اگرچه جنگ امری خسارتبار و ناخوشایند است و بر همین اساس، سیاستها و رویکردها باید جلوگیری از وقوع جنگ و خونریزی باشد؛ ولی تاریخ بشر با جنگهای گوناگون و با ماهیتهای متفاوت گره خورده است. در جهان کنونی هم گویا جنگ پدیدهای اجتنابناپذیر شده و هر از چندی، جنگی رخ میدهد و جنگ در اوکراین هم، به دلایلی به وقوع پیوست و پیامدها و نتایج آن را به درستی و دقیق نمیتوان پیشبینی کرد. اما در ایران اسلامی، با کدام نگاه و از چه منظری باید جنگ روسیه علیه اوکراین را تحلیل کرد؟ جمهوری اسلامی باید نسبت به این جنگ، چه موضعی را اتخاذ کند؟ رسانهها، نخبگان و صاحبان اندیشه و نظر، چگونه باید این جنگ را تحلیل کنند؟ با تأمل در نوشتارها، صحبتها، مصاحبهها و موضعگیریهای اتخاذ شده در کشور، به ویژه در فضای مجازی، به وضوح میتوان دریافت که دیدگاهها در این موضوع بسیار متفاوت است. در این موضعگیریها حتی در مواردی، مواضع رسمی اعلامی با سؤال و چالشهای ذهنی مواجه است. بسیار روشن است که هر نظام سیاسی و هر کشوری در قبال تحولات پیرامونی، زمانی میتواند نسبت به آن تحولات و رخدادها و از جمله جنگی که رخ میدهد، مواضع صحیح و بهنگامی داشته باشد که، اولاً درک درستی نسبت به ماهیت آن تحولات داشته باشد، ثانیاً با شاخص منافع ملی، سیاستها، رویکردها و مواضع خود را نسبت به آن تحولات تنظیم و به اقتضای شرایط، آن سیاستها را اعلام کند.
بر این اساس در کشورمان ایران، اگر نگاهها و مواضع متفاوت و بعضاً متضاد نسبت به پدیدهای چون جنگ اوکراین رخ مینماید، دلیل اصلی آن، برداشتها و درکهای متفاوت نسبت به ماهیت این جنگ از یکسو و برداشتها و درکهای متفاوت از منافع ملی و ارتباط آن با جنگ اوکراین از دیگرسوست. همین برداشتهای متفاوت از سوی جریانهای سیاسی، نخبگان و اصحاب رسانه در این سالها نسبت به ماهیت تحولات داخلی، منطقهای و بینالمللی و چگونگی ارتباط آن با منافع ملی، در موارد بسیاری دیده شد. لشکرکشی آمریکا به منطقه، اشغال افغانستان، اشغال عراق، بحران سوریه و لبنان، تهدیدات مستمر آمریکا علیه جمهوری اسلامی، نمونههایی از این تحولات است. بنابراین هرکسی در ایران، دلسوز کشور و ملت و منافع ملی است، باید برای اتخاذ موضع در قبال تحولات پیرامونی، درک درستی از ماهیت تحولات و ارتباط آن با منافع ملی به صورت توأمان داشته باشد. در غیر این صورت، اعلام موضع و بیان مطالب در قالبهای مختلف به ویژه در فضای مجازی، از منظر صرفاً باندی، قبیلهای و سیاسی ـ جریانی، چه بسا اقدامی خواسته یا ناخواسته علیه منافع ملی باشد.
برای پاسخ به پرسشهایی که در صدر این نوشتار آمد و اینکه، کدامین نگاه و موضع در قبال جنگ اوکراین با منافع ملی سازگاری و همسویی دارد، باید متغیرهای بسیاری را به لحاظ تاریخی و همچنین اهداف بازیگران این صحنه مورد توجه و بررسی قرار داد. خلاصه کردن جنگ اوکراین به دو طرف درگیر، یعنی روسیه و اوکراین یک خطای راهبردی است. ماهیت اصلی جنگ در اوکراین در واقع جنگ و رقابت و منازعه جدی چندین ساله بین روسیه و ناتو با محوریت آمریکاست. اوکراین در مقطع فعلی، زمین اصلی این جنگ و ملت اوکراین، قربانی اصل زیادهخواهی و تمامیتخواهی استکباری است.
همان زیادهخواهی، تمامیتخواهی، قلدرمآبی و خلق و خوی استکباری که 43 سال است ملت مظلوم اما مقتدر ایران را به شکل های مختلف تحت فشار و تحریم و در سالهای اخیر به اذعان خودشان فشار حداکثری قرار داده است.
فهم و درک درست از دلایل، زمینهها و عوامل اصلی پدیدآیی جنگ اوکراین، ما را به اتخاذ مواضع اصولی و منطقی در راستای منافع ملی رهنمون میکند. اکنون مشکل اصلی در کشور، جریانها و گروههایی هستند که به دلیل ماهیت ایدئولوژیکی و وابستگیهای فکری به نظام لیبرال دموکراسی و سرمایهداری غربی، نمیخواهند و نمیگذارند یک فهم و درک درست نسبت به بسیاری از پدیدهها و موضوعات و از جمله منافع ملی که در صدر آن امنیت ملی قرار دارد، در جامعه و به ویژه نسل جوان به صورت فراگیر و گفتمان غالب شکل بگیرد. گزارههای زیر کمککننده به شکلگیری یک تحلیل و فهم و درک درست نسبت به جنگ اوکراین از منظر منافع ملی است:
1- انقلاب اسلامی در فضای رقابت سنگین دو بلوک شرق و غرب پدید آمد و ماندگار شد
2- با فروپاشی بلوک شرق، آمریکا خیز بزرگی را برای سلطه بر کل جهان برداشت.
3- آسیا و قدرتهایی همانند چین، روسیه و ایران به عنوان بزرگترین موانع سد راه سلطه آمریکا بر جهان، در برابر این زیادهخواهی قد علم کردند.
4- در نهایت آمریکاییها سیاست استفاده از ناتو و به کارگیری قدرت نظامی را برای سلطه بر آسیا انتخاب کردند.
5- حادثه ساختگی 11 سپتامبر و بهانه مبارزه با تروریسم و لشکرکشی به افغانستان و عراق و بحرانسازی در سوریه و تحمیل جنگ به لبنان و بسیاری از اقدامات دیگر، همگی برای پیادهسازی طرح خاورمیانه بزرگ و جدید، با هدف سلطه بر غرب آسیا و از جمله ایران بود.
6- سیاست توسعه ناتو به شرق از طریق به عضویت در آوردن کشورهای اروپای شرقی و در ادامه تلاش برای به عضویت در آوردن جمهوریهای شوروی سابق و از جمله اوکراین و گرجستان حرکت دیگر آمریکا برای غلبه بر روسیه و در نهایت تجزیه این کشور به عنوان یک رقیب اصلی در قاره کهن آسیا به حداقل 15 کشور بود.
7- همانگونه که در ایران اسلامی در برابر سیاست عزتمندانه نظام اسلامی مبنی بر ایستادگی و مقاومت در برابر زیادهخواهی آمریکا، یک جریان سازش و تسلیم شکل گرفت که رفتارهای آنان را حقیقتاً سوگمندانه باید روایت کنیم؛ در بعضی از جمهوریهای شوروی سابق و از جمله اوکراین هم یک جریان غربگرا با دخالت غربیها پدید آمد و در نهایت با انقلاب رنگی به قدرت رسید.
8- اگر جمهوری اسلامی اکنون یک کشور مستقل، قدرتمند، عزتمند و در حال پیشرفت و دارای نفوذ راهبردی در منطقه است، دلیلش ایستادگی نظام اسلامی در برابر زیادهخواهی آمریکا و جریان اهل سازش و تسلیم در داخل به صورت توأمان است.
9- نظام سیاسی در روسیه هم با محوریت شخص پوتین، برای حفظ روسیه کنونی و جلوگیری از فروپاشی و تجزیه آن، راهبرد ایستادگی و مقاومت در برابر سیاست توسعه و گسترش ناتو به شرق و جریان اهل سازش و غربگرا در داخل جمهوریهای شوروی سابق و از جمله اوکراین را به صورت توأمان در پیش گرفته است. روسیه مرزهای شوروی سابق را مرزهای امنیتی خود تعریف کرده و بر اساس سند دکترین امنیت ملی روسیه، پوتین میگوید اوکراین، خط قرمز امنیت ملی ماست.
10- بدون تردید توسعه ناتو به شرق، تهدیدی جدی برای تمامی کشورهای مستقل در آسیا و از جمله ایران است. همانطور که حضور ناتو در افغانستان که 20 سال ادامه داشت، تهدیدهایی را برای جمهوری اسلامی پدید آورد، حضور ناتو در اوکراین و گرجستان و در ادامه در دیگر کشورهای شمالی ایران هم میتواند تهدیدهای دیگری را با توجه به دشمنی آمریکا برای ملت ایران و انقلاب اسلامی پدید آورد. پس آنچه امروز در اوکراین اتفاق افتاده، مقابله با سیاست توسعه ناتو به شرق است؛ سیاستی که تهدید جدی برای تمامی ملتها و دولتهای مستقل است. بنابراین عامل اصلی این جنگ و خسارتهای وارده بر ملت اوکراین، در درجه اول غربگرایان اوکراین و در درجه دوم کسانی هستند که با سیاستهای توسعهطلبانه خود، دنبال استیلا بر دیگر کشورها و ملتها هستند.