همانطور که در شماره پیشین اشاره شد، اتهام «ارتجاع» اولین بار از سوی دستاندرکاران رژیم پهلوی برای تخریب نهضت اسلامی و روحانیت انقلابی به کار گرفته شد[...]
همانطور که در شماره پیشین اشاره شد، اتهام «ارتجاع» اولین بار از سوی دستاندرکاران رژیم پهلوی برای تخریب نهضت اسلامی و روحانیت انقلابی به کار گرفته شد؛ اما این برچسب، پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز به ابزار گروههای سیاسیـ که آبشخور فکری خود را بیرون از اسلام ناب و خط امام انتخاب کرده بودندـ تبدیل شد تا خط امام را تخریب کنند!
این جریانهای مدعی روشنفکری که یا رسماً به ایدئولوژیهای چپ و راست تعلق داشته یا با تأثیرپذیری از آنان به نوعی التقاط دچار بودند، جریان خط امام را که اسلام فقاهتی با محوریت روحانیت را مبنای عمل سیاسی خود قرار داده بود، به ارتجاع و واپسگرایی متهم کردند. آنان یاران امام(ره) را هدف تهاجمات و انگهایی، همچون ارتجاع قرار داده و انحصارگرایی را به اطرافیان حضرت امام وارد میکردند!
برای نمونه، «جنبش مسلمان مبارز» که خود را در خط مبارزه با امپریالیسم معرفی میکند و در تقسیمبندی دشمنان انقلاب از لیبرالها، مرتجعان، عوامل رژیم سابق، ستون پنجم آمریکا و... سخن میگوید، در آستانه انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی در تابستان سال 1358، با بزرگنمایی خطر ارتجاع، از پرداختن به بقیه تهدیدات صرف نظر کرده و مینویسد: «با موقعیتی که ارتجاع دارد و با توجه به ریشهدار بودن نهادهای استبدادی این خطر وجود دارد که استبداد تازهای به دست نیروهای مرتجع بر جامعه تحمیل گردد و آزادیهای به دست آمده نابود و جلوی رشد و تکامل انقلاب اسلامی به کلی سد شود.» این جریان که از نتایج انتخاب ملت عصبانی است، مشهود است که منظورشان از ارتجاع، نیروهای خط امام است که در انتخابات خبرگان قانون اساسی اعتماد ملت را به دست آورده است!
سازمان مجاهدین خلق، هدف خود از شرکت در انتخابات را «مبارزه با نیروهای واپسگرا» معرفی کرده و نشریه «مجاهد»، جمهوری اسلامی را «اسیر چنبره و در مسلخ ارتجاع» توصیف میکرد. سازمان مارکسیستی پیکار که از همان ابتدا شمشیر را علیه انقلاب و امام از رو بسته بود، در آستانه انتخابات ریاستجمهوری خط تحریم را در پیش گرفته و اعلام میدارد: «در چنین شرایطی که سایه اصلی ارتجاع ولایت فقیه و قوانین ضدانقلابی رژیم بر فضای انتخابات به شدت سنگینی میکند و... شرکت در انتخابات ریاستجمهوری چه معنایی دارد، جز دامن زدن به توهمات مردم نسبت به رژیم.»
نمونه دیگر در این زمینه مقاله «ارتجاع چیست و مرتجع کیست؟» است که در نشریه مجاهدین خلق انتشار یافت و امام و خط امام را به واپسگرایی و ارتجاع متهم کرد. مقاله با این ادعا آغاز میشود: «انقلابیون و پیشتازان تاریخ ناگزیرند که در هر مرحله، با تحلیل واقعگرایانه از شرایط اجتماعیشان، صف انقلاب و ارتجاع را دقیقا بشناسند... در مسیر انقلاب بایستی با نیروها و عملکردهای اردوی ارتجاع مقابله کرد و قبل از هر چیز آن را شناخت.» نویسندگان مدعی هستند واژه ارتجاع بیشترین کاربرد را در زمینههای سیاسی داشته و برخی از شاخصههای آن چنین است: «هرگونه مماشات و سازشکاری در رابطه با امپریالیسم و... حفظ مناسبات ضدخلقی ارتش شاهنشاهی و نیز عدم لغو قراردادهای استعماری، ارتجاعی است... ایجاد هرگونه خفقان، استبداد، انحصارطلبی و از جمله انکار حقوق دموکراتیک نیروهای خلقی، ارتجاعی است. اگرچه این اقدامات تحت لوای مذهب و اسلام پناهی صورت گیرد، چرا که به قول پدر طالقانی، بدترین نوع استبداد، استبداد دینی است... ضدیت با نیروهای انقلابی و طرد و نفی آنها، بارزترین و پوسیدهترین نوع ارتجاع، در این مورد است.»
سازمان در این نوشته یک گام جلوتر رفته و با صراحت بیشتری از مصادیق ارتجاع سخن گفته و انقلابیون مذهبی و خط امام را مصداق ارتجاع معرفی میکند! سازمان که خود را مدعی مقابله با سرمایهداری و لیبرالیسم میداند، با تفکیک لیبرالیسم از ارتجاع مدعی میشود: «ارتجاع بیشترین ضربات را بر پیکر انقلاب ما وارد کرده و میکند و از این روست که ما میگوییم: «ارتجاع جاده صاف کن امپریالیسم است» به بیان دیگر تهدید استراتژیک لیبرالها، تنها بر مبنای عملکردهای بالفعل ارتجاع موضوعیت پیدا میکند. والا لیبرالها، مقدمتا و به تنهایی قادر نیستند سرنوشت انقلاب را به بازی گرفته و رأسا جای پای امپریالیسم را محکم سازند.»
سازمان تضاد نیروهای خط امام و لیبرالها را صوری دانسته که در نهایت به ائتلاف و همکاری در برابر انقلابیون واقعی که سازمان باشد! ختم خواهد شد. لذا برای نشان دادن چهره واقعی ارتجاع به باور خود به افشاگری دست زده و مینویسد: «ارتجاع در عین حال با لیبرالها هم در تضاد است، اما نه از موضع انقلابی و عمیقا ضدامپریالیستی،... به طریق اولی ارتجاع نیاز بیشتری به لیبرال پیدا خواهد کرد و این به دلیل وجود تضادهای جوشان از یک سو و افلاس و پوسیدگی ارتجاع از سوی دیگر است.»
ابطال این ادعاها خیلی زود آشکار شد و آن زمانی بود که شاهد پیوند و ائتلاف تمام قد سازمان و لیبرالها در برابر خط امام(ره) بودیم. ائتلافی که به رویارویی کامل در برابر ملت و دست بردن به سلاح و گلوله انجامید و در ادامه به فرار از کشور و پناه بردن به آغوش آمریکا و انگلیس و فرانسه ختم شد؛ پیوندی که از چپگرایان عمله امپریالیسم ساخته است!
با این حال، حضرت امام(ره) همچنان در برابر تهمتها صبور بودند و از خط اسلامی خود خارج نشده و حاضر نشدند برای دلخوشی التقاطیون ژست روشنفکری گرفته و از اسلام نابی که در مکتب اهل بیت(ع) در حوزههای علمیه آموخته بودند، دست بردارند. امام در واکنش به چنین اظهاراتی میفرمایند:
«چاره نیست که ما تحمل کنیم برچسب ارتجاع را. ما ارتجاعی هستیم که دست خائنان را از مملکت قطع کردیم. و ما ارتجاعیون آزادی را به مملکت برگرداندیم. و ما ارتجاعیون استقلال را به مملکت خودمان برگرداندیم. و ما ارتجاعیون دزدها را که بر ذخایر ما سلطه داشتند، از مملکت خودمان خارج کردیم. و ما ارتجاعیون آزادی به همه قشرها دادیم. و بعد از اینکه معلوم شد، از بعضی دادگاهها به واسطه توطئهای که شده بود، نگذاشتند توطئه را انجام بدهند. ما باید تحمل کنیم این مسائل را، و باید هم از همینهایی که در ایران هستند و به اسم روشنفکر یا به اسم نویسنده و امثال ذلک هستند و خرابکار هستند، این برچسبها را قبول کنیم.»
(1358/10/13)