ایران قوی یا قوی شدن ایران را، باید کلان مسئله ایران دانست، که حداقل به مدت دو قرن است بر ساحتهای مختلف نظر و عمل ایرانیان سایه افکنده است. نکته مهم در این ارتباط آن است که در تلاشهای نظری و عملی این مسیر، به طور عمده نگرشهای مکانیکی، مقطعی، موضعی، کوتاهمدت، در موارد زیادی سادهانگارانه و بدون توجه به عمق و چگونگی قوی شدن، حاکم بوده است. به عبارت دقیقتر، در عمده تلاشهای صورت گرفته این چارچوب، راهحل قوی شدن در خارج از کشور و نه مبتنی بر ظرفیتهای داخلی، جستوجو شده است.
هماکنون نیز در تداوم حاکمیت این نوع نگرش یا نگاه، مسئله کلان کشور، چگونگی برونرفت از معضلات کنونی و قوی شدن است؛ یک دیدگاه راهحل را باتوجه به میراثهای به جا مانده از گذشته، همچنان در خارج از کشور جستوجو میکند و غافل است از اینکه قوی شدن یک امر درونی است. البته باید متذکر شد که از دیدگاه این گروه، دنیای بیرون نیز در غرب خلاصه میشود. دیدگاه دیگری که برونرفت از معضلات کنونی و قوی شدن را در سایه اولویتبخشی به ظرفیتهای داخل کشور و البته توجه به بیشینهسازی منافع ملی در تعامل همهجانبه و همافزا با دنیای پیرامون میداند. بنابراین، در اصل اینکه مجموعه نیروها و نخبگان کشور، قوی شدن را مسئله میدانند، شکی نیست، اما محل نزاع آنها، چگونگی تحقق این مهم است؛ مسئلهای که ریلگذاری غلط آن، گاه سبب شده که سکنجبین صفرا فزاید.
روابط خارجی و قوی شدن
دولت سیزدهم در حالی با شعار «ایران قوی» آغاز به کار کرد که از همان ابتدا به صراحت اعلام کرد کشور را معطل مذاکرات هستهای وین و به طور کلی وضعیت روابط خارجی کشور نمیگذارد، اما در عین حال، هم مذاکرات هستهای وین را از سرگرفت و هم پنجرههای نوینی از دیپلماسی را به سمت کشورهای شرقی و همسایه گشود که نمودهای آن را علاوه بر عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای و فعال شدن ایران در اتحادیه اقتصادی اکو، انعقاد پیمانهای گازی و ترانزیتی با کشورهای همسایه، سفرهای مقامات کشورمان به چین و روسیه و... میتوان دید.
در همین چارچوب باید به سفر اخیر رئیسجمهور کشورمان به روسیه اشاره کرد که باتوجه به مقطع زمانی مناسب، سفری بسیار دقیق و هوشمندانه بود. در واقع، آیتالله رئیسی در حالی به مسکو سفر کرد که تنشها میان غرب و روسیه در قضیه اوکراین بالا گرفته و در عین حال، مذاکرات هستهای وین نیز در پیچهای دشوار پایانی خود قرار گرفته است؛ پیچهایی که ایران برای عبور موفق از آنها نیازمند همکاری سایر کشورها ازجمله چین و روسیه میباشد. براین اساس، این مقطع بهترین زمان ممکن برای جلب حمایت روسیه در پرونده هستهای و توسعه همکاریها با این کشور در سایر زمینهها به ویژه زمینههای اقتصادی و دفاعی بود. بنابراین، سفر رئیسجمهور به مسکو در این مقطع، اقدامی حساب شده و هوشمندانه بود.
درواقع، اگر نیک به راهبرد دولت سیزدهم بنگریم، متوجه میشویم که این دولت، به موازات انجام اقداماتی برای انسجام درونی که البته اثربخشی آنها نیازمند گذر زمان است، به درستی به نقش دیپلماسی، شرقگرایی، منطقهمحوری و همسایگی برای تحقق ایران قوی توجه دارد. بنابراین، آنچه دولت در قالب توجه به شرق انجام میدهد، چیزی جز تلاش برای تحقق ایران قوی نیست.
پس وقتی به جنجالهای بیمحتوا، بیاساس، غیرمنطقی و فاقد ارزش پرداختن و پاسخگویی درباره سفر آقای رئیسی به مسکو مینگریم، در عمق همه آنها یک نکته مشترک وجود دارد که عبارت است از ضعف نگرش راهبردی، فرصتساز، معطوف به آینده و در یک کلام، قوی شدن ایران نزد طرحکنندگان و هوچیگران این قبیل موارد است. درواقع، طرحکنندگان این مسائل بدون توجه به شرایط زمانی سفر، محتوای آن، وضعیت حاکم بر روابط بینالملل و فراتر از اینها، اینکه تعامل سازنده با کشورهای همسایه و شرقی لازمه قوی شدن کشور است، به طرح این قبیل مسائل دستهچندم میپردازند.
راه دستیابی به قدرت
با این حال، اگرچه تعامل با کشورهای شرقی و همسایه و به طور کلی، تعامل با دنیای پیرامون شرط قوی شدن است، اما باید توجه داشت که قوی شدن به طور عمده امری درونی و وابسته به کیفیت حکمرانی در داخل کشور است. بنابراین، اگرچه باید به تعامل با کشورهای مختلف توجه داشت، اما باید هشیار هم بود که این تعامل به هیچ وجه جایگزین شکوفاسازی ظرفیتهای داخلی نیست. بنابراین، همانگونه که پیش از این در ارتباط با کشورهای غربی هشدار داده میشد که تعامل با غرب نباید جایگزین ظرفیتهای داخلی شود، اکنون نیز باید هشدار داد و هشیار بود که تعامل با شرق نیز نباید جایگزین ظرفیتهای داخلی شود. راه قوی شدن ایران از تهران و سایر نقاط کشور میگذرد و نه از وین، واشنگتن، پکن، مسکو، بروکسل یا هر جای دیگری.
نکته دیگری که در این چارچوب باید بدان توجه کرد این است که ایران به واسطه موقعیت گذرگاهیاش و همچنین نیازهای متعددی که دارد، باید درصدد تعامل و توسعه مناسبات با مجموعه کشورهای دنیا باشد. به عبارتی، الزام بیشینهسازی منافع ملی ایجاب میکند که ایران با مجموعه کشورهای شرقی و غربی تعامل همافزا داشته باشد. بنابراین، توجه بیشتر به کشورهای شرقی به معنای دقت در ترمیم نقطه ضعف دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران در دورههای گذشته است و به هیچ وجه، به معنای تلاش برای حذف سایر کشورها، به ویژه کشورهای غربی از قاموس دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران نیست. بنابراین، همانگونه که در ابتدا هم گفته شد، ایران قوی دو رکن دارد؛ توجه به تقویت ظرفیتهای داخلی و توجه به فعالسازی ظرفیتهای بیشمار دیپلماسی کشور که البته در این میان، اولویت با رکن اول است و توجه به رکن دوم نباید به معنای نادیده گرفتن رکن اول باشد.