صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

صبح صادق >>  پاسدار >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۰۳ خرداد ۱۴۰۱ - ۱۰:۵۴  ، 
شناسه خبر : ۳۳۷۶۴۳
هر وقت تلویزیون سوریه را نشان می‌داد، می‌گفت: ما هم باید برویم. خیلی به امام حسین(ع) ارادت داشت. نسبت به ائمه معصوم(ع) غیرت خاصی داشت[...]
هر وقت تلویزیون سوریه را نشان می‌داد، می‌گفت: ما هم باید برویم. خیلی به امام حسین(ع) ارادت داشت. نسبت به ائمه معصوم(ع) غیرت خاصی داشت. خودش هم از سادات بود. ائمه را واقعاً پدران خودش می‌دانست. یک مرتبه شهادت یکی از ائمه بود که تعطیل هم نبود؛ می‌خواست گوشی بخرد، ولی چون شهادت بود، نرفت. گفتم چه اشکالی دارد؟ گفت: اگر سالگرد پدرت بود، می‌رفتی خریدی بکنی که باعث خوشحالی‌ات شود؟ خیلی رعایت می‌کرد. بعد از مدتی سید رفت دنبال خانه که به اصفهان برویم. دو ماه طول کشید تا خانه پیدا کرد. در این مدت سعی می‌کرد هر دو هفته به ما سر بزند. هنوز دو هفته از عزیمت به اصفهان نگذشته بود که از سپاه تماس گرفته و گفتند که اعزام داریم. شبانه به سمت روستا حرکت کردیم. همان روز مدارکش را تحویل داد و همان روز هم قبولش کردند و دوره آموزشی برایش گذاشتند و آن چند روز در سپاه ماند. شب قبل از رفتن، بسیار ذوق و شوق داشت؛ به حیاط رفتم تا گریه‌ام را نبیند؛ 25 آبان 1394 رفت و 20 روز بعد هم شهید شد. آخرین تماس سید یک روز قبل از شهادتش بود؛ روزی که مأموریت داشتند. پیش از مأموریت ساعت 6 صبح تماس گرفت؛ اولین بار بود که آن موقع از صبح زنگ می‌زد؛ خواب بودم؛ حس کرده بودم که می‌خواهد زنگ بزند. بیدار شدم؛ نگاهم به گوشی تلفن بود که بعد از چند دقیقه زنگ زد.
اما داستان شهادتش اینگونه بود: بعد از نماز صبح در یکی از روستاهای سوریه درگیری آغاز می‌شود؛ یکی از دوستانش به دست یک تک تیرانداز داعشی به شهادت می‌رسد و سید به قصد انتقام در پی او رفته و در کوچه‌ای با او رو در رو می‌شود؛ تفنگش در آن لحظه گیر کرده و آن ملعون زودتر شلیک کرد و سید همانطور که آرزو داشت، مانند مادرش فاطمه زهرا(س) با اصابت گلوله به پهلویش به آرزوی دیرینه‌اش رسید و در 16 آذر 1394 آسمان‌نشین شد.
وقتی پیکرش را آوردند، مردم روستا چندین کیلومتر سید را تشییع کرده تا در آرامگاهی که از قبل برای شهدا ساخته بودند، آرام بگیرد.
به نقل از همسر شهید
حجت‌الاسلام سیداصغر فاطمی‌تبار
 
سیداصغر فاطمی‌تبار 22 بهمن 1364 در روستای قلعه حمود استان خوزستان متولد شد. پس از اخذ مدرک دیپلم وارد حوزه علمیه شد. عید غدیر سال 1394 معمم شد. آبان ماه همان سال پس از پایان دوره آموزشی به سوریه اعزام شد و در 16 آذر ماه 1394 همزمان با ایام ماه صفر در حلب بر اثر درگیری‌های خانه به خانه با جبهه النصره سوریه به شهادت رسید.
نام:
ایمیل:
نظر: