«از سرنوشت 4» سریال ماه رمضانی امسال بود که با پایان یافتن ماه مبارک به پایان نرسید. بازیگران اصلی تغییر نکرده بودند، اما عدهای از بازیگران خوب دیگر به کار اضافه شدند[...]
«از سرنوشت 4» سریال ماه رمضانی امسال بود که با پایان یافتن ماه مبارک به پایان نرسید. بازیگران اصلی تغییر نکرده بودند، اما عدهای از بازیگران خوب دیگر به کار اضافه شدند. داستان هم روال کلی خودش را عوض نکرده و ادامه همان سه فصل قبلی بود. با محوریت دو رفیق که از دوران زندگی در پرورشگاه با هم بودهاند.
البته در فصلهای دوم و سوم موضوع تولید داخلی و ملی، محور اصلی سریال شد و مابقی داستان پیرامون این محور میچرخید؛ اما واقعیت این است که «از سرنوشت» این بار و در فصل چهارم نتوانست آنطور که انتظار میرفت، ظاهر شود. با داستانهایی کاملاً حاشیهای و بیربط شروع شد و مانند یک قصه بیهدف از هر دری سخن میگفت. حتی در این میان بازیگرانی را به کار اضافه کرده بود که شاید وجودشان هیچ ضرورتی نداشت.
خرده داستانها همیشه باید در خدمت داستان اصلی باشند، نه اینکه تکهای بیربط بوده و خودشان نیز جذابیت لازم را برای دنبال کردن نداشته باشند. برای نمونه، خلافکاری همکاران «نغمه» در یک شرکت در قزوین چه ضرورتی داشته و ارتباط آن با خط اصلی داستان چه بوده است؟ تصادفش با یک مرد جوان و نگاه عاشقانه مرد جوان به او چه چیزی به کار اضافه کرد؟ حالات ناآرام و مشوش «آرام» و مراجعات او به روانشناس قرار بود چه چیزی را به داستان اضافه کند؟ اما چیزی که جالب توجه بود، دیالوگهای نادرستی بود که گاهی تلاش میشد به عنوان یک مطلب آموزنده به مخاطب تزریق شود. این در حالی بود که هیچ اساس اخلاقی و انسانی پشت دیالوگ قرار نداشت.
نکته دیگری که در این سریال خانوادگی و در شبکه سراسری رسانه ملی جای تعجب داشته، نوع روابطی بود که بین همکارهای کارگاهی و دختر و پسرهای جوان وجود داشت. صمیمیتی که هنوز هم برایش در خانوادههای ایرانی چارچوبهایی وجود دارد. در همین قلب پایتخت دخترها و پسرهای زیادی در مراکز مختلف کار میکنند، اما حد و حدودی برای روابطشان تعریف شده است.
نکته دیگر در رابطه با برخی کلمات است که شایسته سریالهای تلویزیونی نیست. تا همین چند سال پیش هم بعضی چیزها بدآموزی در رسانه ملی به شمار میآمد، به خصوص برای کارهایی که مخاطبانش خانوادهها و فرزندانشان بودند، اما دائما در «از سرنوشت4» شاهد تکیهکلامهای خلاف ادب و عرف بودهایم؛ برای نمونه «هاشم» دیگران را اسب خطاب قرار میدهد و صدای این حیوان را تقلید میکند.
به هر حال، هر چند موضوع تولید داخلی و سرپرستی از فرزندان بیسرپرست محورهای اصلی «از سرنوشت» بوده و قابل تحسین است، اما نباید به بهانه این موضوعات در ترسیم نوع روابط آدمها یا گفتار و رفتارشان با هم، با الگوهای رفتاری غلط عادیانگاری کرد.
البته بیانصافی است اگر «از سرنوشت» را سریالی با پیرنگ اصلی نسبتاً خوب ندانیم؛ به ویژه اینکه کارگردان خوب توانسته فیلمنامه راـ با همه نقاط ضعف و قوتی که گفته شدـ در قالب کار دربیاورد.