دین اسلام جامعهای را میخواهد که دلسوز باشد. جامعه دلسوز با هر چیزی که بخواهد همنوعان را بیازارد یا با مشکل مواجه کند، مقابله میکند. شهروندان یک جامعه دینی خود را به یکدیگر وابسته و دلبسته میدانند. هم حقوق همنوعان را رعایت میکنند و هم حقوق مخلوقات خداوند را؛ این دلسوزی و دلبستگی تا جایی پیش میرود که شهروندان برای دور کردن رفتارهای غیراخلاقی و غیرانسانی از جامعه تلاش میکنند. هر کسی تلاش میکند خود را به رفتارهای صحیح آراسته کند و دیگران را هم برای رسیدن به این جایگاه یاری دهد.
این کمک و یاری هم بهصورتهای مختلف انجام میشود که از تذکر لسانی هست تا تذکر عملی. اگر جامعهای عاری از رفتارهای غیرصحیح میخواهیم، باید با اصولی آشنا باشیم و آنها را بهکار بگیریم. یکی از این اصول آداب پند و اندرز دادن و شنیدن است. کسانی که میتوانند و بلد هستند پند بدهند، نصیحت کنند و همزمان بشنوند، باید اینکار را انجام دهند و اگر نمیتوانند لااقل در شنیدن پند و اندرز توانا باشند.
در هر یک از این دو گروه بودن سعادت دنیوی و اخروی وجود دارد و نبودن در آن شقاوت دنیوی و اخروی را بهدنبال دارد. پند و موعظه شنیدن فقط مخصوص کسانی نیست که به موضوعی جهل دارند، بلکه برای هر انسانی هم لازم است و هم کاربرد دارد.
در روایات میبینیم که یک امام معصوم فرزند معصوم خود را نصیحت کرده و موعظه میفرماید. نصیحت شنیدن یکی از ویژگیهای مهم اهل تقواست. آنها همیشه برای اصلاح خود و دوری از هر ناپاکی آماده هستند و بهطور مدام حال خود را در مسیر بندگی خدا و اطاعت از او قرار میدهند.
اهل تقوا نهتنها دوست دارند خودشان در امنیت اخلاقی، معنوی و مادی باشند؛ بلکه علاقه شدید به جامعه عاری از ناامنی و گناه دارند. امام محمدباقر(ع) میفرمایند: «لينصح الرجل منكم اخاه كنصيحته لنفسه»؛ هر يک از شما همانگونه خيرخواه خود هستيد بايد که خيرخواه ديگر برادران خود نيز باشيد. (اصولکافی، ج٣، ص٢٩٦) در سوره یس نیز داستان «حبیب نجار» یا «مؤمن آلیاسین» آمده که وقتی در حین نصیحت مردم به دست آنها کشته شد و دنیای پس از مرگ را دید، با خود گفت: «اىكاش قوم من مىدانستند كه پروردگارم چگونه مرا آمرزيد و در زمره عزيزانم قرار داد» (یس/ 26 و 27) خداوند همچنین در قرآن نصیحت و موعظه را دوای دردهای روحی، اخلاقی و معنوی میداند و میفرماید: «ای مردم! از جانب خداوند موعظه و اندرز و شفای دردهای درونی شما و نیز برای مؤمنان هدایتگر و رحمتی آمد.»(یونس/ 57) کاری که بیشترین نفعش هم در حالت نصیحت و موعظهکردن و هم در حالت موعظهشنیدن برای مؤمنان و اهل تقواست؛ «وذكر فان الذكرى تنفع المؤمنين»(ذاریات/ 55) اصرار دین به موعظه و پند و اندرز و همچنین امر بهمعروف و نهی از منکر به دلیل منافع بالایی است که برای انسان بههمراه دارد. جامعهای که در آن موعظه کردن و پند دادن و شنیدن با حفظ شرایط وجود دارد، جامعهای عاقل است.
اميرالمؤمنين(ع) میفرمایند: «العاقل من اتعظ بغيره»، آدم عاقل كسی است كه از ديگران پند و موعظه میگيرد. (فهرست غرر، ص٤٠٧) هر یک از ما وقتی با پیشرفتی در جامعهای مواجه میشویم، حدس و گمانی میزنیم که به فلان دلیل رشد در این جامعه شکل گرفته است؛ اما در میان این حدس و گمانها کمتر میبینیم که دلیل توسعه یک جامعه، توسعه تذکر و پند و اندرز باشد. جوامعی که به پیشرفت رسیدهاند در خصوص آداب اجتماعی و رفتارهای قانونی کارهای زیادی انجام دادهاند، چهآنکه اگر پیشرفتی باشد اما کسی آداب آن را حفظ نکند، دوامی ندارد.
خداوند در قرآن بارها انسان را نصیحت کرده و دستوراتی برای رشد اخلاقی او داده است. اگر این رشد اخلاقی کامل شود، توسعه و رشد مادی هم توسعه پیدا کرده و هم دوام دارد؛ اما اگر رشد اخلاقی نباشد پیشرفت و توسعه به حالتی تبدیل میشود که در آن انسانیت و انسان از بین میروند و پیشرفتها پس از مدتی ناپایدار شده و نابود میشوند.
امیرالمؤمنین علی(ع) در نامهای به فرزندش امام حسن مجتبی(ع) مینویسد: «پسرم! … از طریق پند و اندرز، قلب خود را زنده دار و از راه زهدپیشگی «امیال سرکش» را رام ساز…از آنجایی که قلب نوجوانان و جوانان زمین کاشته نشده است، آماده پذیرش هر بذری است که در آن پاشیده میشود، پس در تربیت تو شتاب کردم، پیش از آنکه دل تو سخت شود و عقل تو به چیز دیگری مشغول گردد یا به استقبال کارهایی برود که صاحبان تجربه، زحمت آزمون آن را کشیدهاند، و تو را از تلاش و یافتن بینیاز ساختهاند و آنچه از تجربیات آنها نصیب ما شد به تو هم رسیده و برخی از تجربیات که بر ما پنهان مانده، برای شما روشن گردیده است.»(نهجالبلاغه/ نامه 31) هدف از موعظه و نصیحت رسیدن به تقوا و مقام بندگی است؛ یعنی همان هدفی که دین ترسیم کرده است و بر آن اصرار دارد. وقتی تقوا بیاید، هر معروف و معرفتی هم به دنبال آن میآید؛ بههمین دلیل پند دادن و پند شنیدن را باید تنها راه رسیدن به سعادت بدانیم.