پس از خود در همان ابتدای آغاز انقلاب اسلامی طلوع کرد.

نشانه‌های مشابهت چمران بزرگ و حاج قاسم عزیز را هم می‌توان در زوایای گوناگونی از شخصیت این دو مشاهده کرد که در این نوشتار تنها به دست نوشته‌های به جای مانده از ایشان اشاره می‌شود. برای نمونه، مصطفی چمران در آخرین دست نوشته‌ای که لحظاتی قبل از شهادت تحریر کرده، به گونه‌ای رقم زده است که حال و هوای آن را می‌توان در وصیت‌نامه حاج قاسم مشاهده کرد.

چمران می‌نویسد: «ای حیات! با تو وداع می‌کنم، با همه مظاهر و جبروتت. ای پاهای من! می‌دانم که فداکارید و به فرمان من مشتاقانه به سوی شهادت صاعقه‌وار به حرکت در می‌آیید؛ اما من آرزویی بزرگ‌تر دارم. به قدرت آهنینم محکم باشید. این پیکر کوچک؛ ولی سنگین از آرزوها و نقشه‌ها و امیدها و مسئولیت‌ها را به سرعت مطلوب به هر نقطه دلخواه برسانید. در این لحظات آخر عمر، آبروی مرا حفظ کنید. شما سال‌های دراز به من خدمت‌ها کرده‌اید. از شما می‌خواهم می‌کنم که این آخرین لحظه را به بهترین وجه، ادا کنید... ای دست‌های من! قوی و دقیق باشید. ای چشمان من ! تیزبین باشید. ای قلب من ! این لحظات آخرین را تحمل کن. به شما قول می‌دهم که پس از چند لحظه همه شما در استراحتی عمیق و ابدی آرامش خود را برای همیشه بیابید. من چند لحظه بعد به شما آرامش می‌دهم؛ آرامشی ابدی. چه، این لحظات حساس وداع با زندگی و عالم، لحظات لقای پروردگار و لحظات رقص من در برابر مرگ باید زیبا باشد.»

دقت در زندگی این دو قهرمان اسطوره‌ای ایران زمین ابعاد گوناگونی از این تشابه را آشکار خواهد کرد که دقت نظر و کشف آن ظریف برای جوانان مؤمن انقلابی سرزمین‌مان می‌تواند شورانگیز و هدایت‌گر باشد!

نام:
ایمیل:
نظر: