کمتر از دو ماه تا یک سالگی شکلگیری دولت سیزدهم باقی مانده است و در طول این ایام شاهد بودهایم که دولت مبتنی بر وعدههای داده شده[...]
کمتر از دو ماه تا یک سالگی شکلگیری دولت سیزدهم باقی مانده است و در طول این ایام شاهد بودهایم که دولت مبتنی بر وعدههای داده شده و شرایط و اقتضائات و امکانات کشور برای رفع مشکلات مردم تلاش کرده است. هر چند شاید قضاوت در مورد میزان موفقیت و ارزیابی عملکرد آن در همه عرصهها زود باشد، اما افکار عمومی و جریانهای سیاسی اولین قضاوتهای خود را در این باره آغاز کردهاند. در همین فضا، جریان اصلاحطلب نیز به میدان آمده است و تلاش دارد از فرصت ایجاد شده بهرهبرداری سیاسی خود را داشته باشد. فارغ از اظهارنظرات گوناگونی که از سوی منسوبان به این جریان در رسانههای مختلف دیده میشود، مهمترین تشکیلات این جریان با عنوان «جبهه اصلاحات ایران» دست به کار شده و با صدور نامهای به رئیسجمهور عملکرد دولت را نقد کردهاند. در این باره توجه به چند نکته حائز اهمیت است:
اولین نکته قابل ملاحظه در متن این نامه، آدرس غلطی است که تلاش دارد به افکار عمومی القا کند که اولاً، تنها راه حل مشکلات کشور همچنان در گرو حل مشکلات دیپلماسی است و ثانیاً، مشکلات دیپلماسی نیز «ناشی از سیاستهای نادرست در عرصه بینالمللی» است که به واقع از نگاه انقلابی برخاسته است و حاصل آن برقراری تحریمهای ظالمانه آمریکایی است.
در این باره باید گفت، عبور از نگاه انقلابی در دستگاه دیپلماسی و سپردن امور به الگوی مدنظر اصلاحطلبان در طول هشت سال دولت اعتدال، آزمون خود را پس داد و نشان داد که بازیهای زبانی چاره کار نبوده و اصلاحطلبان نه تنها عملاً نتوانستند مشکلات کشور را از طریق برجام حل کنند، بلکه تنها فرآیند رشد صنعت هستهای کشور را به تأخیر انداختند و توان کشور را معطل نتیجه دادن برجام بیحاصل کردند و در نهایت کشور را با بدهی سنگین چند هزار میلیاردی به دولت بعدی سپردند!
نکته قابل ملاحظه آنکه دولت سیزدهم نیز با توجه به تعهدات اعطای دولت گذشته، عهدشکنی نکرده و حرکت در مسیر گفتوگوها را با ملاحظاتی ادامه داده است. ضمن آنکه اگر برای راستیآزمایی ادعای اصلاحطلبان هشت سال فرصت داده شد، خوب است که جبهه اصلاحطلبان عجول نبوده و کمی اجازه دهد تا دولت مستقر برنامههای خود را پیش برده و در زمانی مناسب سیاست خارجی ایشان را نقد کند!
اصلاحطلبان چنان از تورم بالای چهل درصدی صحبت میکنند که گویا مردم فراموش کردهاند که دولت مورد حمایت اصلاحطلبان کشور را با تورم 45.2 درصدی در مرداد 1400 تحویل داده است! لذا طبیعی است که از این جریان خواسته شود اینقدر زودهنگام به استقبال جوسازی نرفته و در حالی که هنوز دولت جدید یک سالگیاش را ندیده است، «بانیان وضع موجود» در نقش مدعیالعموم حاضر نشوند!
یکی از نکات برجسته در متن، فقدان شجاعت لازم برای حمایت از اقدامی است که ضرورت اجرایی آن را همه کارشناسان امر حکمرانی و اقتصاد مورد تأیید قرار دادهاند و تنها اختلاف بر سر زمان و چگونگی اجرا بوده است. تلاش برای رهایی از معضل پرداخت ارز ترجیحی 4200 فسادآور که در سالهای اخیر هزینههای سنگینی برای کشور و ملت به همراه داشته است، اقدامی شجاعانه بود که تنها دولت انقلابی جرئت و جسارت لازم را برای انجام آن در اولین سال حکمرانی داشت. اقدام ناجوانمردانه آنجاست که احزاب و نخبگان سیاسی که به خوبی از اهمیت اجرایی شدن آن آگاهند، برای فریب افکار عمومی دروغ بگویند و علت اجرایی شدن آن را تلاش دولت برای جبران کسری بودجه معرفی کنند و اینگونه بنویسند: «متأسفانه به بهانه مبارزه با رانت و قاچاق، با گران کردن بخش مهمی از مایحتاج مردم، دولت و مجلس صرفاً دنبال منابع برای تأمین کسری بودجه بودهاند.»
ملاحظه دیگری که در مواجهه با این بیانیه به چشم میخورد، تکرار خطای همیشگی اصلاحطلبان در «تقدمبخشی منافع جناحی بر منافع ملی» است. حقیقت آن است که اصلاحطلبان برای کسب اعتبار و تقویت پایگاه اجتماعی از دست رفته به سیاست پوپولیسی و عوام فریبانه تخریب دولت سیزدهم پناه آوردهاند و به ظاهر با اتخاذ نوعی سیاست همدردی و همذاتپنداری با افکار عمومی، به سیاهنمایی و ناامیدسازی مشغولند. این در حالی است که «بانیان وضع موجود» آگاهند که ناامیدسازی و بنبستنمایی و القای ناتوانی، سیاستی خلاف مصالح ملی است که جریانهای سیاسی درون نظام باید از آن بپرهیزند!
در این بیانیه تلاش شده است وضعیت کشور بحرانی جلوه داده شود تا در نهایت راهکارهای مدنظر اصلاحطلبان به عنوان سیاستهای راهگشای حل مشکلات کشور معرفی شود! غافل از آنکه حتی اگر تلاش برای القای بحران در کشور نتیجهبخش باشد، افکار عمومی پذیرای سیاستهای پیشنهادی اصلاحطلبان نخواهد بود، چرا که اولاً اصلاحطلبان آزمون خود را آخرین بار در طول هشت سال اخیر پس دادهاند، ضمن آنکه سیاست سوخته «احیای برجام» نیز که در متن بیانیه بارها تکرار شده، خیلی وقت است که از چشم مردم افتاده و بیاعتباری و بیهودگی آن اثبات شده است!
سخن آخر آنکه اصلاحطلبان نیازمند تحول و بازاندیشی و روزآمدسازی اردوگاهی هستند تا بتوانند حرفهای نو برای حل مشکلات کشور به جامعه ارائه دهند، وگرنه تکرار مکرراتی که بارها شکست آنها راستیآزمایی شده، مورد اقبال عموم جامعه قرار نخواهد گرفت.